| بررسي و تحليل انديشه آخر الزماني بر اساس مبناي خداشناسي، در دو رويكرد دفعي و فرآيندي | ||
| روحالله شاكري زواردهي ، مهرداد ندرلو | ||
![]() |
||
| چكيده اين پژوهش به بررسي دو «رويكرد دفعي» و «رويكرد فرآيندي» تحولات آخرالزمان در انديشه شيعه اماميه پرداخته و مسئله هدايت بشري، در آخرالزمان، و چگونگي آغاز و تحقق جامعه توحيدي تحت هدايت امام معصوم را مورد توجه قرار داده است. از اينرو، دو رويكرد عمده در تفكر آخرالزماني شيعه شناسايي شده است: رويكرد دفعي كه به وقوع ناگهاني و بدون مقدمه تحولات اعتقاد دارد و رويكرد فرآيندي كه تحولات را تدريجي و با توجه به فراهم آمدن شرايط و بسترسازي ميداند. برهمين اساس، پژوهه پيشرو با روش توصيفي-تحليلي و با استفاده از منابع كتابخانهاي، تلاش كرده است مبناي خداشناسي هر يك از اين دو رويكرد را بررسي كند. يافتههاي تحقيق نشان ميدهد كه رويكرد دفعي به قدرت مطلق الاهي تكيه دارد كه بدون نياز به بسترسازي و تحقق مقدمات لازم در جامعه، تحولات را به صورت ناگهاني رقم ميزند. در مقابل، رويكرد فرآيندي معتقد است كه تحولات آخرالزمان در چارچوب نظام علّي و معلولي پيش رفته و هرگونه تحول مهمي در آخرالزمان، به زمينهسازي و فراهم كردن مقدمات آن نيازمند است و خداوند نيز اين روند را از طريق مراحل طبيعي و تدريجي هدايت ميكند. ضرورت اين بررسي آن است كه شناخت مباني هر يك از اين رويكردها به درك دقيقتري از تاثيرات آنها بر برداشتهاي مذهبي و سياسي، بهويژه در بستر جمهوري اسلامي ايران كه بر پايه زمينهسازي براي ظهور امام زمان (عج) بنا شده است، كمك ميكند. واژگان كليدي: مباني، آخرالزمان، رويكرد، دفعي، فرآيندي. اما سؤال مشخص آن است كه اين انديشه و اين عصر جديد چگونه آغاز و ايجاد خواهد شد و جامعه توحيدي آرماني كه به دست امام معصوم براي تكامل بشر در همه ابعاد شكل ميگيرد؛ چه روندي را طي ميكند تا بشر به هدايت و كمال نهايي برسد؟ مذهب تشيع با دو رويكرد متفاوت روبهرو است كه با بررسي اين دو رويكرد در انديشه آخرالزماني در شيعه اماميه، به طور عمده ميتوان دو رويكرد از منظر انديشمندان و جريانهاي مختلف فكري عقيدتي كشف كرد: يكي از اين رويكردها عبارت است از «رويكرد دفعي» و ديگري «رويكرد فرآيندي». هر دو خوانش، هر چند بر عقيده به پايان خوش تاريخ هم داستانند؛ با توجه به اين كه مباني متفاوتي درباره هدايت در آخرالزمان اتخاذ كردهاند، به پديد آمدن دو رويكرد متفاوت منجر شده است. از همينرو، اين پژوهه تلاش دارد به بررسي مبناي خداشناسي انديشه آخر الزماني، با دو رويكرد دفعي و فرآيندي با توجه به مقوله هدايت بپردازد و به اين سوال پاسخ دهد كه مبناي خداشناسي رويكرد دفعي و فرآيندي در انديشه آخرالزماني از منظر نظريه پردازان اين دو رويكرد چيست. اين بررسي به ما كمك ميكند تا درك كنيم كه طرفداران هر نظريه بر چه اساسي هدايت بشري در آخرالزمان را دفعي يا فرآيندي ميدانند. لذا با اتخاذ روشي توصيفي-تحليلي و جمعآوري اطلاعات از منابع كتابخانهاي، به تحليل اين مبنا خواهيم پرداخت تا به درك جامعتر از اين موضوع دست يابيم. در اين بررسي، تنها به يك مبنا از مباني اين دو رويكرد ميپردازيم كه شامل مبناي خداشناسي است. ضرورت بررسي اين موضوع نيز از آن جنبه است كه گزينش هر يك از اين دو رويكرد در مسئله آخرالزمان بر برداشتهاي ما از مسائل روزمره و نيز مستقيماً بر تفسير مفاهيمي مانند انتظار فرج، جبر و اختيار و حتي كاركرد معجزات در دوران ظهور تأثير ميگذارد. و از آنجا كه جمهوري اسلامي ايران، بر اساس زمينه سازي براي ظهور حضرت مهدي تاكيد دارد، روشن شدن اين بحث به شناخت رويكرد همسو و ناهمسو با نظام اسلامي در عصر غيبت كمك ميكند. در بررسي پيشينه بحث، گفتني است كه در زمينه مسائل آخرالزمان و مهدويت، آثار علمي و پژوهشي متعددي به صورت كتاب، مقاله، و پاياننامه به رشته تحرير درآمده است. نمونهاي از تاليفات مرتبط با موضوع تحقيق در مسئله دفعي و فرآيندي بودن تحولات آخرالزماني عبارت است از: «بررسي و تحليل حصولي يا تحصيلي بودن ظهور»، از ابوذر خوشسيماي ابراهيمي(1402) و يا «نظريه اختياري بودن ظهور»، از عليرضا نودهي(1385). در جهت رويكرد دفعي نيز كتابهايي با عنوان «رمز ظهور» از انتشارات منير در 1389 و كتابي با عنوان «راز پنهاني و رمز پيدايي» از انتشارات نيك معارف در سال 1384 از محمدبني هاشمي به چاپ رسيده است؛ اما نكته قابل توجه در اين آثار آن است كه بيشتر تمركز آنها بر دلايل اين نظريات بوده و به مباني چندان توجه نشده است. از اينرو، نوآوري اين پژوهش نسبت به آثار پيشين در اين است كه تلاش دارد مباني پايهاي اين دو رويكرد را ارائه كند كه اين، وجه تمايز آن با آثار قبلي است. 1. مفهوم شناسي «مفهومشناسي» در تحقيقات علمي امري ضروري است و باعث روشن شدن مرزهاي معنايي و دقيقتر شدن موضوع مورد بررسي ميشود. بر همين اساس، براي فهم دقيق و ايجاد هماهنگي با مخاطب واژگان مباني، آخرالزمان، دفعي و فرآيندي تبيين و تعريف ميشود. در تعريف اصطلاحي «مباني»، ميان پژوهشگران توافق كلي وجود ندارد و تعاريف متعددي براي آن ارائه شده است. برخي مباني را به قواعدي كه چرايي اعتبار و مشروعيت يك نظام حقوقي يا فكري را پاسخ ميدهند، معنا كردهاند (ر.ك: حكمتنيا، 1386: ص 64) و عدهاي ديگر مباني را به «چرايي يك قاعده و حكم» تعريف كردهاند كه به رفع ابهام از يك مسئله منجر ميشود، به نحوي كه جاي پرسشي باقي نميگذارد (ر.ك: حاجيدهآبادي، 1388: ص 77). در اين جستار مراد از مباني، اصول موضوعه و باورهاي بنياديني هستند كه زيربناي يك نظريه، باور يا نظام فكري را تشكيل داده و چرايي اعتبار و مشروعيت آن را توضيح ميدهد. 2-1. آخرالزمان «آخر الزمان» از نظر لغوي تركيبي اضافي و به معناي عاقبت، سرانجام، فرجام و پايان است و به بخش پاياني دنيا اطلاق ميگردد (دهخدا، 1377:ج1، ص76؛ نفيسي، 1355: ج1، ص14 و سليميان، 1388: ص15). اصطلاح «آخرالزمان» در فرهنگهاي مختلف، به آخرين دوران حيات بشر و قبل از برپايي قيامت اشاره دارد (ر.ك: تونهاي،1383: ص18-23). در فرهنگ اسلامي، اين دوره، دوران نبوت پيامبر اسلام و همچنين دوران غيبت و ظهور منجي را شامل است (همان). لذا محدوده آخرالزمان به دقت قابل اندازه گيري نيست و شامل گستره وسيعي از زمان بعثت تا ظهور حضرت مهدي را در بر ميگيرد. در اين نگرش، آخرالزمان به عنوان دورهاي خاص با ويژگيهاي اجتماعي و فرهنگي خود شناخته ميشود و به حوادث و تغييرات عمدهاي كه در اين دوران اتفاق ميافتد، اشاره دارد كه به معناي آخرين دوره و زمان حيات بشر است. اما آنچه از آخرالزمان در اين جستار مراد است نه زمان پيامبر (ص) و نه دوران پس از ايشان است، بلكه مراد ما از آخر الزمان، دوران ظهور حضرت و چگونگي تكامل و هدايت بشري در اين دوره است. بر همين اساس، دفعي يا فرايندي بودن در اين مقاله با رواياتي كه امر ظهور حضرت مهدي (عج) را ناگهاني معرفي كردهاند، ناظر نيست تا تصور شود رويكرد فرايندي تعارض ظاهري با اين روايات دارد. بدين سبب نيز در اين پژوهه به اين دست روايات اشاره نميشود. 3-1. دفعي كلمه «دفعي» از مصدر «دفع» گرفته شده كه به معناي «دور كردن»، «دفع كردن» يا «از بين بردن» است. در لغت، «دفعي» به چيزي اطلاق ميشود كه بهطور ناگهاني و يكباره انجام ميشود (معين،1381: ج1، ص685 و نفيسي، 1355: ج2، ص1519). مراد ما از واژه «دفعي» از لحاظ رويدادهايي است كه بدون مقدمه و بهصورت ناگهاني و بدون نياز به مراحل تدريجي انجام ميشوند. 4-1. فرآيند واژه «فرايند» مركب از پيشوند«فر»+ «آي» + پسوند « ند» به معناي «پيش رفتن» يا «حركت به جلو» است. در زبان فارسي، اين واژه به معناي مجموعهاي از مراحل يا اقداماتي است كه به ترتيب انجام ميشوند تا به نتيجهاي خاص برسند (بنياد فرهنگ و انديشه انقلاب اسلامي، 1398: ص36). بنابراين، فرايند به معناي فعاليتها، مراحل يا اقداماتي است كه به منظور توليد يك محصول يا ارائه نوعي خدمت به كار ميروند. اين فعاليتها معمولاً به صورت متوالي و در يك ساختار سازمان يافته انجام ميشوند. منظور ما در اين جستار از اصطلاح «فرآيند» رويدادها يا فعاليتهايي است كه بهتدريج و در طول زمان رخ ميدهند و معمولاً مراحلي از تكامل و پيشرفت را طي ميكنند تا در نهايت به هدف مطلوب بينجامند. 2. مبناي خداشناسي دو رويكرد دفعي و فرايندي در مباني خداشناسي رويكرد دفعي و فرآيندي در انديشه آخرالزماني، نحوه تعامل خداوند با جهان و هدايت انسانها محور اساسي تحليل قرار ميگيرد. اين دو رويكرد، دو تصور متفاوت از خدا و رابطه او با جهان و انسان را به تصوير ميكشند كه در ارتباط با صفات و افعال الاهي است و بر چگونگي روند هدايت و نجات انسان در آخرالزمان تأثير ميگذارد. 2-1. رويكرد دفعي رويكرد دفعي در مباني خداشناسي، به رويكردي گفته ميشود كه خداوند را موجودي ميداند كه در زمانهاي مشخص و به صورت ناگهاني و دفعي در امور جهان دخالت ميكند. اين دخالتها ميتواند وقوع معجزات، عذابها، و هر چيزديگري را شامل باشد. در اين رويكرد، خداوند بيشتر به عنوان يك عامل بيروني و مداخلهگر ديده ميشود كه در زمانهاي بحراني وارد عمل ميشود و مسير تاريخ را تغيير ميدهد (ر.ك: مطهري، 1384: ج24، ص436-439). طبق اين ديدگاه، اعجاز در عصر ظهور، قاعدهاي عام در تمام امور جهان است، و غالب رويدادها و تحولات در هستي از جمله هدايت انسانها با معجزه رخ خواهد داد. طرفداران اين ديدگاه از رواياتي كه به عصر ظهور و تحولات آخرالزماني مربوط ميشود، تفسيري غيبي ارائه ميكنند و بر اين باورند كه حادثه ظهور و دوران پس از آن، بيش از آن كه بر علل و اسباب عادي متكي باشد، با پشتوانه آيات و معجزات الاهي و علل و اسباب غيبي و ملكوتي صورت خواهد گرفت و اين دوران ماهيتي غير از دوران پيشين دارد كه بر علل و اسباب عادي متكي است. لذا اين مقطع از مقاطعي است كه خدواند با مشيت خود اين دوران را ايجاد ميكند (نصيري، 1380: ص177 و همان، 1398: ص233). بنابراين، در رويكرد دفعي، ولايت تكويني امامان (ع) به عنوان جلوهاي از اراده الاهي در تغيير ناگهاني نظام هستي نقش محوري دارد، و خداوند از طريق علم لدني و قدرت اعجازآميز ائمه (ع)، به ويژه امام مهدي (عج)، در مقاطع حساس تاريخ وارد عمل ميشود. بر همين اساس، پيروان اين نظريه در توجيه ديدگاه خود به برخي از القاب امام مهدي (عج)، مانند «مبدأ الآيات» (نوري، 1378: ج1، ص154)؛ استناد كرده و تحولات آخرالزماني در اين دوره را نمايش اعجاز از جميع جهات ميدانند (نصيري، 1380: ص177). به نظر ميرسد، رگههايي از چنين نگرشي به مسئله آخرالزمان، بهعنوان يك احتمال در دوران حضور معصومان نيز مطرح بوده و برخي اعضاي جامعه نيز بر اين باور بودند كه تغييرات مثبت و تحولات عصر ظهور به صورت معجزهآسا و ناگهاني رخ خواهد داد؛ به گونهاي كه صحت اين باور از امام باقر (ع) سوال ميشود و بازتاب آن را ميتوان در كتاب الغيبه نعماني مشاهده كرد. براي مثال، در روايتي از بشير نبّال آمده است: به مدينه آمدم … وقتي به مدينه رسيدم، به امام باقر (ع) گفتم: مردم ميگويند اگر مهدي (عج) قيام كند، كارها به صورت خودبه خود و بدون ريختن حتي قطره خوني براي او سامان مييابد. امام (ع) فرمودند: «نه! سوگند به كسي كه جانم در دست اوست! اگر قرار بود كارها براي كسي خودبهخود سامان يابد، قطعاً براي پيامبر خدا (ص) [در جنگ احد] هنگامي كه دندان پيشين آن حضرت شكست و صورتش زخمي شد، سامان مييافت. نه! سوگند به كسي كه جانم در دست اوست [كارها سامان نمييابد] تا وقتي كه ما و شما [از شدت تلاش] عرق و خون [پيشاني] را پاك كنيم». سپس پيشاني خود را مسح كرد[1] (نعماني، 1397: ص284). با وجود اين، تا دهههاي اخير اين نظريه بهصورت يك چارچوب منسجم علمي ارائه نشده است، بلكه در دوره معاصر برخي محققان و انديشمندان در تلاشاند تا آن را بهعنوان يك نظريه كامل و تئوريزه شده در حوزه مطالعات آخرالزماني مطرح كنند. بازخواني تفكرات آنها نشان ميدهد، يكي از ريشههاي اصلي شكل گيري اين ديدگاه، در مباحث خداشناسي است. 2-1-1. خداوند و تحول دفعي در آخرالزمان رويكرد دفعي در مورد تحولات آخرالزمان، خداوند را تنها عامل موثر و نقشآفرين بر هدايت و تكامل معرفي ميكند؛ خدايي كه با دخالت مستقيم خود در امور، براي دخالت و نقش آفريني انسان در وقايع فضايي باقي نميگذارد. اين انديشه تاكيد ميكند كه تحولات منتهي به ظهور و عصر ظهور كاملا بر گردِ اراده الاهي ميچرخد و تحقق هدايت جهاني نه به تلاشهاي محدود بشري، بلكه به مداخله غيبي الاهي وابسته است (نصيري، 1380: ص177 و همان، 1398: ص233). در همين زمينه يكي از پيروان اين رويكرد بيان ميكند، اگر فراهم شدن شرايط عادي بشري را شرط لازم ظهور ندانيم، نه تنها هيچ مشكلي پيش نميآيد، بلكه با دلگرمي و تلاش بيشتري به كار و تلاش دست ميزنيم: و اين عقيده چيزي نيست جز همين كه پيروزي و قيام آن حضرت را كاري خدايي ميدانند و معتقدند كه اگر خداوند اراده فرمايد، زمينههاي غيرعادي و غير بشري آن را چنان فراهم ميسازد كه همه نواقص بشري آن جبران گردد (بنيهاشمي، 1389: ص174 و همان، 1384: ص384). چنان كه مهدي نصيري نيز در دو كتاب اسلام و تجدد و كتاب عصر حيرت به دفاع از اين رويكرد پرداخته بر اين باور است، سنت «ابي الله ان يجري الاشياء الا باسبابها» در مورد ظهور امام زمان در حد بسيار بالايي نقض خواهد شد، چنان كه در زمينه معجزات انبيا و امدادهاي غيبي بارها نقض شده است ( نصيري، 1380: ص177). بر همين اساس، در اين رويكرد هر گونه بحث از علت و معلول، نظام احسن، تقسيم ممكنات به واجب الوجود و ممكن الوجود و مسائلي از اين قبيل كه در فلسفه و علوم عقلي بحث ميشود، مردود است؛ زيرا سخن گفتن از علت و معلول، يا نظام احسن و تعلق اراده الاهي در اداره جهان طبق مقتضاي عالم امكاني و جهان مادي، به اين معناست كه خداوند را از قادريت مطلق پايين بياوريم كه هيچ تغييري در جهان را خارج از چهارچوب و اقتضاي عالم مادي اراده نميكند. در اين جهت يكي ديگر از باورمندان به اين رويكرد، تاكيد ميكند كه تمام اقوال فلاسفه و عرفا، در مبحث خداشناسي كه بر اين اقوال مبتني است، به صورت سالبه كليه باطل و مخالف قرآن و سنت است. وي تاكيد ميكند تفكراتي كه تحولات جهاني را با رويكرد علّي و معلولي و يا نظام احسن و مسائلي از اين دست تحليل ميكنند، در واقع اعتقادي شبيه باورهاي يهود در خداشناسي دارند كه به فرموده قرآن، ميگفتند: <يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة> (مائده:64) (حلبي، بيتا: جزوه توحيد، درس سوم، ص1-9). لذا وي روش خود را بر خلاف تمام مكاتب بشري از قديم و جديد معرفي كرده و معتقد است، آنچه را او در مباحث خداشناسي ارائه ميكند (روش معرفت وجداني)، با روش و شيوه انبيا در بحث خداشناسي مطابق است (همان، درس اول، ص1-2). مطابق اين رويكرد، از سوي طرفداران نظريه دفعي، هر گونه تلاش براي برقراري ارتباط علي و معلولي ميان وقايع تاريخي و غيبت يا ظهور امام زمان (عج)، نادرست شمرده و تاكيد ميشود كه مسئله غيبت و ظهور امام زمان به طور كامل به اراده الاهي وابسته است و هرگونه تحليل عقلي در اين زمينه، از توانايي انسان فراتر است. از اينرو، كساني كه تلاش كردهاند براي ظهور امام زمان شرايطي را مطرح كنند، به خطا رفتهاند (ر.ك: بنيهاشمي، 1384: ص224)؛ چرا كه سنخ وقايع آخرالزماني در تفكر شيعه و مسئله ظهور با ساير تحولات عادي بشري متفاوت است و اين قيامهاي عادي بشري هستند كه به زمينهسازي و طي فرايندهاي علّي و معلولي نياز دارند؛ ولي تحولات عظيم آخرالزماني كه به دست حضرت مهدي رقم خواهد خورد، از آن جا كه كار خدايي و الاهي است، هيچ لزومي ندارد آن فرآيندههاي پيچده را طي كند و نيازمند شرايط و زمينه مناسب باشد، بلكه ميتواند به صورت ناگهاني با ارداده خداوند تحقق يابد (ر.ك: همان، 1389: ص132؛ نصيري، 1380: ص177 و همان، 1398: ص230-233)؛ زيرا نظام اسباب و مسببات بر سنت و عادت الله حاكم نيست و از سنتهاي الاهي نميتوان نظام اسباب و مسببي را منظور كرد (ر.ك: ارشادينيا، 1386: ص97). بنابراين، نميتوان سنتهاي الاهي را مطابق نظام علت و معلول تفسير كرد تا از آن نتيجه گرفت كه وقايع بايد بر اساس اقتضاي جهان مادي تحقق يابند و وقوع دفعي آن محال باشد، بلكه بر خلاف آن، باتوجه به قدرت مطلق الاهي، خداوند ميتواند هر تغييري را بدون نياز به رعايت قوانين طبيعي و سلسله مراتب علت و معلولي انجام دهد. در نتيجه، تغييرات در جهان و بهويژه در زمينههاي آخرالزماني، ميتوانند به صورت ناگهاني و دفعي رخ دهند، بدون اين كه به بسترسازي براي پذيرش هدايت نهايي بشر در دوره پاياني جهان نيازي باشد. 2-1-2. عدم نيازمندي هدايت بشري از سوي خداوند به بسترسازي يكي ديگر از مباني خداشناسي در رويكرد دفعي در مقوله هدايت و خداشناسي كه مصداق اتم آن بر اساس روايات وارد شده در آخرالزمان به دست امام زمان (عج) تحقق خواهد يافت؛ تاكيد بر عدم نياز به بسترسازي براي تحقق اين هدايت است. از اينرو، تأكيد ميشود كه معرفت خداوند متعال تنها به اراده الاهي براي بشر حاصل ميشود و رسيدن به معرفت او مشروط به هيچ شرط و مقدمه لازمي نيست (ر.ك: بنيهاشمي، 1388: ص17)؛ و تاكيد ميگردد كه حتي انبيا در پديد آمدن شناخت خداوند نقشي ندارند (حلبي، بيتا: ص 27)؛ زيرا ميدان وسيع تفضل الاهي، به لحاظ علت و يا معدات براي حصول معرفت خدا و هدايت بشر نيازي ندارد تا آنها را لازمه شناخت خدا و در نتيجه هدايت او بدانيم. بر اين اساس، چون خداوند قادر مطلق است، ميتواند خود را به عاصيان معرفي و از سويي معرفت خود را از بندگان مطيع و فرمان بردار دريغ كند (همان). به همين منظور، در اين نگرش قاعده لطف كه در صدد اثبات وجود مستمر امام حي است و وجود امام را از باب لطف بر خداوند لازم ميشمارد، نفي كرده؛ تصريح ميكنند، دليلي بر اين مطلب وجود ندارد كه با استدلال به قاعده لطف، ايجاد زمينه و شرايط اجراي طاعت و ترك معصيت را بر خداوند لازم بدانيم تا ترك آن بر خلاف حكمت باشد (بنيهاشم، 1384: ص188)؛ چرا كه اساسا در باب هدايت انسانها، انسان هيچ حقي نسبت به خدا ندارد تا خداوند با جعل معصوم زمينه هدايت افراد را فراهم كند. بنابراين، نميتوانيم از حكيم بودن خداوند در افعالش، به لزوم جعل خليفه بر روي زمين استدلال كنيم؛ به دليل آن كه از حكمت خلق مخلوقات اطلاعي نداريم تا بگوييم با عدم هدايت انسانها، خلقتشان عبث ميشود (همان، ص190). بلكه بر اساس تفكر برخي از مدافعان اين رويكرد، اين عدم شناخت خداوند و هدايت نشدن انسان، به نوعي از فضل الاهي است كه شامل حال انسان ميشود تا مورد مواخذه كمتري قرار بگيرد و تكليف كمتري متوجه او باشد (ر.ك: حلبي، بيتا: ص29)؛ همان طور كه درباره برخي موجودات مشابه، مثل حيوانات مشاهده ميكنيم (ر.ك: همان، ص4). از اينرو، هدايت انسان به وسيله خداوند نه تنها ارزش تلقي نميشود، بلكه خلاف آن ارزش است و اگر خداوند معرفت خود را به انسان ارزاني نكند، نه تنها خلاف حكمت عمل نكرده، بلكه اين از فضل خداست كه انسان را در رتبه ساير جانداران نگه داشته است، تا عقاب ترك تكاليف دامنگير او نشود. شهيد مطهري در تبيين اين رويكرد بر اين نكته تاكيد ميكند كه رويكرد انفجاري(دفعي) تصويري از مهدويت و آخرالزمان ارائه ميكند كه در آن هرگونه صلاح به نقطه صفر ميرسد و فساد يكه تازي ميكند. تا جايي كه در نهايت انفجاري كه حاصل پريشان شدن است، اتفاق افتاده و دست غيب براي نجات حقيقت وارد عمل ميشود و جامعه سامان مييابد. ايشان بيان ميكند كه در اين نگرش، «گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذّت و كامجويى است و هم كمك به انقلاب مقدّس نهايى» كه خود به خود منجر به نتيجه مطلوب ميشود (مطهري، 1384). هرچند طرفداران اين ديدگاه معتقد به ترويج فساد نيستند؛ منطق دروني اين نگرش به طور اجتناب ناپذيري به چنين نتيجهاي منجر ميگردد. بدين ترتيب، با توجه به اين نگاه ميتوان گفت دوران آخرالزمان كه با غيبت امام زمان (عج) همراه است؛ به سبب عدم دسترسي به امام، چون تكاليف كمتري متوجه مكلفان است، بايد آن را در چهار چوب فضل الاهي تفسير كنيم. لذا تلاش كردن براي زمينهسازي براي ظهور و جامعهسازي به دليل اين كه مخالف با اراده خداوند است و تكاليف بيشتري را متوجه ما ميكند و از طرفي سبب تاخير در ظهور ميشود؛ نبايد انجام شود و خداوند از باب فضل خود در زمان متقضي (زماني كه ترس محو كامل حقيقت وجود دارد) شرايط را فراهم ميكند. بنابراين، اگر قرار است در آخرالزمان هدايتي صورت بگيرد، نه به لحاظ تلاش و زمينهسازي انسانهاست، بلكه از باب تفضل وسيع اوست كه انسان نه در حصول آن و نه در اين كه چه كسي را شامل ميشود، هيچ نقشي ندارد. پس زمينهسازي پيشيني براي ظهور و هدايت افراد جامعه در آخرالزمان لازم نيست و چون فضل الاهي بر ساير صفات حاكم است، تمام نقصانهاي بشر را در اين زمينه مرتفع ميكند و جامعه آرماني به دست معصوم، در پايان جهان تحقق مييابد. در مقابل اين رويكرد؛ قرائتي ديگر از تحولات آخرالزماني مطرح است كه رويكرد فرايندي است و بر شكل گيري تدريجي هدايت در آخرالزمان تاكيد دارد. 2-2. رويكرد فرايندي رويكرد فرايندي، در بحث خداشناسي در موضوع آخرالزمان، تصويري كه از خدا ارائه ميكند، بر اين اصل مبتني است خداوند با استفاده از قوانين نظام آفرينش، جهان را به سوي كمال هدايت ميكند. در اين نگرش، خدا به عنوان خالق و مدبر امور هستي، با انسان در تعامل معنا داري است و به او فرصت ميدهد تا با استفاده از عقل و اختيار خود، در مسير كمال حركت كند (ر.ك: عسگرلو و ديگران، 1403: ص36). «تعامل معنادار» در اين عبارت به رابطهاي هدفمند و دوسويه ميان خداوند و انسان دلالت دارد كه بر پايه هدايت الاهي _ متجلي در وحي، عقل، و فطرت_ و پاسخگويي آگاهانه انسان (از طريق عبادت، انتخابهاي اخلاقي، و تلاش در مسير قرب الاهي) استوار است. اين تعامل، فراتر از يك كنش صرفاً مكانيكي، فرآيندي پويا و غايتمدار است كه در بستر حكمت الاهي و با لحاظ اراده و اختيار انسان معنا و تحقق مييابد. 2-2-1. ارتباط خداوند و انسانها در تحولات آخرالزماني رويكرد فرآيندي، بر نقش خداوند در تحولات آخرالزماني تاكيد ميكند و تاثير گذاري انسان بر اين تحولات را در جهت اراده الاهي تحليل ميكند. در اين نگرش، اعتقاد به توحيد ايجاب ميكند كه متوجه باشيم، توحيد الاهي همچنان در تاريخ پيش ميرود و به تدريج روز به روز آشكارتر ميشود. اين روند تا زماني ادامه مييابد كه شرايط كاملا توحيدي حاكم ميشود و در آخرالزمان موحدترين انسان حكومت ميكند و انسانها در نهايت شاهد تجلي كامل توحيد در آخرالزمان خواهند بود (طاهرزاده، 1390: ص8). به تعبير علامه طباطبايي «سير نظام دنيوى متوجه به سوى روزى است كه در آن روز، آيات خدا به تمام معناى ظهور، ظاهر مىشود» (طباطبايي، 1374: ج2، ص162). در اين نگرش، هدايت الاهي، به معناي نشان دادن هدف و راه رسيدن به آن است كه خداوند از طريق اسباب و وسايل فراهمشده در عالم، اين هدايت را به انسان ارائه ميكند (همان، ج1، ص56). در اين رويكرد سنت خداوند بر اين جريان يافته كه با ايجاد نظام دقيق و قوانين حاكم بر جهان، هدايت را از طريق اسباب و علل و از طريق انبيا و ائمه ارائه كند و انسان با استفاده از عقل و اختيار خود، نقش فعال و موثر بر پذيرش اين هدايت ايفا كند (رك: مفيد، 1413: ص115). بر همين اساس، لزوم لطف (نصب وليّ معصوم) از جانب خدا به عنوان فعل الاهي، براي هدايت جامعه انساني اهميت ويژه پيدا ميكند. چنانكه نقش مكلفان در جريان پيدا كردن اين لطف در جامعه (يعني تصرف معصوم براي هدايت) نيز اهميت مييابد و بر فراهم شدن زمينه و بسترهاي ظهور منجي توسط افراد جامعه در آخرالزمان تاكيد ميگردد (ر.ك: طوسي، 1425: ص4-10؛ مفيد، 1413 الف: ص35و 45؛ همان، 1413ب: ص161 و همان، 1413ج: ص117). براي نمونه شيخ طوسي به مسئله ارتباط خداوند و انسان در موضوع ظهور امام زمان (عج) پرداخته است كه از يك منظر توازن ميان افعال الاهي و مسئوليت انساني در فرآيند ظهور را مطرح ميكند. شيخ طوسي با استناد به مفهوم «لطف» به نقش ويژه خداوند در نصب امام اشاره ميكند. او بر اين باور است كه اين عمل الاهي بخشي از مسئوليت خداوند در هدايت بشر است؛ چرا كه انسان به تنهايي به تحقق چنين وظيفهاي قادر نيست (ر.ك: طوسي، پيشين، ص11). نكته مهم در اين تحليل، تعامل دوگانه ميان خداوند و انسان است؛ يعني نصب امام توسط خداوند لطف الاهي است؛ اما اين به تنهايي براي تحقق ظهور و هدايت جامعه بشري در آخرالزمان، كافي نيست. در اين نگرش، مسئوليت انسانها نيز برجسته ميشود و وظيفه آنها ايجاد شرايط مناسب براي ظهور و هدايتپذيري است. از اينرو، بر خلاف رويكرد دفعي كه همه چيز را صرفاً به اراده الاهي و بدون توجه به دخالت انسان نسبت ميدهد، شيخ طوسي بر نقش انسان در فرآيند ظهور تأكيد دارد. اين تحليل نشان دهنده تركيبي از اراده الاهي و اختيار انساني است، كه در آن هر دو عامل براي تحقق ظهور و تكميل پازل هدايت بشر لازم تلقي ميشوند: نصب امام لطف الاهي است، اما تحقق ظهور به همكاري و تلاش انسانها براي آمادهسازي شرايط وابسته است. علامه طباطبايي نيز در تفسير الميزان بر اين نكته اشاره كرده و در ذيل تفسير آيات 32 و 33 سوره توبه[2]، تاكيد ميكنند كه اين دو آيه بر اين حقيقت دلالت دارند كه در كنار اراده الاهي براي نشر دين حق در جهان، نقش انسان نيز موثر است و براي رسيدن به اين خواست حق تعالي بايد تلاش و كوشش كرد. ايشان در اين مقام با بيان تلاش اهل كتاب براي خاموش كردن نور الاهي با دهانهايشان، نتيجه ميگيرند كه مومنان نيز نبايد در راه رسيدن به اين هدف والا سستي كنند و بايد همواره براي رسيدن به آن تلاش ورزند (طباطبايي، 1374: ج9، ص247). لذا به نظر ميرسد تلقي علامه طباطبايي و ساير طرفداران اين انديشه، تمايل به پذيرش اراده تشريعي خداوند در تحقق تحولات آخر الزماني است؛ به اين معنا كه آنچه از اسباب و وسايل براي اين امر بوده از انشاي حكم و ابلاغ آن، انجام گرفته و رسيدن به آن جامعه آرماني بر عهده مكلفان نهاده شده است. به عبارت ديگر، ايشان مفاد اين آيات را تكليف هميشگي مومنان، براي تحقق بخشيدن به سنت حق تعالي تلقي ميكنند (نجار زادگان، 1402: ص49). مطابق اين ديدگاه، رهبر انقلاب اسلامي، آيت الله خامنهاي، بر تلاش همه جانبه براي تحقق انقلاب بزرگ و تاريخي امام زمان (عج) در جهت برقراري عدل و جامعه الاهي و تحقق كمال نهايي با نقش آفريني مومنان و لزوم حضور اعضاي جامعه براي تحقق اين هدف نهايي تاكيد ميكند (سروستاني، و…، 1398: ص652)؛ بر خلاف طرفدران رويكرد دفعي كه به پذيرش اراده تكويني خداوند در اين زمينه تمايل دارند، و نقش آفريني انسان را در آن در كمترين حد خود تعريف ميكنند. بر همين اساس، از اين منظر ترديدي نيست كه تحولات تاريخي در آخرالزمان و تكامل بشر بايد براساس و مبناي خالقيت و ربوبيت خداوند تفسير شود كه بر اساس برنامه دقيق و هدفمند پيش ميرود؛ اما در كنار اين اصل، نقش اراده انساني نيز پذيرفته ميشود. در حقيقت در اين نگرش سخن از ارتباط وثيق بين ربوبيت و اراده تكويني الاهي در مديريت عالم، به عنوان محور اصلي تحولات و اراده انساني، به عنوان يكي از عوامل فرعيِ در طول اراده خداوند است. بنابراين، اين گونه نيست كه آينده به طور كامل و به صورت از پيش تعيين شده بر انسانها تحميل گردد، بلكه تحولات آخرالزماني در يك فرايند قانونمند متأثر از ارادههاي انساني ايجاد ميشود. 2-2-2. تأكيد بر سنتهاي الاهي در فرايند شكلگيري تحولات يكي ديگر از مواردي كه در رويكرد فرايندي براي تحليل تحولات آخر الزماني مورد توجه است، تاكيد بر سنتهاي الاهي در فرايند تحولات اجتماعي است. بر اين اساس، در رويكرد فرآيندي مبتني بر خداشناسي، سنتهاي الاهي به عنوان الگوهاي ثابت و تكرارشونده در جريان تاريخ و تحولات بشري تلقي ميشوند. اين سنتها كه در ذات و صفات الاهي ريشه دارند، به عنوان راهنمايي براي فهم و تفسير رويدادهاي بزرگ تاريخي، به ويژه تحولات آخرالزماني، مورد توجه قرار ميگيرند؛ الگوهاي ثابت و تكرارشوندهاي كه در ابعاد مختلف هستي، از جمله خلقت، تاريخ و روابط انسان با خدا، مشاهده ميشود و سنتهايي كه همان قوانين ثابت جهان هستي در عرصه تكوين و تشريع است كه هرگز دچار تغيير و دگرگوني نميشود[3] (خامنهاي، 1398: ص 9). به عبارت ديگر، سنتهاي الاهي، «ضوابطي هستند كه در افعال الاهي وجود دارد» يا «روشهايياند كه خداي متعال امور عالم و آدم را برپايه آنها تدبير و اداره ميكند» (مصباح يزدي، 1391: ص469). از اينرو، تاكيد ميشود كه بر اساس اين سنتها راه رسيدن به هر گونه كمال و سعادت و حل شدن مشكلات، در سايه تلاش افراد و نقش آفريني آنها ايجاد ميشود و نه صرفا سپردن كارها به خدا و دست روي دست گذاشتن (خامنهاي، 1398: ص10) و وعده پيروزي و ياري الاهي نيز به كساني كه با استقامت و پايداري در اين مسير قدم برميدارند، داده شده است و راه رسيدن به كمال در گروه نقش آفريني خود انسانها است (ر.ك: همان، 1397: ص300). هماهنگ با اين ديدگاه، امام خميني، در وصيت نامه خويش بيان ميكنند، اگر تصور ميكنيد كه همه امور يك شبه بر اساس اسلام و احكام الاهي دگرگون خواهد شد، در اشتباه هستيد؛ چرا كه در طول تاريخ چنين اتفاقي رخ نداده است و نخواهد داد؛ حتي زماني كه منجي كل ظهور كند، انتظار نداشته باشيد كه تحولي ناگهاني و معجزهآسا رخ دهد، بلكه اصلاح جهان با تلاش و ايثار صورت ميگيرد و ستمگران به تدريج سركوب و منزوي خواهند شد (خميني، 1389: ج21، ص447 و همان، 1387: ص86). شهيد محمد باقر صدر نيز در تحليل چرايي طولاني شدن زمان غيبت، علت آن را ساختارهاي جامعه در پذيرش اين امر معرفي و بيان ميكند كه موفقيت هر كاري به سلسله شرايط خارجي بستگي دارد و تا زماني كه اين شرايط كاملا تحقق نيابد، امكان رسيدن به هدف نيز وجود نخواهد داشت. وي با پذيرش سرچشمه الاهي داشتن مسئله ظهور و تحول اجتماعي در آخر الزمان، تاكيد ميكند كه تغييرات اجتماعى كه سرچشمهاى الاهى دارد، از نظر پيام، ربطى به عوامل خارجي ندارد؛ زيرا پيامى كه زيربناى اين تغييرات است، الاهى و آسمانى است و شرايط خارجى در آن مؤثر نيست؛ ولى از جنبه اجرايى به شرايط بيرونى متكى است و موفقيت و زمان انجام آن به اين نكته بستگى دارد. درست به همين دليل بوده است كه آسمان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهليت بگذرد و آن وقت آخرين پيام خود را به واسطۀ حضرت محمد (ص)، فرستاد؛ و با آن كه جهان در دوران فترت به پيامبر نياز شديد داشت؛ به خاطر وابستگى اجرايى به شرايط خارجى در آن تأخير شد و اين سنت تغيير ناپذير الاهي در اجراي تغييرات اصلاحي است (صدر، 1385: ص105-107). ايشان بر اين نكته تاكيد ميكند كه خداى بزرگ، توانايى دارد همه مشكلات و همه سختيها را براى پيامرسانهاى آسمانى، هموار و بهوسيله اعجاز فضاى مناسب ايجاد كند؛ اما اين روش را انتخاب نكرده است؛ زيرا امتحان و ابتلا و رنجى كه مايه تكامل انسان مىشود، در صورتى تحقق مىيابد كه تحولات، طبيعى و با شرايط خارجى مطابق باشد. البته اين مانع نيست كه خداوند در برخى جزئيات دخالت كند، جزئياتى كه بر اصل فضاى مناسب مؤثر نيست؛ ولى گاهى براى ايجاد تحرك لازم است؛ مانند كمكها و توجهات غيبى كه خداوند در لحظههاى حساس و بسيار دشوار به اولياى خود مىكند؛ چنانكه آتش نمرود براى ابراهيم گلستان مىشود (همان، ص107). بر همين اساس، اين ديدگاه تلاش دارد مسئله تحولات آخرالزمان را براساس سنتهاي الاهي در تاريخ و تحولات اجتماعي عميق تحليل و تبيين كند، و سنتهاي الاهي را به عنوان پل ارتباطي ميان انسان و خدا معرفي ميكند كه با مطالعه و شناخت اين سنتها، انسان ميتواند به شناخت عميقتر از ذات و صفات الاهي دست يابد و به اين ترتيب، به فهم دقيقتري از جايگاه خود در جهان و هدف از خلقت دست پيدا كند؛ بر خلاف رويكرد دفعي كه اراده الاهي را جبران كننده تمام عوامل خارجي و انساني در تحولات آخر الزمان معرفي ميكند و معتقد است اگرخداوند اراده فرمايد، زمينههاي غيرعادي و غيربشري آن را چنان فراهم ميسازد كه همه نواقص بشري آن جبران ميگردد (بنيهاشمي، 1389: ص174). بنابراين، رويكرد فرايندي در تحليل تحولات آخرالزماني بر تعامل ميان اراده الاهي و اختيار انساني تأكيد دارد و با توجه به سنتهاي الاهي به عنوان قوانين ثابت حاكم بر جهان، تحولات را در مسيري قانونمند و هدفمند تفسير ميكند. در اين نگرش، خداوند از طريق نظامهاي آفرينش و اسباب طبيعي و تشريعي، هدايت انسانها را فراهم ميسازد و انسانها نيز با بهرهگيري از عقل و اختيار، مسئوليت آمادهسازي اوضاع را براي تحقق تحولات آرماني را بر عهده دارند. اين ديدگاه، برخلاف رويكرد دفعي كه بر اراده تكويني خداوند و عدم تأثير عوامل انساني تأكيد دارد، نقش فعال انسان را در تكامل تاريخي و تحولات اجتماعي برجسته ميكند. از منظر فرايندي، تحقق جامعه توحيدي و ظهور منجي بر پايه همكاري ميان لطف الاهي و تلاش انساني امكانپذير است و تأخير در اين فرايند به ميزان آمادگي ساختارهاي اجتماعي و پذيرش اراده الاهي از سوي انسانها وابسته است. بر اين اساس، سنتهاي الاهي بهمثابه راهنمايي براي فهم تحولات تاريخي و اجتماعي، پل ارتباطي ميان انسان و خدا تلقي ميشوند كه با شناخت آنها، انسان به درك دقيقتري از نقش خود در تحقق اهداف الاهي دست مييابد. 3. روششناسي دو رويكرد دفعي و فرايندي آنچه موجب شكلگيري دو رويكرد متفاوت در انديشه آخرالزماني تشيع شده است؛ يكي مبتني بر دفعيبودن تحولات آخرالزمان و ديگري مبتني بر فرايندي و تدريجيبودن آن _ نوع روش اتخاذ شده – توسط طرفداران اين دو ديدگاه است. بهعبارت ديگر، رويكردهاي دفعي و فرايندي در تحليل و تفسير مسائل آخرالزمان از دو شيوه و روش متمايز بهره گرفته و هر يك از زاويهاي خاص به بررسي اين موضوع پرداخته است. اين تفاوت روشي سبب شده تا هريك بر جنبههاي مختلفي از تحولات آخرالزماني تأكيد ورزد و در نتيجه دو نگاه متفاوت را پديد آورد كه عبارت است از: 3-1. روش رويكرد دفعي در تحليل انديشه آخرالزماني روش رويكرد دفعي در تحليل مسائل آخرالزماني، رويكردي است كه بر نصگرايي محض استوار شده و به تفسير تحت اللفظي متون ديني، بهويژه متون مقدس، تاكيد ميورزد. اين رويكرد با اعطاي اولويت به نصوص، جايگاه چنداني براي تفكر و تعقل مستقل قائل نيست و كسب معرفت را در كسب معرفتي ديني منحصر ميداند[4] (ر.ك: حلبي، بيتا: جزوه معارف اهل البيت (ع) مبحث توحيد، درس اول، ص3؛ و نيز: ارشادينيا، 1386: ص35). در روش معرفتي اين رويكرد، عقل بشري نه تنها راهگشا نيست، بلكه بهعنوان عنصري مضر در فهم دين تلقي ميشود كه ميتواند موجب انهدام دين و لغويت بعثت انبيا گردد (همان، ر.ك: همان، ص40، به نقل از التوحيد و العدل، شيخ محمود حلبي، ص4؛ و نيز ر.ك: حلبي، بيتا: درس سوم، ص1و 7). لذا علوم به دو دسته بشري و الاهي؛ تقسيم و كسب هر گونه معرفتي، به غير طريق نقل، در حكم انكار معصومان (ع) تلقي ميشود (ر.ك: جمعي از شاگردان، بيتا: ص30). هرچند معرفت بخشي عقل در اين رويكرد به عنوان يكي از ابزارهاي معرفت، به كلي نفي نميشود؛ جايگاه عقل به درك مستقيم حقايق خارجي محدود گشته و عقل راستين، به ماهيتي نوري و مجرد كه از انسان مستقل است و به ذات خود قائم ميباشد، تعريف ميشود. اين عقل به عنوان موجودي خارجي، بر انسان اثر ميگذارد؛ ولي در محدوده وجودي نفس انسان قرار نميگيرد (اصفهاني، 1387: ص267). برهمين اساس، اين رويكرد با تقسيم علم به الاهي و بشري، و دسته بندي عقل به بشري و افاضي، در نهايت به كنار گذاشتن گزارههاي فلسفي و علوم عقلي منجر شده و كسب معرفت بر ظاهر آيات و روايات و با استناد به عقل نوري محدود ميگردد (ر.ك: يزداني، و كريمي لاسكي، 1392: ص112-113). به همين دليل، رويكرد دفعي، با گرايش به اخباريگري و ادعاي درك انحصاري از متون ديني (حلبي، همان، مقدمه، ص3)؛ به دنبال ارائه راه حلهايي است كه بر روايات مبتني باشد و تعقل در زمينه مسائل آخرالزماني را گمراه كننده پنداشته و به سمت ارائه انديشه آخر الزماني بر اساس اعجاز و دخالت مستقيم خداوند سوق مييابد و نقش انسانها در هدايت و تكامل جامعه بشري را به كمترين حد خود تقليل ميدهد. بر همين اساس، طرفداران رويكرد دفعي، معتقدند كه راهحلهاي الاهي به شكل ناگهاني و فوري در آخر الزمان ارائه خواهند شد، بدون اين كه به فرآيندهاي پيچيده يا تحولات تدريجي و فراهم كردن سازكارهاي بشري براي تحقق جامعه آرماني آخرالزمان نيازي باشد (ر.ك: بنيهاشمي، 1389: ص176). 3-2. روش رويكرد فرآيندي در تحليل انديشه آخرالزماني روش رويكرد فرايندي در تحليل انديشه آخرالزماني، در مقابل رويكرد دفعي كه بر نصگرايي صرف(روايات) مبتني است، از روشي تركيبي بهره ميبرد. اين رويكرد، ضمن استناد به متون ديني همچون قرآن و روايات، از ابزارهاي معرفتي عقلي و علمي، نظير فلسفه، علوم اجتماعي و تحليلهاي تاريخي بهره ميگيرد. بدين ترتيب، تلاش ميشود با تلفيق دادههاي نقلي و عقلاني، به درك عميقتري از فرايندهاي تاريخي و اجتماعي منجر به ظهور و تحولات پس از آن دست يافت. اين رويكرد، با پرهيز از تفسيرهاي صرفاً متكي بر روايات، تلاش ميكند تصويري جامع و همه جانبه از تحولات آخرالزمان ارائه كند كه به نوعي هم با متون ديني و هم با يافتههاي علمي و منطقي سازگاري داشته باشد. در همين زمينه شهيد مطهري، بر اين امر تصريح دارد كه انديشه مهدويت و اين آرمان بزرگ، اركان و عناصر مختلفى دارد كه برخى فلسفى و جهانى است و جزئى از جهانبينى اسلامى است؛ برخى فرهنگى و تربيتى است؛ برخى سياسى است؛ برخى اقتصادى است؛ برخى اجتماعى است و برخى انسانى يا انسانى- طبيعى است (مطهري، 1384: ج24، ص434). لذا ايشان قيام حضرت مهدي را حلقهاي از حلقات مبارزه اهل حق با باطل ميداند كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي ميشود (همان، ص438). شهيد مطهري با تأكيد بر اين نكته كه انديشه مهدويت، اركان و عناصر گوناگوني از جمله فلسفي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي را شامل است؛ بر پويايي و گستردگي اين ايده در تمامي ابعاد زندگي انساني تصريح دارد و از نصگرايي صرف فاصله گرفته و با ديدي جامع به تحليل اين انديشه ميپردازد. بر اساس اين ديدگاه، قيام حضرت مهدي نه رويدادي ايستا و انفجاري، بلكه حلقهاي از زنجيره طولاني مبارزه حق عليه باطل است كه در بستر تاريخ تكامل مييابد. اين ديدگاه فرآيندي، مهدويت را از صرف وعدهاي آخرالزماني به مفهومي پويا و مؤثر بر زندگي اجتماعي، فرهنگي و سياسي تبديل ميكند. بدين ترتيب، آرمان مهدويت نه تنها بر آينده موعود متمركز است، بلكه در مسير آمادهسازي و تربيت جامعه براي اين واقعه عظيم نيز تأثير ميگذارد. نمونه ديگر شهيد محمد باقر صدر است كه در كتاب «بحث حول المهدي» در تبيين انديشه مهدويت تلاش ميكند تا با رويكردي جامع و همه جانبه تصوير روشني از مهدويت و تحولات عصر ظهور ارائه كند و پاسخهاي علمي و منطقي به سوالات مطرح شده در اين زمينه ارائه كند. شهيد محمدباقر صدر در اين كتاب، با بهرهگيري از روش تحليلي-عقلي و استناد به مباني قرآني و روايي، به تبيين انديشه مهدويت پرداخته است. او اين انديشه را نهتنها بهعنوان باوري ديني، بلكه به مثابه نظام فكري جامع مورد بررسي قرار ميدهد كه در جهانبيني توحيدي ريشه دارد. صدر از يك سو با طرح استدلالهاي عقلي به ضرورت وجود امام مهدي (عج) در نظام خلقت و استمرار ولايت الاهي ميپردازد و از سوي ديگر، با تأكيد بر نقش تاريخي و اجتماعي مهدويت، آن را بهعنوان محور تكامل بشر و تحقق عدالت جهاني معرفي ميكند (ر.ك: صدر، 1385: ص53-115). بنابراين، رويكرد فرآيندي در تحليل انديشه مهدويت، با تأكيد بر تركيب متون ديني و ابزارهاي عقلاني و علمي، تلاش ميكند تصويري پويا و چندبُعدي از اين باور ارائه كند. در اين رويكرد، برخلاف نصگرايي صرف، مهدويت بهعنوان يك نظام جامع فكري و تمدني مورد بررسي قرار ميگيرد كه در آن، تمامي ابعاد فردي، اجتماعي، تاريخي و جهاني نقشآفرين هستند. در اين رويكرد، انديشه مهدويت فراتر از يك واقعه ناگهاني و محدود به عصر ظهور، بهصورت مسيري تدريجي و مداوم مورد تحليل قرار ميگيرد و ابعاد گوناگون مهدويت با تأكيد بر مبارزه تاريخي حق و باطل، و با بهرهگيري از تحليلهاي عقلي، نقلي و اجتماعي در كنار متون ديني، تصويري جامع به دست ميدهد كه به درك عميقتر از فرايند ظهور و نقش آن در تحقق عدالت جهاني كمك ميكند. اين نگرش فرآيندي، مهدويت را نهتنها آرماني آخرالزماني، بلكه عاملي براي آمادهسازي و حركت تمدني جامعه اسلامي معرفي ميكند. نتيجه گيري انديشه آخرالزمان و تحولات مربوط به ظهور منجي در مذهب تشيع جايگاهي ويژه دارد و به دو رويكرد دفعي و فرآيندي تقسيم ميشود. اين دو رويكرد، هرچند در اصل اعتقاد به عدالت جهاني و پايان خوش تاريخ مشترك هستند؛ اما در مسير تحقق آن، تفاوتهايي اساسي دارند. ويژگي اصلي رويكرد دفعي آن است كه تغييرات را ناگهاني و هدايت پذيري جامعه را به صرف اراده الاهي ميداند. در اين ديدگاه، دگرگونيهاي پيش از ظهور و پس از آن و تلاشها براي بسترسازي براي هدايت انسانها بي فايده است؛ زيرا هدايت در اين عصر بر اساس نمايش اعجاز خداوند تبيين و تحليل ميشود كه انسانها در اين تغييرات كمترين نقش را دارند. بهعبارتديگر، جامعه آرماني موعود و هدايت بشر بهصورت اعجازآميز و به يكباره اتفاق ميافتد و چيزي فراتر از عالم اسباب و مسببات است. در مقابل، رويكرد فرآيندي تحولات آخر الزماني و همچنين هدايت پذيري بشر را بر اساس نظام اسباب و مسببات ميداند، نه بهصورت معجزهآسا و بدون دخالت و اراده انسانها. رويكرد فرآيندي به روند تدريجي و طبيعي اعتقاد دارد كه به بسترسازي و آمادگي اجتماعي و انساني براي ظهور منجي نياز دارد و تعامل و ارتباط معنا داري بين خداوند و مخلوقات به تصوير ميكشد كه در آن، خداوند نه صرفا نظاره گر محض است و نه به جبر كارها را پيش ميبرد، بلكه در حيطه زندگي انسانها خداوند در مقابل رفتارهاي آنها واكنش مناسب نشان ميدهد. لذا تفاوت اصلي اين دو رويكرد، در ميزان تأكيد بر دخالت مستقيم و ناگهاني خدا در مقابل تأكيد بر تدبير و هدايت تدريجي او در طول تاريخ است. ريشه اين اختلاف ديدگاه نيز، در نوع روش آنها در تجزيه و تحليل مسائل آخر الزماني است كه در رويكرد دفعي مبتني بر نصگرايي و اخباريگري و دوري از تحليلهاي عقلاني است؛ اما در نگرش فرايندي، با استفاده از تركيبي از روشهاي معرفتي تلاش ميشود تا همه ابعاد اين انديشه مورد تحليل قرار بگيرد و پاسخهاي متناسب با عقل و نقل و سازگار با يافتههاي علمي ارائه شود. منابع 1. ابن منظور، جمالالدين محمد (1414ق). لسان العرب، بيروت، نشر دار صادر. 2. ارشادينيا، محمدرضا (1386). از مدرسه معارف تا انجمن حجتيه و مكتب تفكيك نقد و بررسي مباني فكري مدره معارف خراسان انجمن حجتيه و تفكيك گرايان، قم، نشر بوستان كتاب. 3. اصفهاني، ميرزا مهدي (1387). ابواب الهدي، محقق: مفيد، حسين، تهران، نشر منير. 4. بنياد فرهنگ و انديشه اسلامي (بيتا). فرايند تحقق اهداف اسلامي دفتر اول كتب انقلاب اسلامي، بيجا، بينا. 5. بنيهاشمي، محمد (1388).كتاب توحيد دفتر چهارم: معرفت بلآيه و بدون الآيه خداوند، تهران، نشر منير. 6. __________________ (1384). رازپنهاني و رمز پيدايي، تهران، نشر نيك معارف. 7. __________________ (1389). رمز ظهور سلسله درس هاي مهدويت، تهران، نشر منير. 8. تولايي، شيخ محمود (حلبي) (1348). تقريرات، مشهد، مركز اسناد آستان قدس رضوي. 9. ____________________ ( بيتا). جزوه معارف اهل بيت (ع) دروس توحيد، بيجا، بينا. 10. تونهاي، مجتبي (1383). فرهنگ الفبايي مهدويت پيرامون حضرت مهدي، قم، نشر مشهور. 11. الجوهري الفارابي، ابو نصر اسماعيل بن حماد (1407ق). الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه، محقق: عطار، احمد عبد الغفور،بيروت، نشر دار العلم اللملايين. 12. حاجيدهآبادي، احمد (1388). جبران خسارت بزهديده به هزينه دولت و نهادهاي عمومي، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي. 13. حكمت نيا، محمود (1386). مباني مالكيت فكري، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي. 14. خامنهاي، علي (1398). بيان قرآن: تفسير سوره برائت، تهران، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي، انتشارات انقلاب اسلامي، نهضت نرم افزاري. 15. _______________ (1397). روشناي آينده، محقق: دهلوي، موسي، تهران، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي، انتشارات انقلاب اسلامي، نهضت نرم افزاري. 16. _______________ بيانات رهبر معظّم انقلاب اسلامى در سالروز ميلاد حضرت ولىّعصر (عج)، در تاريخ21/1/1399. 17. خميني، روح الله (1389). صحيفه امام، تهران، نشرموسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى. 18. ________________ (1387). وصيت نامه سياسى- الهى امام خمينى(ره)، تهران، نشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، موسسه چاپ و نشر عروج. 19. خوشسيماي ابراهيمي، ابوذر (1402). بررسي و تحليل حصولي و يا تحصيلي بودن ظهور، قم، نشر لقاء. 20. دهخدا، علي اكبر(1377). فرهنگ دهخدا، تهران، نشر دانشگاه تهران. 21. سروستاني، ابراهيم، و سيد علي احمدي (1398). مهدويت، در مجموعه مقالات، مقالاتي از انديشه نامه انقلاب اسلامي، تهران، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي، انتشارات انقلاب اسلامي، نهضت نرم افزاري. 22. سليميان، خدا مراد(1388). فرهنگنامه مهدويت، قم، نشر بنياد فرهنگي مهدي موعود (عج)، قم، مركز تخصصي مهدويت. 23. صدر، محمدباقر( 1385). رهبري بر فراز قرون، مترجم: شفيعي، مصطفي،تهران، نشر موعود عصر. 24. طاهر زاده، اصغر(1390). آخرالزمان؛ شرايط ظهور باطني ترين بعد هستي، اصفهان، نشر لب الميزان. 25. طباطبايي، محمد حسين (1374). الميزان في التفسير في القرآن، مترجم: موسوي، محمدباقر، قم، نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامي. 26. طوسي، محمد بن حسن (1425). الغيبة، مصحح: طهراني، عباد الله، ناصح، علي احمد، قم، نشر مؤسسة المعارف الإسلامية. 27. عسگرلو، حسين؛ اكبري، رضا و رسولي پور، رسول (فروردين1403). «حضور قيومي خدا در جهان از منظر ابن سينا»، نشريه فلسفه دين، دوره 21، شماره1. 28. مصباح يزدي، محمد تقي (1391). جامعه و تاريخ از نگاه قرآن، قم، نشر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى. 29. مطهري، مرتضي (1384). مجموعه آثار، تهران، نشر صدرا. 30. معين، محمد (1381). فرهنگ معين، تهران، نشر كتاب راه نو. 31. مفيد، محمد بن محمد (1413). الفصول العشره في الغيبه، محقق، تبريزيان، فارس، قم، نشر دار المفيد. 32. ______________________ (1413ق الف). النكت الاعتقاديه، محقق: ميرشريفي، علي، مختاري، رضا، قم، نشر دار المفيد. 33. ______________________ (1413ق ب). اوائل المقلات، محقق: انصارى زنجانى، ابراهيم، قم، نشر دار المفيد. 34. منصورآبادي، عباس، رياحي، جواد (پاييز و زمستان1391). «فهوم «شناسي مباني» در پژوهشهاي حقوقي»، مجله پژوهشهاي حقوقي، شماره22. 35. نجارزادگان، فتح الله (1402). بررسي تطبيقي تفسير آيات مهدويت و شخصيتشناسي امام مهدي (عج) در ديدگاه فريقين، قم، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 36. نعماني، محمد بن ابراهيم (1397). الغيبه نعماني، محقق:علي اكبر غفاري، تهران، نشر صدوق. 37. نفيسي، علي اكبر (بيتا). فرهنگ نفيسي، بيجا، نشر كتاب فروشي خيام. 38. نودهي، عليرضا (1385). نظريه اختياري بودن ظهور،تهران، نشر موعود عصر. 39. نوري، حسين بن محمدتقي (1384). نجم الثاقب در احوال امام غايب (عج)، محقق: برزگر، صادق، قم،نشر جمكران. 40. نصيري، مهدي (1380). اسلام وتجدد، تهران، نشر كتاب صبح. 41. _____________ (1398). عصر حيرت (جستاري كالمي پيرامون حكمراني فقهي و تمدن سازي اسالمي در عصر غيبت و سيطره مدرنيته)، تهران، نشر مكتبه الصديقه الشهيده. 42. يزداني، عباس، كريميلاسكي، محمد (بهار و تابستان1392). «تحليل انتقادي ديدگاه مكتب تفكيك در مورد رهيافت عقـل گرايانـه فلسفي به دين»، مجله اديان و عرفان، سال 46، شماره1. [1] . مُوسَى بْنِ بَكْرٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَشِيرٍ النَّبَّالِ قَالَ: قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ وَ ذَكَرَ مِثْلَ الْحَدِيثِ الْمُتَقَدِّمِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) إِنَّهُمْ يَقُولُونَ: «إِنَّ الْمَهْدِيَّ لَوْ قَامَ لَاسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ عَفْواً وَ لَا يُهَرِيقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) حِينَ أُدْمِيَتْ رَبَاعِيَتُهُ وَ شُجَّ فِي وَجْهِهِ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ» (نعماني، 1397: ص284). [2] . <يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ> (التوبه:23و 33). [3] . <فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّٰهِ تَحْوِيلاً> ( فاطر: 43). [4] . شيخ محمود حلبي در جزوه معارف اهل بيت بحث توحيد ميگويد: «روش ما در اين مباحث بر خلاف مسلك تمام مكتبهاي بشري است؛ چه مكاتب قديمه و چه مكاتب جديده. بشر كه بحث ميكند روي قوار فكري خودش از نظر حس، وهم، خيال و عقل بحث ميكند. … ما چون تابع انبيا هستيم و ميخواهيم راه انبيا را بپيمائيم. لذا از روشهاي صناعي بشري براي شناخت حقايق پيروي نميكنيم (حلبي، جزوه معارف اهل بيت (توحيد)، درس اول، ص3). |
||
![]() |
||


