| سازكارهاي تحقق عدالت سياسي در آرمانشهر اسلامي با تاكيد بر منابع اسلامي | ||
| حبيبالله عرفاني ، جواد مصلحي | ||
![]() |
||
| چكيده
تحقق عدالت از موضوعات بنيادين و پيچيده در انديشه سياسي اسلام است. مسئله اين پژوهش، تبيين سازكارهاي مؤثر بر تحقق عدالت كامل در آرمانشهر اسلامي است كه به دليل پيوند عميق با باورهاي ديني، بيپاسخ ماندن آن ميتواند زمينهساز ترديدهاي اعتقادي و بروز شبهات در مورد آرمانشهر اسلامي شود. اين پژوهش با رويكرد توصيفي _ تحليلي و منابع كتابخانهاي، به واكاوي ابعاد نظري و عملي تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي پرداخته است. يافتههاي تحقيق نشان ميدهد كه تحقق عدالت در اين جامعه به تلفيق سازكارهاي زيربنايي و روبنايي نيازمند است. سازكارهاي زيربنايي مانند، رشد علمي، عقلاني، اعتقادي، معنوي، معرفتي، فرهنگي، و سازكارهاي روبنايي نظير، قدرت هوشمند و وفور نعمت، نقش اساسي در تحقق عدالت دارد. يافتههاي پژوهش نشان ميدهد كه دليل اساسي عدم تحقق عدالت در صدر اسلام و عصر غيبت، فقدان سازكارهاي زيربنايي است. نتايج نشان ميدهد كه بهرهگيري همزمان از اين سازكارها، ميتواند در تحقق عدالت نسبي در جوامع معاصر كمك كند. واژگان كليدي: سازكارهاي تحقق عدالت، راهكارهاي تأمين عدالت، آرمانشهر اسلامي، حكومت مهدوي، حكومت جهاني حضرت مهدي، انتظار موعود. مقدمه «عدالت»، بنياديترين اصل نظام هستي و از ارزشهاي تغييرناپذير الاهي است كه قوام عالم بر آن استوار شده است. در انديشه اسلامي، عدالت نهتنها ركن اساسي زيست فردي و اجتماعي: «العَدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالَم» (مجلسي، ۱۴۰۳: ج۷۵، ص۸۳)؛ بلكه محور بعثت انبيا و آرمان نهايي تمامي اديان الاهي است <لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ> (حديد: ۲۵) ازاينرو، تحقق عدالت همواره يكي از دغدغههاي جدي بشر بوده و تمامي مصلحان الاهي براي برپايي آن تلاشهاي فراواني كردهاند (مطهري، ۱۳۷۲: ج۲، ص۴۴۸). با اينحال، هيچگاه در طول تاريخ، عدالت بهصورت كامل و فراگير محقق نشده است (قادري، ۱۳۹۸: ص۹۹). اين امر نشان دهنده آن است كه براي تحقق عدالت، تنها ارادۀ فردي يا حتي ارادۀ جمعي كافي نيست، بلكه تحقق عدالت اوضاع خاص و سازكارهاي مشخصي نيازمند است كه بتوانند بستر اجرايي عدالت را فراهم سازند (كاظمي شيخ شباني، ۱۳۹۸: ص۷۸). بنابراين، از منظر معارف اسلامي، عدالت كامل و فراگير تنها در حكومت آرماني مهدوي (عج) تحقق خواهد يافت؛ حكومتي كه بر پايه آموزههاي وحياني، مديريت عادلانه و جامعۀ عدالت پذير استوار است. آرمانشهر مهدوي، تجلي كامل عدالت الاهي در تاريخ بشر است. در اين نظام، تمام ساختارهاي حكومتي و اجتماعي بر اساس معيارهاي عدالت بنا شده و روابط ميان مردم و حاكميت بر مبناي حق و انصاف تنظيم ميشود (بهرامي عين القاضي و تقوي، ۱۳۹۷: ص۶۶). اين حكومت، نهتنها عدالت اقتصادي و اجتماعي را تأمين ميكند، بلكه زمينهساز رشد معنوي و تعالي اخلاقي جامعۀ انساني خواهد بود (خامنهاي، ۱۳۹۰: ص۳۳۷). در چنين نظامي، ظلم و تبعيض به طور كامل ريشهكن ميشود و تمام انسانها در سايه مديريت امام معصوم (ع) به حقوق واقعي خود دست خواهند يافت: «يَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (ابن طاووس، ۱۴۱۲: ج۱، ص۱۰۶). با وجود اين، سؤال اساسي اين است كه عدالت در آرمانشهر اسلامي چگونه و با كدام سازكارها محقق ميشود؟ آيا اين امر بر اعجاز صرف مبتني است يا در روند طبيعي، بر سازكارهاي مشخص مبتني است و اينكه چه كاربردي براي تأمين عدالت در جامعۀ امروز دارد؟ مسئله اساسي اين پژوهش، شناسايي و تبيين سازكارهاي تحقق عدالت در حكومت عدل مهدوي است؛ زيرا اين حكومت بهعنوان نمونه كامل عدالتگستري، بهترين الگو براي جوامع بشري محسوب ميشود و شناخت دقيق اين سازكارها ميتواند علاوه بر تبيين چگونگي تحقق عدالت در عصر ظهور، زمينه بهرهگيري از اين اصول در جوامع كنوني را فراهم آورد. از اينرو، پرسش اصلي اين تحقيق آن است كه عدالت در آرمانشهر اسلاميِ عصر مهدوي با چه سازكارهايي محقق ميشود؟ آيا تحقق عدالت در عصر ظهور بهطور مطلق بر اساس معجزۀ مقام امامت است، يا در اثر اعمال فشار و اجبار بدون قيد و شرط و يا اين كه سازكار بخصوصي وجود دارد كه نيازمند بررسي است، در پاسخ به اين سؤال، دو پرسش فرعي نيز مطرح ميشود: نخست، سازكارهاي زيربنايي تحقق عدالت در حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) كدام است؟ دوم، سازكارهاي روبنايي تأمين عدالت در آن نظام الاهي چگونه تعريف ميشوند؟ پيشينه پژوهش پژوهشهاي متعددي درباره عدالت در حكومت مهدوي و آرمانشهر اسلامي، از جمله عدالت فرهنگي، سياسي و اخلاقي انجام شده است؛ اما كمتر به سازكارهاي جامع تحقق عدالت و كاربرد آن در جامعه معاصر پرداختهاند. براي درك بهتر، جدول زير ارائه شده است: خلأ پژوهشي نسبت به مقاله پيشرو محتواي كلي عنوان مقاله نويسنده و تاريخ شماره فقدان بررسي نظاممند سازكارهاي تحقق عدالت در حكومت مهدوي و كاربست آن در جامعه معاصر بررسي آثار عدالت در سطح فردي و اجتماعي در عصر ظهور آثار فردي و اجتماعي عدالت مهدوي حائري (۱۳۸۳) ۱ در اين پژوهش به اين پرسش اساسي كه در حكومت حضرت مهدي عدالت چگونه تأمين ميشود، پاسخ داده نشده است تحليل برخي مؤلفههاي عدالت مهدوي بر اساس قرآن عدالت مهدوي در قرآن معرفت (۱۳۸۳) ۲ در اين پژوهش كاركردهاي آرمانشهر مهدوي بحث شده است، بهصورت مستقل و نظاممند سازكارهاي تحقق عدالت را بررسي نكرده است. بررسي كاركردهاي جامعه آرماني دين (مهدويت) در سطح فرهنگي، سياسي و اجتماعي وجوه الگويي آرمانشهر مهدوي در جامعه امروز بهروزي لك و باقرزاده (۱۳۹۴) ۳ عدم ارائه راهكارهاي اجرايي براي تحقق عدالت در حكومت مهدوي و كاربست آن در جامعه امروز تحليل نقش روايات امام رضا (ع) در شكلگيري آرمانشهر اسلامي آرمانشهر اسلامي از منظر امام رضا (ع) فقيه اسفندياري و همكاران (۱۳۹۵) ۴ در اين تحقق رشد معرفتي بهعنوان يكي از سازكارهاي تحقق عدالت مهدوي بررسي شده؛ اماّ در پژوهش حاضر سازكارهاي روبنايي و زيربنايي تبيين گرديده است كه هركدام چندين مؤلفه، از جمله رشد معرفتي با تبيين متفاوت را شامل است. تحليل برخي زمينههاي تحقق عدالت فرهنگي در عصر ظهور حكومت مهدوي و تحقق عدالت فرهنگي در پرتو رشد معرفتي فرزانگان و همكاران (۱۳۹۷) ۵ در اين پژوهش عدالت سياسي، محور بحث است و به سازكارهاي تحقق آن اشارات دارد؛ اماّ از سازكارهاي تحقق عدالت در حكومت مهدوي بحثي نشده است. تحليل عدالت سياسي در حكومت امام مهدي (عج) و چالشهاي آن عدالت سياسي در حكومت مهدوي با نگاهي به چالشهاي پيشرو ماهروزاده و فرزانگان (۱۳۹۹) ۶ در اين پژوهش سبك زندگي انسان منتظر بحث شده و اينكه فرد با الهام از آرمانشهر اسلامي بايستي چگونه زندگي كند؛ اماّ از سازكار تحقق عدالت در آرمانشهر مهدوي بحث نكرده است. بررسي سبك زندگي منتظران بر اساس آرمانشهر مهدوي آرمانشهر مهدوي (عج) الگويي براي سبك زندگي جامعه منتظر كاظمي (۱۳۹۹) ۷ تمركز اين پژوهش بر چگونگي تحقق صلح و امنيت جهاني در عصر مهدوي است؛ ولي اينكه عدالت با چه سازكارهايي در آن عصر محقق ميشود و چه كاربردي براي جامعه امروز دارد؛ نپرداخته است. بررسي نقش عدالت در ايجاد صلح و امنيت جهاني در عصر ظهور آرمانشهر مهدوي، صلح و امنيت جهاني باقري و همكاران (۱۴۰۲) ۸ جمعبندي و ضرورت تحقيق پيشرو پژوهشهاي پيشين عمدتاً به ابعاد نظري عدالت در حكومت مهدوي و آرمانشهر اسلامي پرداختهاند؛ اما كمتر به سازكارهاي اجرايي تحقق عدالت در جامعه معاصر توجه كردهاند. پژوهش حاضر با ارائه يك الگوي دوسطحي (زيربنايي و روبنايي) براي تحقق عدالت، شكاف موجود در تحقيقات پيشين را پوشش داده و رويكردي كاربردي براي اجراي عدالت در جامعه امروز ارائه ميكند. روش پژوهش در اين پژوهش از روش تحقيق توصيفي – تحليلي با رويكرد تحليل محتواي كيفي متون ديني بهره گرفته شده است. اين روش، ابتدا به گردآوري و توصيف مفاهيم، مضامين و دادههاي موجود در متون ديني ميپردازد و سپس با تكيه بر تحليل محتواي كيفي، در پي شناسايي ساختارها، روابط مفهومي، لايههاي معنايي پنهان و الگوهاي تفسيري نهفته در متون است (ايزاك،[1] ۱۳۸۰: ص۲۶ و سنجابي، ۱۳۸۷: ص۳۷۲). در اين چارچوب، پژوهشگر با بهرهگيري از شيوههاي كدگذاري باز، محوري و گزينشي، مضامين را استخراج و آنها را در قالب چارچوبي نظري تبيين ميكند. اين رويكرد به دليل ماهيت تفسيري متون ديني و نياز به درك عميق از زمينه و سياق آيات و روايات، مناسبترين شيوه براي كاوش مفهومي در منابع ديني به شمار ميرود. در فرايند تحقيق حاضر، ابتدا با استفاده از كليدواژههاي مرتبط، آيات و روايات مرتبط از متون معتبر اسلامي استخراج گرديد، سپس با اتكا بر منابع اسلامي و مطالعات علمي، پرسشهاي تحقيق در چارچوب سؤالات فرعي تنظيم شده و سازكارهاي تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است. مفاهيم پژوهش 1_1. سازكار طبق فرهنگ واژگان آكسفورد[2]، معادل انگليسي «سازكار» واژۀ «مكانيسم»[3] است؛ به معناي سيستم يا فرايندي كه اجزا يا مراحل مختلف در كنار هم براي ايجاد يك عملكرد كلي همكاري ميكنند (آكسفورد ادوانسدلرنرز انگليش ديكشنري، ۱۳۸۲: ص۴۸۸). از سوي ديگر، معادل فارسي «مكانيسم» در متون علمي معمولاً همان «سازكار» يا در برخي موارد «مكانيسم» نيز به كار ميرود (ساعتچي، ۱۳۷۹: ص۲۵۷۶). «مكانيسم» به معناي چگونگي عملكرد اجزا در يك دستگاه يا نظام بوده كه مفهوم چگونگي و روش كار در آن نهفته است (كولب،[4] گولد،[5] ۱۳۷۶: ص۸۰۰). باتوجه به معاني لغوي كه ذكر شد، ميتوان گفت، سازكار، يعني روش و چگونگي انجام دادن عمل. با اين وصف، در تحقيق حاضر سازكار تحقق عدالت عبارت از مجموعه روشهايي است كه توسط نظام سياسي براي تحقق عدالت به كار گرفته ميشود. 2_1. عدالت «عدالت» به معناي مساوات و تقسيط بر مبناي صداقت و كمال است (راغب اصفهاني، ۱۳۸۳: ص۵۶۴ و مهنا، بيتا، ج۲، ص۱۴۵) عدل در انديشه اسلامي به معناي رعايت حق ديگران و برقراري توازن و انصاف است و ظلم به معناي تجاوز به حقوق ديگران قلمداد ميشود (مطهري، ۱۳۷۲: ج۱، ص۷۰). بنابراين، عدالت نه تنها در ابعاد فردي و اجتماعي، بلكه در عرصههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي نيز قابلتحقق است. 3_1. آرمانشهر اسلامي «آرمانشهر اسلامي» يا «مدينه فاضله»، مفهومي است كه در تاريخ انديشههاي سياسي و ديني از جمله در آثار افلاطون، فارابي، و ديگر انديشمندان مطرح شده است (آريانپور، ۱۳۸۵: ص45 و مصباح يزدي، ۱۳۹۰: ص۴۱۱). در اسلام، اين مفهوم به جامعهاي اشاره دارد كه در آن، كمال انساني و خداشناسي بهعنوان اصول اصلي پيشرفت شناخته ميشود و جامعهاي از صالحان و ابرار را ميسازد كه به فرمان الاهي عمل ميكنند (مصباح يزدي، ۱۳۹۰: ص۴۱۴). اين جامعه آرماني در انديشه مهدويت به طور خاص به حكومت امامزمان (عج) مربوط ميشود كه در آن، عدالت، آزادي، صلح، پيشرفت و نابودي فساد بهصورت كامل تحقق مييابد (خامنهاي، ۱۳۹۰: ص۳۳۷ و مطهري، ۱۳۹۱: ص۶۰). تفاوت اصلي آرمانشهر اسلامي با ساير جوامع آرماني در داشتن ايدئولوژي جامع و هماهنگ با فطرت انسانها است كه تنها با رهبري امام معصوم (ع) و ظهور حضرت وليعصر (عج) محقق ميشود، اين مفهوم، بهويژه در بررسيهاي مربوط به حكومت مهدوي و راههاي بهرهبرداري از آموزههاي آن براي تحقق عدالت در جوامع امروزي اهميت دارد (بهروزي لك، باقرزاده، ۱۳۹۴: ص۳۰). بنابراين، از مهمترين شاخصهاي آرمانشهر اسلامي (حكومت مهدوي) تحقق عدالت همهجانبه است كه اين پژوهش سازكارهاي تحقق عدالت در اين حكومت عدل جهاني و كاربست آن در جامعۀ معاصر را تبيين ميكند. سازكارهاي تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي 1_2. سازكارهاي زيربنايي بينش انسان نقش اساسي در ساختار شخصيت و رفتار او دارد. اصلاح بينش بهعنوان درمان ريشۀ بيماريهاي روحي و زمينهساز رفتار سالم تلقي ميشود (جوادي آملي، ۱۳۸۹ الف: ج۱، ص۳۷). در اين بخش پژوهش، سازكارهاي زيربنايي بهعنوان اصلاح بينش فكري، اخلاقي و معنوي مطرح ميشود كه در تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي نقش اساسي دارد. 1_1_2. رشد عقلانيت ديني در حكومت مهدوي رشد «عقلانيت ديني»، به معناي تشخيص واقعيتها (خامنهاي، ۱۳۹۸: ص۵۳)؛ جايگاه بنيادين در تحقق عدالت دارد؛ زيرا زيرساخت تحقق عدالت عقل است (سعدي، ۱۳۸۳: ص۷) و با نگاه به روايات معلوم ميشود كه عقل ابزار كليدي براي رسيدن به سعادت است: «مَثَلُ الْعَقْلِ فِى الْقَلْبِ كَمَثَلِ السِّراجِ فى وَسَطِ الْبَيْتِ» (مجلسي، ۱۳۶۲: ج۱، ص۹۹) و از اين طريق انسان ميتواند خوبيهاي مرتبط باسعادت را شناسايي كند و انجام دهد: «اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ» (كليني، ۱۳۶۳: ج۱، ص۲۰). با اين وصف، تكامل عقلاني بشر پيششرط تحقق عدالت فراگير است؛ زيرا وقتي كسي از لحاظ عقلانيت ديني ضعيف باشد، زير بار عدل نميرود (رضواني، ۱۳۸۵: ص۲۶). از اينرو، در عصر ظهور، عقلانيت انسانها به اوج شكوفايي ميرسد و اين بلوغ عقلاني زمينهساز پذيرش عدالت و تحقق كامل آن در سطحي جهاني ميگردد: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا، وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمُلَتْ بِهِ أَحْلامُهُمْ» (ابن بابويه، ۱۳۶۳: ج۴، ص۳۵۲). بر اساس اين روايت در زمان ظهور حضرت وليعصر (عج) دو تحول دروني در جامعۀ انساني ايجاد ميشود (رشد عقلاني و معرفتي) يعني نخست جامعه پر از عقل و علم ميشود، آنگاه پر از عدل (اوسطي، ۱۳۸۷: ص۲۳۹)، دليل اين امر روشن است، زيرا تا جامعه نفهمد كه ظلم و بيعدالتي سمّ و كشنده است، نصيحت اثر نميكند و زير بار عدل نميرود (جوادي آملي: ۱۳۹۴)؛[6] بنابراين، تحقق عدالت نه صرفاً يك سازكار حقوقي يا سياسي يا اعجاز گونه، بلكه محصول رشد عقلانيت ديني و رشد فكري در سطح فردي و اجتماعي است كه در عصر حكومت مهدوي محقق ميشود. در اوضاع كنوني نيز كه تأمين عدالت در سطحي نسبي و محدود امكانپذير است، عقلانيت بهعنوان زيرساخت نظري و عملي آن شناخته ميشود (خامنهاي، بيتا: ج۲۷، ص۳۵). تقويت بنيانهاي عقلاني در ساحتهاي فرهنگي، تربيتي و اجتماعي، ميتواند زمينهساز ارتقاي عدالت در ساختارهاي نهادي و كاركردي جامعه گردد. از اين منظر، عقلانيت بر دينداري، اخلاق و عدالت مقدم است، چون با وجود عقل سالم دينداري، اخلاق و عدالتمحوري آسان ميشود. از اينرو، حضرت آدم (ع) از بين عقل، دين و حيا، عقل را انتخاب كرد «فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اِخْتَرْتُ اَلْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينُِ اِنْصَرِفَا» (كليني، ۱۳۶۳: ج۱، ص۱۰) و رواياتي كه عقل را از لازمه دينداري «وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَه» (مجلسي، ۱۳۶۲: ج۱، ص۹۹) و ركن اساسي عدالت «وَ اَلْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ غَامِضِ اَلْفَهْمِ» (كليني، ۱۳۶۳: ج۲، ص۵۰) معرفي ميكند كه خود دليلي روشني بر اين امر است؛ زيرا فقدان عقلانيت ممكن است به انحراف در تفسير دين، اخلاقگرايي صوري و ناكارآمدي در تحقق عدالت بينجامد (خامنهاي، بيتا: ج۲۷، ص۳۵). بدين ترتيب، عقل نهتنها ابزار فهم شريعت، بلكه ركن بنيادين ساماندهي نظم عادلانه در جامعه ديني محسوب ميشود. 2_1_2. رشد علمي و معرفتي يكي از بايستههاي بنيادين براي تحقق عدالت، رشد علمي و معرفتي جامعه است كه بر عقلانيت استوار است. در بياني از امام كاظم (ع)، زنجيرۀ مفهومي ترسيم شده است كه در آن، نجات معنوي و اجتماعي به اطاعت از حق منوط دانسته شده و اين اطاعت نيز متوقف بر علم و معرفت ديني معرفي ميگردد؛ علمي كه از مسير تعلّم حاصل ميشود و تعلّم نيز بر پايه عقلانيت ممكن ميگردد: «لا نَجاةَ إلّا بِالطّاعَةِ، وَ الطّاعَةُ بِالْعِلْمِ و مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ» (كليني، 1363: ج1، ص13). اين روايت بيانگر نقش پيوستار عقل و علم، براي تحقق عدالت است. آنگاه از روايات استفاده ميشود كه جامعه عصر ظهور به اوج شكوفايي علمي و معرفتي ميرسد: «فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِينَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِي النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَيْهَا الْحَرْفَيْنِ حَتَّى يَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً (مجلسي، 1362: ج۵۲، ص۳۳۶) و در آن عصر، كارگزاراني عدالتمحور روي كار ميآيند كه براي تحقق عدالت امر امام را بر هر مصلحتي مقدم ميدارند: «رِجـالٌ عـَرَفـُوا اللّهَ حـَقَّ مـَعـْرِفـَتـِهِ، وَ هـُمْ اَنْصارُ المَهْدِيِّ في آخِرِ الزَّمانِ» (اربلي، 1340: ج2، ص478). با اين وصف در جامعۀ كنوني نيز ميتوان با رشد دانش و معرفت ديني بر تأمين عدالت كمك كرد (مطهري، 1372: ج24، ص437)؛ زيرا افراد متخصص و متعهد در آغار انقلاب بهياري حضرت ميشتابند كه نشان دهندۀ نقش دانش و معرفت ديني در تحقق عدالت است و در فرايند انقلاب اسلامي نيز بيشتر كساني در خط مقدم جبهه بودند كه آگاهي و معرفت ديني برتري داشتند. 3_1_2. رشد اعتقادي يكي از سازكارهاي زير بنايي براي تحقق عدالت در عصر حكومت حضرت مهدي (عج)، تعالي بينش اعتقادي مردم است كه از طريق آموزش صحيح و رشد فكري تحقق مييابد. اصلاح بينش انسان در خصوص خداوند، معاد و ديگر ملزومات ايمان، نقش بنياديني در شكلگيري رفتار و كنشهاي سالم دارد؛ زيرا توحيد منشأ افكار و رفتار نيكو است (خامنهاي، ۱۳۹۰: ص۲۳ و جوادي آملي، ۱۳۸۹ب: ج۱۸، ص۳۱). از سوي ديگر، مشكلات جامعه بشري به فقدان بينش توحيدي باز ميگردد و اين خلأ باعث سلطه شيطانها و طاغوتها بر جوامع انساني است (همان، ص۳۳). روايات نشان ميدهد، بينش اعتقادي كه زير بنايي پذيرش عدالت است، در عصر ظهور به اوج شكوفايي ميرسد. روايت «كأَنِّي أَنْظُرُ إِلَي شِيعَتِنَا بِمَسْجِدِ الْكوفَةِ وَ قَدْ ضَرَبُوا الْفَسَاطِيطَ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ كمَا أُنْزِلَ» (نعماني، 1356، ج1، ص317 و مجلسي، 1362: ج97، ص433)؛ نشاندهندۀ گسترش بينش قرآني است كه زمينهساز ارتقاي معرفت ديني و اعتقادي مردم ميشود. روايت «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يدَهُ عَلَي رُؤُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمُلَتْ بِه» (ابنبابويه، 1363: ج4، ص352)؛ بر رشد و كمال عقلاني و فكري مردم دلالت دارد. همچنين طبق اين روايت: «وَ يعْطِفُ الرّأْي عَلَي الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَي الرَّأْي» (شريف رضي، 1366: ج1، ص195)؛ آرا و افكار مردم عصر ظهور، قرآن محور و حكيمانه ميشود؛ بهگونهاي كه يك زن خانهدار در منزل خود طبق قرآن و شيوه رسول خدا (ص) حكم ميكند: «تُؤْتَوْنَ الْحِكمَةَ فِي زَمَانِهِ حَتَّي إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيتِهَا بِكتَابِ اللَّهِ تَعَالَي وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» (نعماني، 1356: ج1، ص3۱7). بنابراين، رشد بينش اعتقادي در عصر ظهور، همزمان در دو سطح آموزش مستقيم معارف ناب و تكامل فكري مردم صورت ميگيرد و اين فرايند باعث جامعۀ آگاه، متعهد و توانمند براي تحقق عدالت است. اين سازكار نشان ميدهد كه تحقق عدالت در جامعه معاصر نيز مستلزم تقويت بينش اعتقادي افراد جامعه است؛ يعني براي تأمين عدالت در حد توان بايستي در تقويت بينش اعتقادي مردم كار كرد تا آنها داوطلبانه مجري عدالت باشند. 4_1_2. رشد معنويت در انديشه ديني، معرفت، عقلانيت، عدالت و معنويت، ساختاري در هم تنيده و غيرقابل تفكيك دارد كه تحقق هر يك در گرو تحقق ديگري است (خامنهاي، ۱۳۹۷: ص۵۱۸). بر اين اساس، يكي از پايههاي تحقق عدالت، در آرمانشهر اسلامي (حكومت عدل جهاني حضرت مهدي)، رشد معنوي جامعۀ انساني است (مجتهد شبستاني، 1385: ص167)، تعابير و توصيفهاي بلند در رواياتي مرتبط با جامعه عصر ظهور، همچون مؤمنان: «اَلا هُمُ المُؤ مِنُونَ حَقّاً» (كليني، ۱۳۶۳: ج۸، ص۳۸۶) و موحّدان راستين: «فَهُمُ الَّذينَ وَحَّدُوا اَللّهَ حَقَّ تَوْحيدِه» (مجلسي، ۱۳۶۲: ج۹۲، ص۴۱۶)؛ عبادتكنندگان پرتلاش و سختكوش: «هم كَرّارُونَ مُجِدُّونَ في طاعَةِ اللّه» (ابنبابويه، 1354: ج1، ص264)؛ اين توصيفها نشان ميدهد كه معنويت همچون عقلانيت، مؤلفه تأثيرگذار در مسير تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي است. بنابراين، در جامعه كنوني نيز رشد معنويت براي تحقق عدالت نسبي لازم است، چنانكه انقلاب اسلامي و تشكيل حكومت ديني، مرهون عقلانيت و معنويت امام خميني و پيروان ايشان است (خامنهاي، بيتا: ج33، ص14) كه بايستي مورد توجه واقع شود. 5_1_2. رشد اخلاقي آرمانشهر اسلامي، تجليگاه پيوند عقلانيت و اخلاق در مسير رشد معنوي انسان است. اخلاق فضيلت و حالت نفساني است كه انسان را بدون فكر و تامل به اعمال خوب دعوت ميكند (خزاز رازي، 1401: ص۳۱)، بدون شك امروزه بشريت از نگاه تمدن مادي و بياعتنا به معنويات به اوج شكوفايي رسيده است، اما آمار جرائم و جنايات و مشكلات بشري نشان ميدهد كه بشر فاقد رشد اخلاقي نميتواند دنياي بدون ظلم و عادلانه بسازند (فلسفي، ۱۳۸۶: ج2، ص4 و 282)؛ اما در عصر ظهور، انسانها از پيروي هواهاي نفساني فاصله گرفته و عدالت بر اساس فضايل اخلاقي نهادينه ميشود: «يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى» (شريف رضي، ۱۳۶۶: ص۱۹۵). همچنين طمع و دشمني كه از عوامل اصلي بيعدالتي است، رخت برميبندد: «لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا… ذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ» (ابن شعبه حرانى، ۱۳۶۳: ص۱۱۵) و در پرتو شكوفايي فضايل اخلاقي، جامعۀ سرشار از همبستگي و معنويت شكل ميگيرد: «يَقُولُ مَنْ لَهُ فِي الْمَالِ حَاجَةٌ فَمَا يَقُومُ مِنَ النَّاسِ إِلَّا رَجُلٌ وَاحِدٌ… فَيَرُدُّهُ وَ لَا يَقْبَلُ مِنْهُ» (اربلى، ۱۳40: ج۲، ص۴۸۲)، بهگونهاي كه افراد بدون ملاحظات، نيازهاي مادي يكديگر را تأمين ميكنند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَايَلَةُ وَ يَأْتِي الرَّجُلُ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ لَا يَمْنَعُهُ» (طبرسى، ۱۴۰۳: ج۱، ص۲۰۰)، با اين وصف، ريشۀ بيعدالتي كه عموما وجود انسانهاي فاقد فضيلت اخلاقي است از زمين برچيده، دلهاي مردم پر از معنويت ميشود و عدالت توسعه مييابد: «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً يَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ» (طوسى، ۱۴۱۱: ص۱۷۹). در نتيجه، جامعه كه تربيت اخلاقي در آن نهادينه شود، بهصورت دروني به عدالت پايبند خواهد بود، اين نشانميدهد كه در جامعه معاصر نيز براي تحقق عدالت نسبي بايستي براي تربيت اخلاقي افراد سرمايه گذاري كرد؛ زيرا تحقق عدالت، مستلزم تربيت انسانهاي اخلاق محور است (مجدي، ۱۳۹۷: ص۱۸۹) كه در حكومت مهدوي به كمال خود ميرسد. 6_1_2. شكوفايي فرهنگي شكوفايي فرهنگي بهصورت كامل تنها در عصر ظهور اتفاق ميافتد. روايات نشان ميدهد كه سه تحول بزرگ در زمينه شكوفايي فرهنگي در عصر مهدوي رخ ميدهد: نخست: اصلاح نهادهاي ديني كه در عصر غيبت تبديل به نشانههاي تفاخر و بدعت گرديده است «وَ هَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ وَ لَمْ يَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلاَّ هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ»؛ دوم: ساماندهي فضاي عمومي مانند گسترش راهها و ايجاد عدالت فضايي «وَ وَسَّعَ الطَّرِيقَ الْأَعْظَمَ وَ كسَّرَ كلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِي الطَّرِيقِ وَ أَبْطَلَ الْكنُفَ وَ الْمَيازِيبَ إِلَي الطُّرُقَاتِ»؛ سوم: پاكسازي فرهنگي جامعه از طريق زدودن بدعتها و احياي سنتها كه بازسازي بنيادهاي فرهنگي بر محور شريعت ناب را نشان ميدهد: «فَلَا يتْرُك بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» (حر عاملي، 1374: ج25، ص436). در مجموع، اين روايت تصويري از شكوفايي فرهنگي ترسيم ميكند كه در آن، اصلاح نهادها، نظم اجتماعي جديد، و بازگشت به سنت اصيل، زمينهساز تحقق عدالت در جامعه مهدوي است، با اين وصف، ميتوان نتيجه گرفت كه رشد فرهنگي در تحقق عدالت نقش اساسي دارد و در عصر كنوني نيز براي تأمين عدالت بايستي اين راه را در پيشگرفت و سطح فرهنگي مردم را بالا برد تا خود زير بادر عدل برود. 7_1_2. رشد عدالت فردي «عدالت فردي» زيربناي تحقق عدالت در جامعه موعود حضرت مهدي (عج) به شمار ميرود. تحقق عدالت در سطح كلان، بدون عدالت فردي در آحاد جامعه امكانپذير نيست (سعدي، ۱۳۸۳: ص۷)؛ زيرا عدالت فردي در چارچوب عقلانيت ديني، فرد را بهسوي تصميمگيريها و رفتارهاي عادلانه سوق ميدهد (مطهري، ۱۳۷۲: ج۲۲، ص۴۳) و جامعه عادل در گرو تربيت انسانهاي عادل است (خامنهاي، بيتا: ج۳۱، ص۲۱). قرآن با تعبير <لِيَقُومَ اَلنّاسُ بِالْقِسْطِ> (حديد: ۲۵)؛ بر اين واقعيت تأكيد دارد و مردم را مسئول تأمين عدالت ميداند (طباطبايي، ۱۳۵۲: ج۱۹، ص۱۷۰). روايات نيز به اين حقيقت اشاره و يكي از ويژگيهاي كارگزاران نظام مهدوي را عدالت فردي و پاكي نفس آنان معرفي ميكند: «و مُقَدَّسَةٌ قـُلُوبـُهـُمْ مـِنْ دَنَسٍ النِّفاقِ، مُهَذَّبَةٌ اَفْئِدَتُهُمْ مِنْ رِجْسِ الشِّقاقِ، لَيِّنَةٌ عَرائِكُهُمْ لِلدّينِ» (ابنبابويه، 1354: ج2، ص445). در نتيجه، عدالت فردي، عنصر بنياديني در تحقق عدالت عصر مهدوي بهشمار ميرود. با اين وصف، در جامعه معاصر نيز براي تحقق عدالت علاوه بر سازكارهاي روبنايي، مانند قوانين مناسب و بازدارنده، كارهاي بنيادين لازم است (خامنهاي، بيتا: ج31، ص21)؛ از جمله دروني سازي عدالت فردي و تربيت انسانهايي كه از درون عدالت را شناخته و پذيرفته باشد. 2_2. سازكارهاي روبنايي براي تحقق عدالت در جامعه انساني علاوه بر سازكارهاي زيربنايي، سازكارهاي روبنايي نيز ضروري است. اين عوامل شامل وجود رهبر عدالتمحور، قدرت هوشمند، كارگزاران متعهد و متخصص و مؤلفههاي ديگري را شامل ميشود. 1_2_2. جاذبه رهبرعدالتگرا جاذبههاي شخصيتي امامزمان (عج)، بهعنوان يكي از عوامل تحقق عدالت مطرح است. حضرت مهدي (عج) بهعنوان تجسم كامل عدالت «وَالْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ» (ابن طاووس، ۱۴۱۷: ج۱، ص۴۴۱)؛ هدف ناتمام پيامبران و اولياي الاهي را مبني بر حاكم بودن پيشواي عادل و دينشناس در جامعه انساني به كمال ميرساند (مجلسي، ۱۳۶۲: ج۴۴، ص۳۳۲؛ ابن بابويه، ۱۳۹۵: ج۲، ص۷۱ و گنجوي، ۱۳۹۷: ص۴۴-۴۵). آن حضرت به دليل مهرباني (قندوزي، ۱۳۸۶: ص۴۳۱) و جذابيت ظاهري، «المهدي طاووس اهل الجنّة» (بحراني، ۱۳۸۵: ج۱، ص۱۶۴) و جذابيتهاي شخصيتي، مانند علم و حكمت، «هو اكثركم علماً» (مجلسي، ۱۳۶۲: ج۲۶، ص۶۶)؛ زهد و سادهزيستي، «وَ ما لِباسُ الْقائِمَ اِلاَّ الْغَليظُ، وَ ما طَعامُهُ اِلاَّ الْجَشَبُ» (همان، ج۵۲، ص۳۵۸)؛ عدالتخواهي، «يَعْدِلُ فى خَلْقِ الرَّحْمنِ، اَلْبِرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ» (همان: ج۹۱، ص۲۹۸)؛ موجب جذب مردم بهسوي عدالت ميشود (شوشتري، ۱۳۷۶: ج۱۹، ص۶۶۳ و حائري، ۱۳۸۳: ص۲۱۹-۲۳۴). بنابراين، جاذبههاي شخصيتي امام، يكي از سازكارهاي تحقق عدالت در عصر ظهور است و ميتواند الگويي براي جامعه معاصر باشد. البته اين ويژگي در حكومت نبوي (ص) و علوي (ع) نيز در حكومت اسلامي با وجود وليفقيه جامعالشرايط، فراهم بوده و هست كه با آنهم در اين عصرها عدالت كامل محقق نشد؛ زيرا ساير سازكارهاي تحقق عدالت ناتمام بوده است. 2_2_2. قدرت هوشمند توحيدي «قدرت هوشمند» (تركيب قدرت سخت و قدرت نرم،) بدين معنا است كه يك واحد سياسي به جاي تكيه بر قدرت سخت (ابزار نظامي) يا قدرت نرم (جذب قلوب و افكار) در دستيابي به اهداف، بايد منابع، ابزارها و مؤلفههاي قدرت سخت و نرم را تركيب كند و همزمان و توأمان به كار گيرد (ناي،[7] ۱۳۹۲: ص۲۵). اين مفهوم نخستينبار توسط سوزان ناسل و جوزف ناي مطرح شد و تأكيد دارد كه براي موفقيت در سياست بينالملل، نبايد به ابزارهاي سختافزاري مانند نيروي نظامي يا اقتصادي، يا صرفاً به جذابيتهاي فرهنگي و ديپلماسي عمومي بسنده كنند، بلكه بايد از تركيب هوشمندانه هر دو نوع قدرت، متناسب با موقعيت استفاده گردد (ايندرجيت،[8] كاكس،[9] ۱۳۹۰: ص32). هر چند اين اصطلاح در سالهاي اخير مطرح شده است؛ّ قرآن با عبارت: <وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ> ( انفال: 60)؛ بيش از 1400 سال قبل بهآن اشاره كرده است؛ زيرا تعبير عام «ما استطعتم» و نكره بودن واژه «قوة»، بر شمول تمامي مصاديق قدرت دلالت دارد (طباطبايي، 1352: ج9، ص114 و فخررازي، 1420: ج15، ص499)؛ بنابراين، مفهوم «قدرت هوشمند» در قرآن مطرح شده است و ميتوان نتيجه گرفت كه حكومت نبوي و پيروان مكتب اسلام به بهرهگيري از تمامي اشكال قدرت در تأمين امنيت و تحقق عدالت مامورند. روش حكومت حضرت مهدي (عج) ادامه سيره پيامبر اسلام (ص) است (رضواني، ۱۳۸۵: ص۱۰)؛ باوجود اين، ارتش آن حضرت نيز به اقتضاي زمان، از پيشرفتهترين سلاحهاي گرم و سرد بهرهمند خواهد بود؛ اگرچه در روايات: «يَظْهَرُ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ» (كليني، ۱۳۶۳: ج۱، ص۴۰۷)؛ اصطلاح شمشير به كار رفته است؛ اماّ اين تعبير كنايه از ابزارهاي پيشرفتۀ نظامي روز است (مكارم شيرازي، ۱۳۸۰: ص۲۵۱)؛ زيرا با توجه به رشد كم سابقه علم و فناوري در عصر ظهور، فرض كنارگذاري كامل سلاحهاي مدرن و رجوع به ابزارهاي سنتي، فاقد توجيه عقلاني است (همان: ص۳۰۴). بنابراين، در عصر ظهور، استفاده از قدرت هوشمند قدرت نظامي كارآمد (قدرت سخت) و عناصر مكملي چون ايمان، روحيه جهادي، انسجام اجتماعي، اقتدار اقتصادي و بصيرت ديني (قدرت نرم) نقش اساسي در تحقق عدالت دارد (جوادي آملي، ۱۳۹۸: ص۳۲ و مكارم شيرازي، ۱۳۸۰: ص۲۴۰). تعبير «هوشمندي توحيدي» به اين واقعيت ناظر است كه در نظام مهدوي، كاربرد قدرت نظامي صرفاً در مواجهه با جريانهاي معارض عدالت صورت ميپذيرد (مكارم شيرازي، ۱۳۸۰: ص۳۰۴). با اين وصف، ميتوان نتيجه گرفت كه تحقق عدالت نسبي دوران معاصر نيز مستلزم بهكارگيري قدرت هوشمند است؛ چرا كه عدالت بدون پشتيباني از قدرت نظاميِ كارآمد و قدرت نرمِ هدايتي، معنوي و اعتقادي، تحققپذير نخواهد بود. 3_2_2. كارگزاران عدالتمحور تحقق عدالت اجتماعي بهمثابه آرماني انسان الاهي، مستلزم هماهنگي نظاممند بين دو ركن اساسي «رهبري مدبر» و «كارگزاران متعهد» است (قوامي، 1383: ص14). قرآن كريم با اشاره به تجربه تاريخي حضرت موسي (ع) اين دوگانه را بهعنوان الگوي حكمراني ترسيم ميكند: <وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا> (فرقان: ۳۵). اين آيه نشان ميدهد تحقق مأموريت الاهي بدون تلفيق «قانونمندي» (الكتاب) و «كارگزاري شايسته» (هارون بهعنوان وزير) ناممكن است (طباطبايي، ۱۳۵۲: ج۱۵، ص۲۳۴). از اينرو، حكومت امام مهدي (عج) مبتني بر شبكهاي از كارگزاران متخصص، متعهد و فضيلتمحور است، در اين نظام ملاك برتري، فضيلت اخلاقي، تقوا و تخصص است (خامنهاي، ۱۳۹۰: ص۳۹۰)، اين نگاه با نظريه «حكمراني فضيلت بنياد» در انديشه سياسي اسلام همسوست كه بر پيوند ناگسستني بين اخلاق حاكمان و تحقق عدالت تأكيد دارد (سامتي و همكاران، ۱۳۹۰: ص۱۹۲ و ترابي، ۱۳۹۸: ص32)؛ زيرا، اجراي عدالت با فضيلت دروني انسانها ارتباط محكمي دارد و فساد كارگزاران نه تنها موجب اختلال در نظام اداري، بلكه عامل «زوال مشروعيت نظام» است (مهاجرنيا، ۱۳۹۳: ص۱۷۷). بنابراين، در نظامهاي كنوني نيز كارگزاران كه عدالت را به معناي واقعي درك كرده و پذيرفته باشند، نقشي اساسي در تحقق آن دارند و بايستي در تربيت و جذب چنين نيروهايي برنامهريزي و سرمايه گذاري كرد. 4_2_2. نظارت و بررسي قاطعانه مكانيسم نظارتي در حكومت مهدوي زمينهساز تحقق عدالت است. روايات مربوط به دوران ظهور، از برخورد قاطع امام عصر (عج) با عناصر فاسد حكايت دارد. ايشان واليان ظالم را عزل و قاضيان فاسد را مجازات ميكند: «لَيَنْزِعَنَّ عَنْكُمْ قُضَاةَ السَّوْءِ وَ لَيَقْبِضَنَّ عَنْكُمُ الْمُرَاضِينَ وَ لَيَعْزِلَنَّ عَنْكُمْ أُمَرَاءَ الْجَوْرِ وَ لَيُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ مِنْ كُلِّ غَاشٍّ وَ لَيَعْمَلَنَّ بِالْعَدْلِ وَ لَيَقُومَنَّ فِيكُمْ بِالْقِسْطَاس» (مجلسي، ۱362: ج۵۱، ص۱۲۰). از منظر دانش سياسي، رهبر كاريزماتيك با اين رويكرد «برخورد سختگيرانه و قاطعانه»،[10]ميتواند به نهادينه شدن عدالت بينجامد؛ مشروط بر آنكه با مكانيسمهاي شفافيت و پاسخگويي همراه شود (كنعاني كاشاني، گلرد، 1398: ص185). در حكومت مهدوي (عج)، اين تلفيق در قالب «بيعتنامه الزامآور» متجلي است (ابن طاووس، ۱۳۹۸: ص۱۴۹). پيماني كه كارگزاران را به رعايت دقيق عدالت و تقوا ملزم ميسازد. بنابراين، حكمراني مهدوي (عج) نشان ميدهد كه رهبري جاذبهگرا صرفاً با تكيه بر مشروعيت الاهي كارآمد نيست، بلكه شبكهاي از كارگزاران متعهد و متخصص همراه با قاطعيت اجرايي ضرورت است (خامنهاي، 1398: ص41). اين الگو ميتواند چارچوبي براي اصلاح نظامهاي سياسي معاصر نيز باشد؛ به ويژه در جوامعي كه با چالش جدي فساد اداري مواجهند. 5_2_2. قانون بهمثابه بنيان سعادت جمعي قانون بهعنوان زيرساخت نظم اجتماعي، نقشي محوري در تثبيت يا تضعيف مشروعيت نظامهاي سياسي ايفا ميكند. «جامعه بيقانون، به مثابه پيكري بيروح، محكوم به زوال است» (مهاجرنيا، ۱۳۹۳: ص۱۳۵)، اين گزاره با يافتههاي علوم سياسي مدرن نيز همسوست كه «حاكميت قانون» را شرط لازم براي توسعه پايدار ميدانند و فقدان قانون را با هرج و مرج مترادف (راولز،[11] ۱۳۸3: ص۸۲). با اينحال، ماهيت و غايت قانون در نظامهاي سياسي متفاوت است. بهعنوان مثال، گاهي قانون ابزار است كه منافع گروهي خاص را تأمين ميكند (مانند نظامهاي اليگارشيك)، يا قانون ماديگرا كه صرفاً بر نيازهاي دنيوي تمركز دارد؛ مانند الگوي غالب در حكومتهاي سكولار (سن،[12] ۱۳۹۲: ص۳۴۳) و قانون جامعنگر كه تلفيقي ابعاد مادي و معنوي است (خامنهاي، ۱۳۹۸: ص۶۶۸). قانون در حكمراني مهدوي، فراتر از يك سند حقوقي، نقشه راه سعادت جمعي است كه با تلفيق سهگانه «منشأ الاهي»، «عدالت فطري» و «جامعيت غايي»، الگويي بيبديل براي نظامهاي حقوقي معاصر ارائه ميكند (حسيني، ۱۳۹۰: ص۱۳۹۷)، اين الگو نشان ميدهد كه كارآمدي قانون نهتنها در گرو شدت مجازات، بلكه در هماهنگي با نيازهاي ذاتي (مادي – معنوي) انسان است (مكارم شيرازي، ۱۴۰۴: ص۱۴). با اين وصف، چالش اصلي اكثر جوامع اسلامي و انساني امروز، نه فقدان قانون، بلكه گسست از «قانون توحيدي» است كه تنها با بازگشت به قرآن و سنت اصيل قابلجبران است (شاكري خوئي و همكاران، ۱۴۰۰: ص۲۴۹). بنابراين، از سازكارهاي تحقق عدالت در عصر امام مهدي (عج)، وجود قانون عادلانه و اجراي قاطع آن است. اين سازكار در جوامع كنوني نيز براي تحقق عدالت نسبي ضروري است؛ چرا كه در اين جوامع فقدان قانون الاهي يا ضعف در اجراي آن، از موانع جدي تحقق عدالت به شمار ميآيد. 6_2_2. قدرت اجرايي عادلانه قانون يكي از عوامل تحقق عدالت در عصر ظهور، اجراي قوانين الاهي است. مطالعات نشان ميدهد قانونگريزي در جوامع معاصر عمدتاً ناشي از دو عامل است: ناتواني فني و ساختاري در اجراي قوانين؛ فقدان ارادۀ سياسي در مقابله با موانع (بابايي، 1394: ص۹). در حكومت جهاني امامزمان (عج)، قدرت اجرايي با اين دو ويژگي ممتاز همراه است: <الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ> (حج: ۴۱). تمكين در زمين به معناي توانايي بيحد حاكمان براي اجراي احكام الاهي، بدون وجود هرگونه مانع داخلي يا خارجي است» (طباطبايي، ۱۳52: ج۱۴: ص۳۸۶). طبق تفسير امام باقر (ع) از اين آيه: «وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ» (قمي، ۱۳۶۳: ج۲، ص۸۷)؛ خداوند متعال با استقرار حكومت مهدي (عج)، بدعتها را نابود و عدالت را در تمامي عرصهها جاري ميكند، اين نشان ميدهد حذف موانع ساختاري همراه با اراده الاهي، اجراي كامل قوانين را ممكن ميسازد؛ بنابراين، در حكومت حضرت مهدي (عج)، با تقويت ظرفيتهاي اجرايي و حذف موانع سياسي- اجتماعي، عدالت به مثابه يك نظام جامع تحقق مييابد و اين الگو ميتواند چارچوبي براي اصلاح نظامهاي حقوقي معاصر ارائه كند. 7_2_2. توسعه رفاهي و اقتصادي پايدار و عدالتمحور در عصر ظهور، توسعه اقتصادي و رفاه اجتماعي به نقطه اوج خود ميرسد. بدون شك يكي از موانع بنيادين تحقق عدالت، فقر و نابسامانيهاي اقتصادي است كه بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم، زندگي انساني را دچار آسيب ميسازد (اباذري، ۱۳۹۹: ص۳۴)، در حكومت مهدوي، با اصلاح ساختارهاي اقتصادي، پاكسازي جامعه از ظلم و فساد و حاكم شدن تقوا و عدالت (صدر، ۶۴۳: ص۷۹۶ و حسيني، ۱۳۸۷، ص۱۴۸)، زمينه نزول بركات الاهي فراهم ميشود؛ زيرا وعدۀ خداوند است كه جامعه پاك را به اوج آسايش و آرامش ميرساند: <وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ> (اعراف: ۹۶). جالب توجه است كه در عصر ظهور، بر اثر نعمت فراوان، نيازمندي براي دريافت وجوهات شرعي يافت نميشود: «حَتَّى لَا تَرَى مُحْتَاجاً إِلَى الزَّكَاة» (مجلسي، 1362: ج74: ص412)؛ زيرا تحولات رفاهي و اقتصادي به صورت عادلانه بين تمام قشرهاي جامعه رخ ميدهد: «أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِ… يَقْسِمُ الْمَالَ صِحَاحاً، فَقَالَ رَجُلٌ: مَا صِحَاحاً؟ قَالَ: بِالسَّوِيَّةِ بَيْنَ النَّاسِ» (اربلي، ۱۳40: ج۲، ص۴67)؛ چنان كه فراواني نعمت: «يَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَانِهِ نَعِيماً لَمْ يَتَنَعَّمُوا مِثْلَهُ قَطُّ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ» (مجلسي، 1362: ج51، ص78)؛ آباداني سرزمينها: «فَلا يَبْقَي فِي الاَرْضِ خَرابٌ اِلاَّ قَدْ عُمِرَ» (همان، ج16، ص20) و وفور آب و محصولات: «الْفَاجِرُ يُرْسَلُ السَّمَاءُ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً وَ لَا تَدَّخِرُ الْأَرْضُ شَيْئاً مِنْ نَبَاتِهَا» (همان، ج74، ص92)؛ نمونههايي از توسعه اقتصادي و فراواني است كه در روايات ياد شده است. از اين رو، در جوامع كنوني نيز بهبود وضعيت معيشتي مردم و رفع فقر، مقدمۀ ضروري براي تحقق عدالت اجتماعي است؛ بهويژه آنكه قرآن كريم، مسائل مالي را قِوام زندگي دانسته و بر نقش آن در برپايي حيات فردي و اجتماعي تأكيد ورزيده است: <وَلا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُم قِيامًا وَارزُقوهُم فيها وَاكسوهُم وَقولوا لَهُم قَولًا مَعروفًا> (نساء: 5) (طباطبايي، 1352: ج4، ص169). بنابراين، توسعه عادلانه اقتصادي ميتواند نقش اساسي در تأمين عدالت داشته باشد و اين سازكار حكومتها را ملزم ميسازد كه در راستايي توسعه اقتصادي و رفاهي مردم خود تلاش كنند تا در تأمين عدالت موفق باشند. A screenshot of a computer AI-generated content may be incorrect. نتيجهگيري پژوهش حاضر با هدف تحليل سازكارهاي تحقق عدالت در آرمان شهر اسلامي، نشان داد كه عدالت در جامعه موعود اسلامي نه محصول رخدادهاي صرفاً معجزهآسا و غيبي، بلكه حاصل تعامل پيچيده و هدفمند ميان سازكارهاي طبيعي، اجتماعي، نهادي و تربيتي است. برخلاف تلقي رايج كه تحقق عدالت در عصر ظهور را امري تماماً فراطبيعي و قدسي ميانگارد؛ يافتههاي پژوهش بيانگر آن است كه عدالت، بر بستري از عقلانيت ديني، تربيت توحيدي، اخلاق مداري، رشد معرفتي، تعالي فرهنگي و كاركردهاي ساختاري نهادهاي اجتماعي استوار است. در اين ميان، انسانِ مؤمنِ متعهد كه در پرتو علم، عقل، ايمان و اخلاق اسلامي پرورش يافته است، نقش كليدي در تحقق اين عدالت ايفا ميكند. يافتههاي پژوهش نشان ميدهد كه از مهمترين سازكارهاي روبنايي تحقق عدالت ميتوان به بهرهگيري از قدرت هوشمند توحيدي، رهبري عدالتمحور و برخورداري از كارگزاران صالح و پاسخگو، اشاره كرد. اين عوامل به همراه اجراي دقيق و بي مصلحتگرايانه قوانين عادلانه، زمينه تحقق عدالت ساختاري را فراهم ميآورند. همچنين پژوهش نشان داد كه رفع فقر و نابرابري اقتصادي، از طريق توسعه پايدار عدالتمحور، نقشي تعيينكننده در كاستن زمينههاي بيعدالتي دارد و در پرتو شكوفايي نعمتهاي مادي و معنوي و با زدودن زمينههاي محروميت و تبعيض، تحقق عدالت در ابعاد مختلف آن تسهيل ميگردد. در نهايت، اين پژوهش با ارائه الگوي نظاممند از سازكارهاي تحقق عدالت در آرمانشهر اسلامي، امكان بهرهگيري از اين الگو را براي نظامهاي سياسي معاصر، بهويژه جوامع اسلامي، فراهم ميكند. هر نظامي كه در پي تحقق عدالت نسبي در بستر واقعي و تدريجي است، ميتواند با الهام از اين سازكارها، مسير اصلاح و تعالي اجتماعي را به گونه عقلاني و پايدار طي كند. بر اساس يافتههاي اين تحقيق، چرايي عدم تحقق كامل عدالت در حكومت نبوي (ص)، حكومت اميرالمؤمنين (ع) و نيز حكومت اسلامي به رهبري وليفقيه، روشن شد؛ زيرا در اين نظامها بهرغم برخورداري از رهبري معصوم (ع)، وليفقيه جامع الشرايط و قوانين الاهي، مشكل اساسي فقدان يا ضعف سازكارهاي زيرساختي مانند رشد عقلاني، اخلاقي، شكوفايي، فكري، معرفتي، فرهنگي و عدالت فردي در جامعه آن دوران و نظام كنوني است. همچنين، در ساحت روبنايي، ملاحظات سياسي و مصالح اجتماعي، گاه مانع از اعمال كامل سازكارهاي عدالتمحور، مانند برخورد قاطع با مظاهر فساد بوده است. اين، در حالي است كه در حكومت حضرت مهدي (عج)، به دليل تحقق حداكثري قابليتهاي فردي و اجتماعي و زوال مصلحتانديشيهاي مقطعي، تمامي اركان لازم براي استقرار عدالت كامل فراهم خواهد بود؛ بهگونهاي كه فاعليت فاعل تام و قابليت قابل بهصورت توأمان تحقق مييابد. منابع قرآن كريم. 1. اباذري، اسماعيل (۱۳۹۹). بررسي جامعهشناختي تأثير عامل اقتصادي بر افزايش جرائم، پنجمين كنفرانس بينالمللي پژوهشهاي مديرت و علوم انساني در ايران، ص ۳۴-۴۰. 2. ابن بابويه، محمدبنعلي (۱۳54). كمال الدين و تمام النعمة، تهران، دارالكتبالاسلاميه. 3. ___________________(1363). من لايحضرهالفقيه، قم، انتشارات اسلامي. 4. ابن شعبه حرانى، حسن (۱۳۶۳). تحفالعقول، محقق: غفارى، علياكبر، قم، جامعه مدرسين. 5. ابن طاووس، على (۱۳۹۸). الملاحم و الفتن في ظهور الغايب المنتظر، قم، بينا. 6. _____________ (۱۴۱۲ق). كشف المحجة لثمرة المهجة، قم، بوستان كتاب. 7. ____________ (۱۴۱۷ق). مصباحالزائر، قم، مؤسسۀ آلالبيت (ع). 8. اربلى، علي بن عيسي (1340). كشفالغمة في معرفةالأئمة، تبريز، بنىهاشمى. 9. اوسطي، حسين (۱۳۸۷). دوازده گفتار درباره دوازدهمين حجت خدا حضرت مهدي (عج)، تهران، مشعر. 10. ايزاك، استفان (۱۳۸۰). راهنماي تحقيق و ارزشيابي در روانشناسي و علوم تربيتي، ترجمه: علي دلاور، تهران، ارسباران، چ۲. 11. ايندرجيت، پارامار، كاكس، مايكل (۱۳۹۰). قدرت نرم و سياست خارجي ايالات متحده، ترجمه: عليرضا طيب، پژوهشكده مطالعات راهبردي. 12. آريانپور، منوچهر و ديگران (۱۳۸۵). فرهنگ انگليسيبهفارسي، تهران، جهان رايانه. و محقق: جلالالدين حسينى ارموى محدث، تهران، دانشگاه تهران. 14. آكسفورد ادوارنسدلرنرز انگليش ديگشنري (۱۳۸۲). فرهنگ انگليسيبهفارسي آكسفورد، ترجمه: اكبر ايرانپناه، تهران، زبانپژوه. 15. بحراني، هاشم (۱۳۸۵). بهجة النظر في إثبات الوصاية و الإمامة للأئمة الاثني عشر (عج)، مشهد، رضوي. 16. بهرامي عين القاضي، وحيد، تقوي، محمدعلي (۱۳۹۷). پديدارشناسي راهبردهاي امام علي (ع) براي تحقق عدالت در جامعه (مطالعه موردي نهجالبلاغه)، انسانپژوهي ديني، ۱۵(۳۹)، ۶۵-۸۲. 17. بهروزي لك، غلامرضا، باقرزاده، ابراهيم (۱۳۹۴). وجوه الگوي آرمانشهر مهدوي در جامعه امروز، فصلنامه انتظار موعود، ش ۴۸، ص۲۷-۴۹. 18. بابايي، احسان (1394). بايستههاي اخلاق سياسي از منظر مقام معظم رهبري، قم، نشر معارف. 19. ترابي، حمزه (۱۳۹۸). شاخصههاي گزينش كارگزاران در حكومت مهدوي و حكومت علوي، مطالعات مهدوي، ۱۰(۴۳)، ۳۰-۵۳. 20. جوادي آملي، عبدالله (۱۳۸۹:الف). تفسير تسنيم، محقق: حسين واعظي محمدي، قم، اسراء. 21. _______________ (۱۳۸۹:ب). تفسير تسنيم، محقق: سعيد بند علي، قم، اسراء. 22. حائري، محمدمهدي (۱۳۸۳). آثار فردي و اجتماعي عدالت مهدوي، انتظار، ش۱۴، ص۲۱۹-۲۳۴. 23. حر عاملي، محمد بن حسن (۱۳۷۴). وسائلالشيعة، قم، مؤسسة آلالبيت (ع). 24. حسيني، غلامرضا (۱۳۹۰) حكومت جهاني حضرت مهدي و استراتژي انتظار در انديشۀ امام خميني، قم، مسجد جمكران. 25. حسيني، محمد عارف (۱۳۸۷). نيكشهر قدسي، قم، مركز پژوهشهاي صداوسيما. 26. خامنهاي، سيد علي (۱۳۹۷). معارف انقلاب، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي. 27. _______________ (۱۳۹۸). دروس و وصاياي امام خميني، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي. 28. _____________ (۱۳۹۰). انسان ۲۵۰ ساله، بيانات مقام معظم رهبري درباره زندگي سياسي ـ مبارزاتي ائمه معصومين (ع)، بيجا، مركز صهبا. 29. ______________ (۱۳۹۱). درسهاي پيامبر اعظم (ص)، محقق: مؤسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران، انقلاب اسلامي. 30. ______________ (۱۳۹۸). نگاهي به نظريه انتظار در انديشة حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي، محقق، مؤسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات انقلاب اسلامي. 31. رازي، علي احمد (مسكويه) (۴۲۱ق). تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق، بيجا، بينا. 32. راغب اصفهاني، حسن بن محمد (۱۳۸۳). مفردات قرآن، محقق و مترجم: غلامرضا خسروي حسيني، تهران، المكتبه المرتضويه لاحياء آثار الجعفريه. 33. راولز، جان (1383). عدالت به مثابۀ انصاف، ترجمه: عرفان ثابتي، تهران، ققنوس. 34. رضواني، علياصغر (۱۳۸۵). حكومت حضرت مهدي در عصر ظهور، قم، مسجد جمكران. 35. ساعتچي، محمد (۱۳۷۹). فرهنگ دانشگاهي يادواره (فارسيبهانگليسي)، بيجا، فرهنگستان يادواره. 36. سامتي، مرتضي، رنجبر، همايون، محسني، فضيلت (۱۳۹۰). تحليل تأثير شاخصهاي حكمراني خوب بر شاخص توسعه انساني مطالعه موردي: كشورهاي جنوب شرقي آسيا، پژوهشهاي رشد و توسعه اقتصادي، ۱(۴)، ۱۸۳-۲۲۳. 37. سعدي، حسين علي (1383)، پاسخگوي، رمز حكومت عدل مهدوي: تجلي از مكانيزم تحقق عدالت در حكومت مهدوي، انتظار، ش14، ص235-252. 38. سن، آمارتيا كومار (۱۳۹۲). انديشۀ عدالت، ترجمۀ: وحيد محمودي، تهران، كندوكاو، چ۲. 39. سنجابي، عليرضا (۱۳۸۷). روششناسي در علم سياست و روابط بينالملل، تهران، قومس، چ۳. 40. شاكري خوئي، احسان، نصيري حامد، رضا، كريمي، امير (۱۴۰۰). انديشه بازگشت به قرآن در برپايي حكومت الاهي (با محوريت ديدگاه شهيد مطهري و امام خميني (ره))، پژوهشهاي اعتقادي كلامي (علوم اسلامي)، ۱۱(۴۲)، ۲۴۹-۲۷۰. 41. شريف رضي، محمد بن حسين (۱۴۱۴ق). نهجالبلاغة (صبحي الصالح)، قم، هجرت. 42. شوشتري، نورالله (۱۳۷۶). احقاق الحق و ازهاق الباطل، تهران، كتابفروشي اسلاميه. 43. صدر، محمد (۶۴۳ق) تاريخ مابعدالظهور، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات. 44. طباطبايى، محمدحسين (۱۳۵۲). الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات. 45. طبرسى، احمد (۱۴۰۳ق). الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، محمدباقر خرسان، مشهد، مرتضى. 46. طوسى، محمد (۱۴۱۱ق). الغيبة (للطوسي)، محقق، عبدالله تهرانى، قم، دارالمعارف الإسلامية. 47. فخر رازي، محمد (۱۴۲۰ق). التفسير الكبير (مفاتيحالغيب)، بيروت، دار احياءالتراث العربي. 48. فلسفي، محمدتقي (1386). اخلاق از نظرهمزيستي و ارزشهاي انساني، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، چ10. 49. قادري، سيدرضي (۱۳۹۸). تحقق اهداف انبيا در حكومت مهدوي با تأكيد بر روايات فريقين، دوفصلنامه علمي تخصصي مطالعات مهدوي، ۱۰(۴۶)، ۹۷-۱۱۴. 50. قمى، على بن ابراهيم (۱۳۶۳). تفسير القمي، قم، دارالكتاب. 51. قندوزي، سليمان بن ابراهيم (۱۳۸۷). ينابع الموه، قم، مركز اطلاعات و مدارك اسلامي. 52. قوامي، صمصام الدين (۱۳۸۳). مديريت، عدالت، مهدويت، مجله انتظار، ش۱۴. 53. كاظمي شيخ شباني، سيد علي (۱۳۹۸). بررسي و تحليل عبارت «يَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» در توصيف جهان پيشا ظهور، دوفصلنامه علمي تخصصي مطالعات مهدوي، ۱۰(۴۶)، ۷۵-۹۶. 54. كنعاني كاشاني، علي، گلرد، پروانه (۱۳۹۸). نقش رهبري كاريزماتيك بر كارآفريني راهبردي با تأكيد بر رويكرد ارتباطات شبكهاي، مديريت منابع در نيروي انتظامي، ۷(۲ )، 185-۲۰۶. 55. كلينى، محمد (۱۳۶۳). الاصول الكافي، تهران، دارالكتب الإسلامية. 56. كولب، ويليام،گولد، جوليوس (۱۳۷۶). فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه ازكيا مصطفي و ديگران، انتشارات مازيار، تهران. 57. گنجوي، مهدي (۱۳۹۷). پلوراليسم هنجاري در سيره مهدي (عج)؛ الگوي رفتاري امام مهدي (عج) با پيروان اديان و مذاهب، الاهيات تطبيقي، ش۱۹، ص۳۵-۴۸. 58. مجتهد سيستاني، مرتضي (۱۳۸۵). دولت كريمه امامزمان (عج)، قم، ناشر الماس. 59. مجدي، حسين (۱۳۹۷). آرمانشهر صاحبالزمان، قم، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود. 60. مجلسي، محمدباقر (۱۳۶2ق). بحارالانوار، محقق؛ جمعى از محققان، بيروت، دار إحياء التراث العربي. 61. ______________ (۱۴۰3ق). مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، محقق؛ سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، دارالكتب الإسلامية. 62. مصباح يزدي، محمدتقي (۱۳۹۰). جامعه و تاريخ از ديدگاه قران، تهران، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره). 63. مطهري، مرتضي (۱۳۷۲). مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، قم، صدرا. 64. _____________ (۱۳۹۱). قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران، صدرا. 65. مكارم شيرازي، ناصر (۱۳۸۰). حكومت جهاني مهدي، قم، نسل جوان. 66. مهاجرنيا، محسن (۱۳۹۲). فلسفه سياسي آيتالله خامنهاي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلام. 67. مهنا، عبدالله (بيتا). تهذيب لسان العرب، بيروت، دارالكتب العلميه، بيروت. 68. ناي، جوزف و همكاران (۱۳۹۲). قدرت و موازنه نرم در سياست بينالملل، ترجمه عسكر قهرمانپور، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي. 69. نعماني، محمد (۱۳۵۶). الغيبه للنعماني، تهران، مكتبه الصدوق. [1]. Stephen Isaac [2] .Oxford English Dictionary [3]. mechanism [4]. Gould, J [5]. Kolb, W. L. [6]. سخنراني در جمع طلاب و دانشجويان، تاريخ: 13/03/1394، قابل دريافت از: https://aparat.com/v/euI5J [7]. Nye, J [8]. Inderjit, P [9]. Cox , M [10]. Accountability [11]. Rawls, J [12] .Amartya Kumar, Sen |
||
![]() |
||


