1 اردیبهشت 1403

مرکز تخصصی مهدویت

اَللَّهُمَّ صَلِّ علي مَوْلانا وَ سَيِّدِنا صاحِبِ الزَّمانِ

انفجار نو، زمينه ساز ظهور

فهرست مطالب:

انقلاب ما ((انفجاري عظيم))1، ((اعجاز بزرگ قرن))2، ((مائد بزرگ آسماني))3، ((نصرت اعجازآميز اسلام بر كفر))4، ((تحف خداي تبارك و تعالي از عالم بالا))5 و ((جرقه و بارق الهي))6 است.
انقلاب ما ((اسلامي))7، ((شكوهمند))8، ((بزرگ))9، ((بينظير))10، ((نمونه))11، ((منحصر به فرد))12، ((متكي به معنويات و خدا))13، ((بدون اتكا به شرق و غرب))14، ((الگويي براي ملتهاي دربند))15و ((در اوج قله عزت و شرافت، مشعلدار هدايت نسلهاي تشنه))16 است.
انقلاب ما ((انقلاب زاغه نشينان و حاشيه نشينان و محرومان))17، ((جوشنده از متن ملت))18، ((برخاسته از فطرت مردم))19، ((بهترين و بزرگترين انقلابها))20، ((با كمترين ضايعه و بزرگترين دستاورد))21و ((ضربهاي بر پيكر جهانخواران بين المللي))22 است.
انقلاب ما ((معجزه بزرگ و مصداقي از نصرت الهي))23، ((استثنايي))24، ((مترقي ترين))25، ((شكننده حريم دروغين قدرتها و قلدرها))26، ((عامل خود باروي))27، ((و شخصيت و عزت ملت ايران))28، ((منشاء تحول عظيم در دنيا))29 و ((زنده كننده دنياي اسلام))30 است.
انقلاب ما ((چشم اميد ميليونها مسلمان و غيرمسلمان))31، (( آغازگر حاكميت ارزشهاي معنوي))32، ((باعث افتخار مسلمانان))33، ((با خدمات غير قابل احصاء))34 و ((عامل هويت ما))35 است.
انقلاب ما ((متكي به اعتقاد ديني و ايمان اسلامي))36، ((توجه دهنده دلهاي مردم به خدا))37، ((محصول قرنها تلاش مخلصانه علماي شيعي و حضورشان در صحنه هاي حساس))38 و ((دستاورد خون شهيدان))39 است.
انقلاب ما، بارش رحمت خاصه الهي در فصل عطشناك تاريخ و فروغ خورشيد مهدوي در عصر انجماد و فسردن است.
انقلاب ما، طلايه دار عصري است كه به نام خدا شكل گرفته است و بنياد همه مكتبها و ايسم هاي غير الهي را، از اومانيسم گرفته تا سكولاريسم و ليبراليسم، درهم ريخته است.
انقلاب ما، همه مناسبات فرهنگي، سياسي و اقتصادي حاكم بر جهان را به چالش كشيده است و آغازگر گفتماني جديد در عرصه فرهنگ و سياست است.
انقلاب ما، زنگ بيدارباشي است براي تحول بزرگي كه جهان، قرنها در انتظار تحقق آن است؛ تحول بزرگي كه به حاكميت كفر و استكبار پايان ميدهد و بساط ظلم و بي عدالتي را از پهنه گيتي برميچيند.
انقلاب ما با تكيه بر عنصر رهبري، نايب امام زمان (عج)، در ميان نظامهاي شرق و غرب، جبهه ديگري را گشوده و راه سوم و الگوي جديدي را فراروي انسان معاصر نهاده است.
انقلاب ما به گفته معمار كبير انقلاب، امام راحل و برخي شنيدههاي موثق، از الطاف امام عصر (عج) است:
((اين من نبودم كه به واسطه من پيروزي را به دست آورديد. خداي تبارك و تعالي در سايه امام زمان (سلام الله عليه) ما را پيروز كرد… چه شد كه پس از مدت كمي اين تحول پيدا شد؟ سابق همه چيز ما را ميبردند و ما نفس نميكشيديم. سابق جوانهاي ما را در زندان زجر ميدادند و اعدام ميكردند و ما قدرت حركت نداشتيم. سابق چپاولگران همه چيز ما را چپاول ميكردند و ما نفس نميكشيديم. چه شد كه اين ملت همچو متحول شد؟ جز عنايت خدا چه بود؟! … اين دست غيبي بود كه اين تحول را پيش آورد.))40
((اين حقيقتي است كه بايد اعتراف كرد قلع? محكمي بود كه احتمال فتح آن نميشد. ملت با نداشتن هيچ ابزار و ساز و سلاح در مملكت، بر ابر قدرتها و ابرقدرت شيطاني كه تا دندان مسلح بودند غلبه كرد. ولكن اين من نبودم كه اين غلبه را نصيب شما كردم. اين خداي تبارك و تعالي بوده… يك كشور سي و چند ميليوني با اين اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور، آنها همه مجتمع شدند و همه با هم دست به دست هم دادند و يك مطلب را خواستند؛ اين نيست الا اينكه دست غيبي در كار است. خداي تبارك و تعالي به وسيله امام زمان سلام الله عليه]اين تحول را در زندگي مردم پديد آورد‍].))41
مرحوم حجتالاسلام سيد محمد كوثري (ره) نقل مي نمايد: يك روز من در منزل آقاي آيت الله فاضل لنكراني، از استادان حوزه علميه قم بودم و يكي از فضلاي مشهد آنجا بودند. ايشان به نقل از يكي از دوستانشان نقل كردند كه در نجف اشرف در خدمت امام بوديم و صحبت از ايران به ميان آمد. من گفتم اين چه فرمايشهايي است كه در مورد بيرون كردن شاه از ايران مي فرماييد؟ يك مستأجر را نميشود از خانه بيرون كرد، آن وقت شما ميخواهيد شاه را از مملكت بيرون كنيد؟ امام سكوت كردند. من فكر كردم شايد عرض مرا نشنيدهاند. سخنم را تكرار كردم.
امام برآشفتند و فرمودند: فلاني چه ميگويي؟ مگر حضرت بقيةالله صلوات الله عليه به من (نستجيربالله) خلاف ميفرمايد؟! شاه بايد برود.
و همان هم شد و شاه از مملكت بيرون رفت. مي بينم كه ايشان چنين پيوندي با حضرت بقيةالله (عج) داشتند.42
22 بهمن 57 يومالله بود. واقعا ما در معرض كشته شدن بوديم. فقط نداي ولي عصر (عج) به داد ما رسيد. فردي كه الان زنده است، پيام برد به دبيرستان علوي. (خدمت امام امت) گفت: حضرت مهدي (عج) ميفرمايد: در خانه نمانيد. اگر مانديد، كشته ميشويد. لذا امام خيلي محكم فرمود: در خانه نمانيد. آقاي طالقاني به امام عرض كرد: آقا! مردم را درو ميكنند. اينها عصباني هستند، آخرِ كارشان است.
امام فرمود: بايد بيرون بريزند. ايشان (آقاي طالقاني) خيلي اصرار كرد. امام فرمود: اگر پيام از جاي ديگري باشد، باز [بر] سر حرف خود ايستاده ايد؟ (آقاي طالقاني) گفت: چَشم، تسليم هستم. لذا 22 بهمن يوم الله است.43 و 44
انقلاب ما، همچنان كه از الطاف امام عصر (عج) است، به شهادت دستاوردهاي عظيم آن و اينكه آفتاب آمد دليل آفتاب، زمينه ساز حكومت آن حضرت و متصل به قيام او نيز خواهد بود. انشاءالله. علاوه بر آنچه كه ما خود شاهد آنيم، برخي از روايات و سخنان امام راحل و مقام معظم رهبري و ديگر بزرگان نيز، گواه اين حقيقت روشن است:
رسول اكرم (ص) مي فرمايد:
((يخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيوَطِّئونَ لِلمَهدي سُلطانَه)).45
مردمي از شرق قيام ميكنند و زمينه را براي حركت جهاني مهدي [عج] فراهم مي سازند.
امام باقر (ع) مي فرمايد:
كَانّي بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ يطلُبونَ الحَقَّ فَلايعطُونَهُ ثُمَّ يطلُبونَهُ فَلايعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِكَ وَضَعُوا سُيوفَهُم عَلي عَواتِقِهِم فَيعطونَ ما سَألوا فَلا يقبَلونَه حَتّي يقُومُوا وَ لايدفَعونَها إِلا إِلي صاحِبِكُم، قَتلاهُم شُهَداءُ أما إِنّي لَو أدرَكتُ ذلِكَ لَاستَبقَيتُ نَفسي لِصاحِبِ هذَاالاَمرِ.46
گويا ميبينم مردمي در شرق قيام كرده، حق را طلب ميكنند، ولي به آنان نميدهند. دوباره حق را ميطلبند، به آنان داده نمي شود. وقتي اوضاع را چنين ديدند شمشيرهاي خود را بر شانهها ميگذارند، پس آنگاه حاضر ميشوند كه حق آنان را بدهند، اما آنان ديگر قبول نمي كنند تا اينكه قيام ميكنند و [حكومت تشكيل ميدهند و] آن [حكومت] را جز به صاحب شما [امام زمان (عج)] تحويل نميدهند. كشته هاي آنها شهيد به شمار مي روند. آگاه باشيد! اگر من آن زمان را درك كنم، خود را براي صاحب اين امر نگاه ميدارم.
امام صادق (ع) نيز ميفرمايد:
سَتَخلُو كُوفَهُ مِنَ المُؤمِنينَ، وَ يأزِرُ عَنهَا العِلمُ كَما تَأزِرُ الحيه في جُحرِها. ثُمَّ يظهَرُ العِلمُ بِبَلدَه يقالُ لَها قُم، وَ تَصيرُ مَعدِناً لِلعِلمِ وَالفَضلِ حَتّي لايبقي فِي الأَرضِ مُستَضعَفٌ فِيالدِّينِ حَتَّي المُخَدَّرات فِي الحِجال وَ ذلكَ عندَ قُربِ ظُهُورِ قائِمِنا، فَيجعَلُ اللهُ قُم وَ اَهلَهُ قائِمينَ مَقامَ الحُجَّه وَ لَولا ذلِك لَساخَتِ الاَرضُ بِاَهلِها وَ لَم يبقَ فِي الاَرضِ حُجَّه، فَيفيضُ العِلمُ مِنهُ اِلي سائِرِ البِلادِ فِي المَشرِقِ وَالمَغرِبِ فَيتِمُّ حُجَّه اللهِ عَلَي الخَلقِ، حَتّي لايبقي اَحَدٌ عَلَي الاَرضِ لَم يبلُغ اِلَيهِ الدّينُ وَالعِلمُ، ثُمَّ يظهَرُ القائِمُ (عج).47
به زودي كوفه از مؤمنان خالي ميشود، و علم از آن مي گريزد و پنهان مي شود،آنگونه كه مار در سوراخش پنهان مي گردد. سپس علم در شهري به نام قم ظاهر مي گردد و شهر قم كانون علم و فضل مي شود، و چنان دنيا را به حقايق آشنا مي سازد كه در روي زمين مستضعفي در دين باقي نماند، حتي زنان در پرده، و چنين زماني نزديك ظهور قائم آل محمد (ص) است. سپس خداوند قم و اهل آن را قائم مقام حجت خدا قرار مي دهد، كه اگر چنين نشود زمين اهل خودش را فرو مي برد و حجتي باقي نمي ماند. آنگاه علم (علوم اسلامي) از قم به تمام دنيا ميرسد و مشرق و مغرب عالم را فراميگيرد و حجت خدا بر خلق تمام ميگردد، زيرا در تمام روي كره زمين كسي باقي نمي ماند كه دين و علم به او ابلاغ نشده باشد. آنگاه امام زمان(ع) ظاهر مي شود.
((انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهاني اسلام به پرچمداري حضرت حجت (ارواحنا فداه) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.))48
((اميدوارم كه اين انقلاب، يك انقلاب جهاني بشود و مقدمه براي ظهور بقيه الله (ارواحنا له الفداء) باشد.))49
((ان شاءالله اسلام را آنطور كه هست در اين مملكت پياده كنيم… و مقدمه باشد براي ظهور وليعصر (ارواحنا له الفداء).))50
((اميد است كه اين انقلاب، جرقه و بارقه اي الهي باشد كه انفجاري عظيم در توده هاي زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقيةالله (ارواحنا لمقدمه الفداء) منتهي شود.))51
((دست عنايت خداي تبارك و تعالي بر سر اين ملت كشيده شده است و ايمان آنها را تقويت فرموده است كه يكي از علايم ظهور بقيه الله (ارواحنا فداه) است.))52
((من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقي برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت ولي عصر (عج) است.))53
((ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاي اسلامي مي شكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت صدور انقلاب راستين و بيان احكام محمدي است، به سيطره و سلطه و ظلم جهان خواران، خاتمه مي دهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي، مصلح كل و امامت مطلق حق، امام زمان (ارواحنا فداه) هموار ميكنيم.))54
((همه ما انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان شاءالله تهيه شود.))55
((با اتّكال به خداي تبارك و تعالي و پشتيباني صاحب اين كشور، امام زمان (سلام الله عليه) اين مقصد را به آخر برسانيد و خواهيد رسانيد.))56
((خداوند همه ما را از اين قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهي [جمهوري اسلامي] را به سر منزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود (ارواحنا لمقدمه الفداء) رد كنيم.))57
((ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميدبخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديك تر مي نمايد. گويي جهان مهيا مي شود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان.))58
((سلام بر ملت بزرگ ايران كه با فداكاري و ايثار و شهادت، راه ظهورش را هموار مي كنند.))59
((من اميدوارم كه اين كشور با همين قدرت كه تا اينجا آمده است و با همين تعهد و با همين بيداري كه از اوّل قيام كرده است و تا اينجا رسانده است، باقي باشد اين نهضت و اين انقلاب و قيام تا صاحب اصلي ان شاءالله بيايد و ما و شما و ملت ما، امانت را به او تسليم كنيم.))60
((بار الها! … عاجزانه از مقام مقدس تو مي خواهيم… ملت عزيز ايران را در پيشبرد جمهوري اسلامي و سركوب منحرفان و مخالفان با اسلام و پيروان آن مصمم تر فرمايي، تا اين انقلاب را به انقلاب جهاني مهدي موعود (ارواحنافداه) ادامه دهند.))61
روز نوزدهم بهمن 57، انبوهي از بچه هاي نيروي هوايي با هماهنگي قبلي در خيابان ايران جمع شدند و لباسهاي نظامي خود را كه درون ساكهايشان بود، به مدرسه رفاه بردند و آنها را پوشيدند تا با لباس فرم نظامي به ديدار امام برسند. در اين هنگام شخصي خودش را به من معرفي كرد و اصرار كرد كه از مراسم عكس بگيرد. ما هم موافقت كرديم مشروط برآنكه از پشت سر نيروها عكس بگيرد. پس از آمادگي افراد، امام از پنجره مدرسه ظاهر شد و عدهاي اشك مي ريختند، عدهاي صلوات فرستادند كه ناگهان برادر نورشاهي، فرمان از جلو نظام و خبردار داد كه همه يكصدا فرياد زدند:
ما همه سرباز توايم خميني گوش به فرمان توايم خميني
عكس تاريخي هم در همان لحظه گرفته شد كه همان روز در روزنامه كيهان چاپ شد و رژيم را به دستپاچگي واداشت.
امام در آن روز فرمود: ((درود بر شما سربازان امام عصر (سلام الله عليه)… از امروز در خدمت امام عصر (عجل الله فرجه) و در خدمت قرآن كريم هستيد…))62
((ما به زمان ظهور امام زمان(ارواحنا فداه) اين محبوب حقيقي انسانها نزديك شده ايم؛ زيرا معرفتها پيشرفت كرده است.))63
((اولين قدم براي حاكميت اسلام و براي نزديك شدن ملتهاي مسلمان به عهد مهدي موعود (ارواحنا فداه و عجل الله فرجه) به وسيله ملت ايران برداشته شده است.))64
((انقلاب ما در راه آن هدفي كه امام زمان(عج) براي تأمين آن هدف مبعوث مي شود و ظاهر ميشود، يك مقدمه لازم ويك گام بزرگ بوده] است[. ما اگر اين گام بزرگ را بر نميداشتيم يقينا ظهور ولي عصر(صلوات الله عليه و عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عقب مي افتاد. شما مردم ايران و شما مادران شهيد داده و پدران داغدار و افرادي كه در طول اين مبارزه زحمت كشيديد، بدانيد و شما اي امام بزرگوار امت! بدانيد – كه بهتر از ما مي دانيد- شما موجب پيشرفت حركت انسانيت به سوي سرمنزل تاريخ و موجب تسريع در ظهور ولي عصر(صلوات الله عليه) شديد. شما يك قدم اين بار را به منزل نزديكتر كرديد.))65
*آيت الله خرازي ميگويد: ((يكي از دوستان به نقل از عده اي از دوستان موثقش فرمود: ما در حدود سالهاي 42 و 43 كه امام (ره) در تبعيد بودند، خدمت مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عباس تهراني رسيديم و در مورد امام (ره) با ايشان صحبت كرديم. ايشان فرمودند:
آيت الله خميني به وطن باز مي گردد و پيش از برگشتن، شاه را از مملكت بيرون مي كند و پس از برگشتن خود، حكومت اسلامي تشكيل مي دهد و بالاخره حكومت او به قيام حضرت مهدي (ارواحنا فداه) متصل مي شود.66))
* مرحوم حجت الاسلام محمد دشتي مي گويد: ((در روزهاي بسيار سخت و اندوه باري كه حضرت امام خميني (ره) از عراق بيرون رفتند و كويت با اقامت امام موافقت نكرد و همه عاشقان نگران بودند كه امام به كجا مي رود و چرا يك ميليارد مسلمان آن چنان وابسته و خود فروخته اند كه قدرت پناه دادن به يك رهبر اسلامي را ندارند، يكي از علماي عارف و اهل بصيرت و مكاشفه به منزل قبلي امام خدمت آيت الله پسنديده (ره) برادر بزرگ امام آمد و فرمود: نگران نباشيد، آسيبي به آقاي خميني نميرسد و ايشان وارد ايران شده، حكومت اسلامي تشكيل مي دهد و تا سالها آن را شخصاً اداره مي فرمايد و پس از ايشان تا سالها، ايرانيان حكومت اسلامي را تداوم مي  دهند؛ آنگاه حضرت مهدي (عج) ظهور خواهند كرد.))67
* آقاي علي محمد بشارتي ـ وزير پيشين كشور ـ نقل ميكرد كه: در تابستان سال 1358، هنگامي كه مسؤول اطلاعات سپاه بودم، گزارشي داشتيم كه: آقاي … در مشهد گفته است: ((من بالاخره عليه امام اعلام جنگ ميكنم.))
من خدمت امام رسيدم و ضمن ارائه گزارش، خبر مذكور را هم گفتم. ايشان سرش پايين بود و گوش م يداد، اين جمله را كه گفتم سر بلند كرد و فرمود:
((اينها چه ميگويند، پيروزي ما را خدا تضمين كرده است. ما موفق مي شويم، در اينجا حكومت اسلامي تشكيل ميدهيم و پرچم را به صاحب پرچم مي سپاريم.))
پرسيدم: خودتان؟
امام سكوت كردند و جواب ندادند.68
* آيت الله سيد احمد نجفي از قول پدر زن خود آيتالله حاج شيخ عباس قوچاني، داستان ملاقات مرحوم امام راحل را با مرحوم آيت الله قاضي (استاد اخلاق و عرفان بزرگاني مانند علامه طباطبائي، آيتالله ميلاني و آيت الله بهجت) به طور مفصل نقل مي كند و در قسمتي از آن اشارهاي دارد به اينكه مرحوم قاضي پس از مدتي سكوت طولاني، از يكي از شاگردان خود مي خواهد كه كتابي را از كتابخانه بردارد و آنرا باز كند و بخواند. در آن كتاب شگفت كه به اقرار آن شاگرد، پيشتر از آن در آن كتابخانه نبوده و بعدها هم هرگز ديده نشده، تمام حوادثي كه در آينده بر امام راحل و كشور ايران خواهد گذشت، در قالب حكايتي آورده شده بود. در بخشي از آن حكايت چنين آمده است: ((… اين عالم [امام خميني ره] به مملكت خود وارد شد و آن سلطان فرار كرد و در خارج از مملكت خود از دنيا رفت و زمام آن مملكت به دست آن عالم جليل القدر افتاد و به تدريج به مدينه فاضله اي تبديل شد و ديگر فساد تا ظهور حضرت بقيه الله به آن راه نخواهد يافت.))69

* آقاي عسكراولادي در خاطرات خود از امام راحل مي گويد:
اسفندماه سال 41 بود. آن شب ساعت ده و نيم، هر چند وقت ملاقات گذشته بود، اجازه فرمودند كه به خدمتشان برسم. از تهران تا قم مرا تعقيب كرده بودند. مرا مي گرفتند مهم نبود، نام و هويت چهل نفر از دوستان مبارزم در كشوي ميزم بود. وانگهي، همسرم كه بيمار بود، از من خبري نداشت.
حضرت امام (قده) از ماجرا كه آگاه شدند، فرمودند: ((عجب! پس شما نمي دانيد ما به كجا مي خواهيم برويم؟)) مقداري از وجوهات را كه پيش من بود، تقديم كردم. چند تا نامه هم از دانشجويان داخل و خارج رسيده بود كه چندتايش را من خواندم و چندتايش را هم خودشان خواندند.
بعد فرمودند: ((ببينيد! به رغم گله گزاري برخي از آقايان كه ميگويند مردم حاضر در صحنه نيستند، اين جوانان ما را زرق و برق فرنگ نگرفته، اينها به فكر اسلام عزيز هستند… بايد اين را به آقايان گفت.))
درباره تعدادي از نامه ها هم كه از ادارههاي دولتي و ارتشيها رسيده بود، فرمودند: ((هر كدام از اينها را اگر بگيرند، بين سه تا ده سال محكوم ميكنند. بايد به آقايان گفت كه مردم هستند و خطرپذيرند و مجاهده مي كنند.))
عرض كردم: ((وقتي محمدرضاي خائن از قم برگشت، دستور داد كه براي شما كيفرخواست صادر كردند… اينها مي خواهند شما را دستگير كنند!))
فرمودند: ((ثمّ ماذا… كه چه؟)) عرض كردم: ((زبانم لال، ممكن است براي شما اعدام را در نظر بگيرند!))
فرمودند: ((عجب! من فكر ميكنم ده تا مثل من توي قم بايد آماده شهادت باشيم تا ماسك از چهره كريه او كنار زده شود! شما از بابت من يكي ناراحتايد؟ … اگر من را گرفتند، داد بزنيد! اگر محاكمه كردند، فرياد بزنيد! اگر خون من لايق شهادت باشد، بزرگترين سرمايه براي شماست. از سرمايه ميترسيد؟))بعد در حالي كه هيجان زده شده بودم، فرمودند: ((از اينجا كه رفتيد، به برادرانمان بگوييد حداقل مبارزه ما سي سال است. هر كس مي تواند بماند، و هر كس نمي تواند، در كناري باشد و وظايفي كه مي تواند، انجام دهد!)) بعد فرمودند: ((خيال نكنيد كه بعد از سي سال، ايران را اسلامي كردهايم يا دنياي اسلام را نجات داده ايم. خيال نكنيد كه ما در ظرف سي سال همه مان زنده مي مانيم… ممكن است كه ما در درگيري با كفار بين المللي بكشيم و كشته شويم.)) بعد از آن مكثي كردند و فرمودند: ((شما بدانيد كه مبارزه ما سه مرحله دارد: اوّل، اسلامي كردن ايران، دوم، اسلامي شدن كشورهاي اسلامي، سوم، اسلامي شدن جهان. آن روز است كه به مولا عرض مي كنيم: مولا! جهان منتظر قدوم مبارك شماست))70.

——————
پي نوشت ها:
1. صحيفه امام، ج 15، ص 62.
2. همان، ج 14، ص77.
3. همان. ج 14، ص77.
4. همان، ج12، ص 146.
5. همان، ج6، ص 230.
6. همان ، ج 15، ص 62.
7. همان، ج 11، ص 521.
8. همان، ج 16، ص 55.
9. همان، ج 11، ص 323.
10. همان، ج 11، ص 145.
11. همان، ج 10، ص 422.
12. همان، ج 15، ص 329.
13. همان، ج 15، ص 307.
14. همان، ج 19، ص 54.
15. همان، ج 17، ص 330.
16. همان، ج 20، ص 196.
17. همان، ج 17، ص 425.
18. همان، ج 4، ص 257.
19. همان، ج 5، ص 81.
20. همان، ج 14، ص 54.
21 . همان، ج 12، ص 146.
22 . همان، ج 9، ص 239.
23. فرمايشات مقام معظم رهبري، 28/8/82.
24. همان،20/11/68.
25. همان، 12/11/68.
.26 همان، 19/11/69.
.27 همان، 24/11/82.
.28 همان، 19/11/69.
.29 همان، 19/11/68.
30. همان،24/11/82.
31. همان،12/11/68.
.32 همان،17/11/69.
33. همان، 19/11/69.
34. همان، 19/11/69
35. همان، 27/5/82.
36. همان، 22/7/82.
37. همان، 5/9/82.
38. همان، 25/9/82.
39. همان، 18/11/69.
40. صحيفه امام ، ج 7، ص 59،
41. همان، ج 7، صص 54 و 55.
42. پا به پاي آفتاب، ج 5، ص 171.
43. درس تفسير قرآن، آيتالله خزعلي، مركز تخصصي تفسير حوزه علميه قم، 23/11/1379.
44. آقاي مرتضايي فرد نقل مي كند: ((روز 22 بهمن كه امام اذن دادند مردم در خيابانها بريزند، چون ما حكومت نظامي نداريم، اين جريان را به مرحوم آيت الله طالقاني اطلاع دادند. در آنجا من در خدمت ايشان بودم. آيت الله طالقاني از منزلشان به امام در مدرسه علوي تلفن زد و مدت نيم تا يكساعت با امام صحبت كرد. برادران بيرون از اتاق بودند، فقط ميديدند كه آيت الله طالقاني مرتب به امام عرض مي كند: آقا، شما ايران نبوديد، اين نظام پليد است، به صغير و كبير ما رحم نميكند، شما حكمتان را پس بگيريد. برادران يك وقت متوجه شدند كه آقاي طالقاني گوشي را زمين گذاشته و به حالت تأثر در گوشه اتاق نشست. بعد از لحظاتي خدمت ايشان رفتند و با اين تصور كه احياناً امام به ايشان تندي كردهاند، گفتند: آقا، چرا شما دخالت ميكنيد؟! و از اين قبيل حرفها و با اصرار از آيت الله طالقاني جريان را سؤال كردند. ايشان گفتند: هر چه به امام عرض كردم حرف مرا رد كردند و وقتي ديدند من قانع نمي شوم فرمودند: آقاي طالقاني، شايد اين حكم از طرف امام زمان (عج) باشد. اين را كه از امام شنيدم دست من لرزيد و با امام خداحافظي كردم. زيرا ديگر قادر نبودم سخني بگويم.)) برداشتهايي از سيره امام خميني (ره)، ج 3، ص 158.
45. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ب 34، ح4088؛ كنز العمال، ح 38657؛ الزام الناصب، ج 2، ص 14.
46. كتاب الغيبة، ص 145.
47. منتخب الاثر، ص 443؛ بحارالانوار، ج 57، ص 213.
48. صحيفه نور، ج 21، ص 327، تاريخ 2/1/68.
49 . صحيفه امام، ج 16، ص 131.
50. همان، ج 15، ص 170.
51. همان، ص 62.
52. همان، ج 16، ص 130.
53. همان، ص 132.
54. همان، ج 20، ص 132.
55. همان، ج 7، ص 255.
56. همان، ج 14، ص 330، تاريخ 10/2/60.
57. همان، ج 18، ص 472، تاريخ 7/3/63.
58. همان، ج 17، ص 480، تاريخ 15/3/62.
59. همان، ج 21، ص 325، تاريخ 2/1/68.
60. همان، ج 15، ص 230، تاريخ 3/9/60.
61. همان، ج 17، ص 484.
62. همان، ج 6، ص 101؛ ابراهيم رستمي، حديث نور، ص 34ـ33.
63. مقام معظم رهبري، 3/9/1378.
64. مقام معظم رهبري، 30/11/1370.
65. مقام معظم رهبري، 6/4/1359.
66. آيتالله سيد محسن خرازي، روزنه هايي از عالم غيب، ص 254.
67. محمد دشتي، آينده و آينده سازان، ص 105.
68. محمدي ري شهري، كيمياي محبت، ص 72.
69. غلامعلي رجائي، برداشتهايي از سيره امام خميني (ره)، ص 149ـ147. در كتاب درياي عرفان در احوالات آيت الله سيد علي قاضي(ره) ، صفحه 106، نيز به اين داستان اشاره شده است.
70. بازنويسي بخشي از سخنراني آقاي عسكراولادي در مدرسه حقاني قم در تاريخ 15/11/83 كه به رؤيت ايشان رسيد و مورد تأييد قرار گرفت.
از اينها كه بگذريم، چه بسا تصور شود كه از پيشگويي هاي شاه نعمت الله ولي نيز مي توان براي ادعاي پيوستن اين انقلاب به ظهور حضرت ولي عصر(عج) بهره گرفت.(ر.ك: علائم ظهور، ناظم الاسلام كرماني، صص 86-94، مقاله 5؛ جهان در آستانه ظهور، سيد سليمان تنكابني، صص32-45؛ آينده و آينده سازان، محمد دشتي، ص172) اما گذشته از اينكه اين اشعار در طول چند قرن دستخوش تحريف و تصحيف و كسر و اضافه فراوان گرديده و به كلي مسخ شده است؛ زيرا برخي از فرق و احزاب بنا به اميال و اغراض خصوصي از دخل و تصرف ناروا در قصيده مزبور خودداري نكرده اند، تا آنجا كه باز شناختن ابيات اصلي و تشخيص صحيح از سقيم و سره از ناسره در اين قصيده كاري بس دشوار است.(به نقل از تحقيق در احوال و نقد آثار و افكار شاه نعمت الله ولي، دكتر حميد فرزام، سروش، 1374، ص375) ، بنابر كهن ترين نسخه در تطبيق آنها بر اين انقلاب ترديد جدي وجود دارد. (براي بررسي بيشتر ر.ك: همان، صص 372-382).
گذشته از اشعار و پيشگويي هاي شاه نعمت الله ولي، برخي ديگر براي پيشگويي اين انقلاب و ادامه آن تا ظهور حضرت ولي عصر(عج) به اشعار سيد احمد علي خسروي (متوفاي 1381 هـ.ش) كه به ادعاي خودش با كمك علم جفر در اوائل حكومت محمد رضا پهلوي سروده و يا رباعي هاي خواجه نصير طوسي و سلطان الغ بيگ توسل جسته اند. (ر.ك: جهان در آستانه ظهور، سيد سليمان تنكابني، صص 32-35، 29 و 32) اما از آنجا كه در آنها تصريح به سال ظهورشده و براي ظهور وقت خاصي معين شده است از آوردن آنها خودداري شد؛ زيرا اين گونه اشعار مخالف رواياتي است كه با صراحت دستور به تكذيب كساني كه براي ظهور تعيين وقت مي كنند، داده است؛كذب الوقّاتون. (بحار الانوار، ج53، ص181)

پدیدآورنده: حجت الاسلام و المسلمین پورسيد آقايي