7 دی 1404

بررسي ويژگي‌‌هاي شعر انتظار، از شاعران معاصر عرب اهل سنت 

فهرست مطالب:

بررسي ويژگي‌‌هاي شعر انتظار، از شاعران معاصر عرب اهل سنت
منصور نيك پناه  –  احمدنور وحيدي
چكيده

«منجي آخرالزمان»، اصلي است كه كليه ملل و نحل به نوعي به آن عقيده دارند و در بين مسلمانان اين موضوع وجه مشترك محسوب مي‌‌شود. شاعران كه بازتاب دهنده فرهنگ و عقايد جوامع هستند، نسبت به اين اعتقاد بي‌‌توجه نبودند. شعراي معاصر عرب با توجه به حوادثي كه در جهان عرب و اسلام بروز كرده ‌‌است، انتظار دادخواه و منجي را بيش‌تر در شعرشان متجلي كرده‌‌اند. اين مقاله بر آن است كه شعر شاعران معاصر عرب را از منظر انتظار بررسي كند. براي رسيدن به اين هدف، با محوريت حضرت مهدي (عج) اشعار و سروده‌‌هاي شاعران مورد نظر را تحليل كرده ‌است. حاصل اين كاوش‌‌ها نشان مي‌‌دهد انتظار ظهور حجت به سرزمين خاص، جنسيت و خصوصيت ويژه منحصر نيست، بلكه شاعران معاصر عرب به اصل غيبت امام عصر (عج) و ظهور قطعي‌‌اش عقيده دارند؛ ليكن باني و زمينه‌‌ساز ظهور خود منتظران هستند. اين پژوهش از نوع توصيفي_تحليلي و با روش مطالعه‌‌ كتابخانه‌‌اي و به روش تحليل محتوي صورت پذيرفته‌است.

واژگان كليدي: منجي، انتظار، ظهور، شاعران معاصر عرب.

مقدمه

انتظار موعود آخرالزمان، به عنوان باوري فرامذهبي و فراتاريخي، در ادبيات ملت‌هاي مختلف بازتاب گسترده‌اي داشته ‌است. در جهان اسلام، اين مفهوم با عنوان «المهدي المنتظر» يا «المنقذ الأخروي» در اشعار بسياري از شاعران معاصر عرب، اعم از شيعه و سني، جايگاه ويژه‌اي پيدا كرده‌است. تصور بر اين است كه موضوع انتظار، يكي از مباني اعتقادي تشيع است و در بين اهل سنت چنين فرهنگ و باوري ديده نمي‌‌شود؛ اما بررسي شعر شاعران معاصر عرب نشان مي‌‌دهد اين اصل به اشكال مختلف در سروده‌‌هاي آنان متجلي است. اگر چه بحث مهدويت در ميان اهل سنت با تفاوت‌هاي تفسيري نسبت به شيعه همراه ‌است؛ بررسي آثار ادبي معاصر نشان مي‌دهد كه شاعران اهل سنت نيز به اين موضوع پرداخته‌اند و آن را به عنوان نماد اميد، عدالت و نجات انسان‌ها در دوران آشوب‌هاي آخرالزمان به تصوير كشيده‌اند.

در ادبيات معاصر عرب، شاعران سني مذهب، مانند محمود درويش، نزار قباني، أحمد شوقي، و أدونيس (با وجود تفكرات عرفاني و گاه انتقادي‌اش) گاه با رويكردي نمادين يا مستقيم به موعودگرايي اشاره كرده‌اند. برخي از اين اشعار، موعود را به عنوان منجي عدالت‌خواه در برابر ظلم جهاني معرفي مي‌كنند، بي‌آن‌كه لزوماً به باورهاي كلامي شيعي در مورد مهدويت التزام داشته باشند. براي مثال، احمد شوقي در برخي قصايد خود به ظهور مصلحي در آخرالزمان اشاره مي‌كند كه جهان را از تاريكي نجات خواهد داد.

از سوي ديگر، شاعران متأثر از جريان‌هاي مقاومت اسلامي، مانند عبدالرحمن اليوسفي (شاعر مراكشي) يا تميم البرغوثي (شاعر فلسطيني-مصري)، با تكيه بر گفتمان امت اسلامي، گاه از چهره‌اي نجات‌بخش سخن مي‌گويند كه مي‌توان آن را با انگاره‌هاي مهدوي پيوند زد؛ هرچند اين اشاره‌ها ممكن است بيش‌تر نمادين و سياسي باشد تا اعتقادي.

تحليل اين اشعار نشان مي‌دهد كه انتظار منجي در شعر معاصر عرب، به حوزه كلام شيعي محدود نيست، بلكه به عنوان آرمان جهاني براي تحقق عدالت و مقاومت در برابر استبداد مورد توجه قرار گرفته ‌است. اين نگرش، گاه با عرفان اسلامي (مثل اشعار أدونيس) و گاه با رئاليسم انقلابي (مثل اشعار محمود درويش) آميخته شده‌است.

نكته‌‌اي كه در اين پژوهش قابل توجه ‌است، اين كه با وجود تصور به عقيده عدم ولادت حضرت در كلام اهل سنت؛ در شعر شاعران مورد بررسي، صحبت از وجود امام زمان (عج) وجود دارد و نوع انتظاري كه در شعرشان منعكس است، مشابه همان عقيده‌‌اي است كه تشيع مطرح كرده ‌است. در اين پژوهش، با بررسي نمونه‌هاي عيني از اشعار شاعران اهل سنت معاصر، مي‌كوشيم جايگاه مفهوم انتظار را در ادبيات آنان تحليل كنيم و نشان دهيم چگونه «درونمايه» ادبي، فارغ از اختلافات مذهبي، به يكي از محورهاي اميدبخش در شعر عربي تبديل شده‌ است. در عين حال بررسي شعر شعراي اهل سنت عرب گوياي وجوه مشترك مذاهب اسلامي در باب آخرالزمان و منجي است كه نشان دهنده حركت از وحدت به كثرت و از كثرت به وحدت فرقه‌ها و مذاهب اسلامي است. گويا جامعه‌‌ اسلامي همچون قطرات باراني ‌‌است كه از يك منبع سرازير و سپس به صورت جويبارهاي متعدد و متفاوت جاري مي‌‌گردد و در نهايت همه به يك دريا مي‌‌ريزد.

بيان مسئله

باور به موعود آخرالزمان، به عنوان نماد اميد و عدالت، در ادبيات ملت‌هاي اسلامي داراي جايگاه ويژه‌اي است. در ميان اهل سنت، اگرچه مفهوم مهدويت به اندازه شيعه پررنگ نيست؛ بررسي اشعار معاصر عرب نشان مي‌دهد كه شاعران سني نيز به اين موضوع پرداخته‌اند. پرسش اصلي اين است كه جايگاه انتظار منجي در شعر شاعران اهل سنت معاصر عرب چگونه بازتاب يافته ‌است؟ آيا اين اشعار صرفاً برداشتي نمادين از نجات‌بخش دارند يا تحت تأثير باورهاي ديني درباره مهدي موعود هستند؟ همچنين، آيا بين بازتاب اين مفهوم در اشعار شاعران سنيِ با گرايش‌هاي عرفاني (مانند أدونيس) و شاعران متعهد به گفتمان مقاومت (مانند محمود درويش) تفاوتي وجود دارد؟ اين پژوهش با تحليل نمونه‌هاي شعري، در پي آن است كه نشان دهد چگونه مسئله انتظار، فارغ از اختلافات مذهبي، به يكي از درونمايه‌هاي مشترك ادبيات معاصر عرب تبديل شده و چه كاركردهاي سياسي، اجتماعي يا عرفاني در اين اشعار دارد.

پيشينه تحقيق

مطالعه انتظار موعود در ادبيات عربي، به‌ويژه در شعر معاصر؛ از زواياي مختلفي مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته ‌است. در ادامه به مهم‌ترين تحقيقات مرتبط اشاره مي‌شود:

رضا محمد جعفري(2008)؛«المهدي المنتظر في الأدب العربي»، اين كتاب به بررسي بازتاب مهدويت در ادبيات كلاسيك و معاصر عرب (اعم از شيعه و سني) پرداخته و فصلي را به شعر اختصاص داده‌ است.

سليمان البكري (۲۰۱۲)؛ «الأسطورة والتراث في الشعر العربي الحديث»، در اين پژوهش، موعودگرايي به‌عنوان يك اسطوره زنده در شعر معاصر عرب تحليل شده و نمونه‌هايي از اشعار أدونيس و محمود درويش را شاهد مي‌‌آورد.

خالد الزبيدي (۲۰۱۵)؛ «المهدي في الشعر العربي المعاصر: دراسة في شعر أحمد شوقي و نزار قباني». اين مقاله نشان مي‌دهد كه چگونه شاعراني مانند شوقي و قباني، گاه از موعود به‌عنوان نماد اميد و رهايي ياد كرده‌اند، بي‌آن‌كه لزوماً به باورهاي مهدوي شيعه اشاره كنند.

هبة عبدالرحمن (۲۰۱۷)؛ «رمز المنقذ في شعر محمود درويش». اين تحقيق تأكيد دارد كه درويش، با وجود گرايش‌هاي سكولار، از چهره‌اي نجات‌بخش در اشعار مقاومت خود ياد مي‌كند كه مي‌توان آن را با مفاهيم مهدوي پيوند زد.

علي حسين الخاقاني(۲۰۱۹)؛ «المهدية بين المذاهب الإسلامية و انعكاسها في الأدب». اين پژوهش به مقايسه بازتاب مهدويت در اشعار شاعران شيعه (مانند محمد مهدي الجواهري) و سني (مانند أمل دنقل) پرداخته ‌است.

نادية عمر(۲۰۲۰)؛ «المنجي الأخروي في الشعر العربي: قراءة سوسيولوجية». در اين مقاله، موعودگرايي به‌عنوان پديده‌اي اجتماعي-ادبي تحليل و نشان داده شده كه چگونه شاعران معاصر از آن براي بيان آرمان‌هاي عدالت ‌خواهانه ‌استفاده كرده‌اند. زاويه نگرش اين مقاله نيز تطبيقي بين اهل سنن و شيعه ‌است.

روش تحقيق

اين پژوهش از نوع توصيفي-تحليلي و با روش كتابخانه‌‌اي انجام و داده‌‌هاي پژوهش با روش‌هاي زير گردآوري شده‌‌است:

الف) روش گردآوري داده‌‌ها؛ منابع اوليه: اشعار شاعران برجسته اهل سنت (مانند محمود درويش و نزار قباني)؛ منابع ثانويه: كتاب‌‌ها، مقالات علمي و نقدهاي ادبي مرتبط با شعر معاصر عربي و فارسي؛ ب) روش تحليل داده‌‌ها: تحليل محتواي كيفي: بررسي مضامين مشترك، مانند «اميد به آينده»، «ظلم ستيزي» و «فرج» در اشعار. مقايسه‌‌ تطبيقي: سنجش نگرش شاعران اهل سنت با شاعران شيعه.

جامعه آماري و حجم نمونه در اين پژوهش عبارتند از: شاعران اهل سنت معاصر از مناطق مختلف (خاورميانه، شبه‌‌قاره هند و جنوب شرق آسيا) و حجم نمونه از شاعران تأثيرگذاري كه به مسئله انتظار پرداخته‌‌اند انتخاب شده‌‌اند (با روش هدفمند). چارچوب نظري حاكم بر اين پژوهش شامل نظريه بين متني (ارتباط متون ادبي با متون ديني) و نظريه نقد ادبي اسلامي (تأثير عقايد مذهبي بر ادبيات) را شامل مي‌‌شود.

مفهوم انتظار از زبان شاعران معاصر عرب اهل سنت

تصاوير منتظران

شاعر بزرگ فلسطيني در برخي اشعارش به مفهوم موعود و نجات‌بخش اشاره كرده ‌است. اگرچه زبان اين شاعر براي بيان مفاهيم انتظار نمادين؛ اين تصاوير صحنه‌‌هاي زيبايي از منتظران را ترسيم‌‌ كرده ‌است. در شعر«أبواب الأرض» (دروازه‌هاي زمين):

«سَيَأْتِي يَوْمٌ مِنَ الْأَيَّامِ/ يَحْمِلُ الْمَاءَ وَالزَّيْتُونَ وَالْوَرْدَ/ سَيَأْتِي، لَكِنْ لَيْسَ الْآنَ؛ روزي از روزها خواهد آمد كه آب و زيتون و گل خواهد آورد… خواهد آمد؛ ولي نه اكنون» (درويش[1]، 2008: ص 73).

از اين دست تصويرآفريني‌‌ها در كلام شاعران معاصر عرب به كثرت و تعدد مي‌‌توان يافت.

منتظر پاكي

در شعر«نشيد المظلومين» (سرود مظلومان)؛ البرغوثي فلسطيني از تصوير باران كه در كلام عرب بيانگر رحمت و فراواني ‌‌است و در آخرالزمان اتفاق مي‌‌افتد؛ مي‌گويد:

«نَحنُ نَنتَظِرُ غَيثاً مِن سَمَاءِ الآخِرَة / غَيثاً يَغسِلُ عَنَّا دَنَفَ الدُّنيا القَذِرَه؛ ما منتظر باراني از آسمان آخرتيم، باراني كه خستگي دنياي پليد را از ما بشويد» (البرغوثي[2]، 2005: ص 41).

حضرت محمد (ص)مي‌‌فرمايد: «مهدي از فرزندان من است اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است، از نظر خلق و خلق شبيه‏ترين مردم به من است، براى او غيبت و حيرتى است كه امّت‌ها در آن گمراه شوند، سپس مانند شهاب ثاقب پيش آيد و زمين را پر از عدل و داد نمايد همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد» ( صدوق، 1395: ج1، ص285).

لحظه‌‌شماري ظهور

يكي از آرزوهاي منتظران حضرت مشاهده‌‌ دوران ظهور است. اين موضوع در شعر شاعر سوري كاملا برجسته‌ است. ايشان در شعري با نام «رسالةٌ إلى المهدي» (نامه‌اي به مهدي) چنين مي‌‌سرايد:

«يَا مَهْدِيَّ الْأُمَّةِ الْمَغْدُورَةْ كَمْ نَتَمَنَّى أَنْ تَأْتِيَ السَّاعَة؛ اي مهدي امت فريب‌خورده! چه آرزو داريم كه ساعت[ظهور] فرا رسد» (قباني[3]، 1999: ص 220).

انتظار عدالت

يكي از مباني اعتقادي مسلمانان برپايي عدالت به واسطه ظهور منجي است و اين موضوع به كرات در شعر اين شاعران مورد اشاره قرار گرفته ‌است. شاعر انقلابي مصري در شعر «العدل الآتي» (عدالت آينده) با تصوير سازي زيبا «به باران رحمت» وصف كرده‌ است؛ و مي‌گويد:

«سَيَأْتِي الْعَدْلُ يَوْمًا / سَيَأْتِي كَالْمَطَرِ الْغَزِيرِ / وَيَغْسِلُ الدَّمَ عَنِ الْأَرْضِ؛ عدالت روزي خواهد آمد، مانند باران فراوان خواهد باريد و خون را از زمين خواهد شست» (الأبنودي[4]، 1978: ص 95).

شاعر عراقي، «الرصافي» در شعري با عنوان «المصلح المنتظر» مشابه همين مضمون مي‌‌سرايد:

«إِنَّ الَّذِي نَنْتَظِرُهُ فِي الْآخِرِ الْأَمَدْ / سَيَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا بَعْدَ أَنْ مُلِئَتْ جَوْرَا؛ كسي كه در پايان زمان انتظارش را مي‌كشيم، زمين را از عدل پر خواهد كرد، پس از آن‌كه از ستم پر شده بود» (الرصافي[5]، 1950: ص 189).

در حديث به نقل خود حضرت آمده ‌‌است:

اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي، وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي، وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي، وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطا: خداوندا! آنچه را به من وعده دادي، محقق ساز و امر [حكومت عدالت‌گستر جهاني] مرا به كمال برسان و گام‌هاي مرا استوار بدار و زمين را به وسيله من از عدل و داد پر ساز (صدوقي، 1395: ج1، ص 428).

انتظار انتقام

يكي از درون‌‌مايه‌‌هاي شايع در شعر انتظار شاعران اهل سنت عرب عقيده به ظهور حضرت و انتقام گرفتن از ظالمان، به ويژه قاتلان سيدالشهدا و ساير شهيدان است. شاعر انقلابي عراقي(احمد مطر) در شعري با عنوان المنتظر، چنين اظهار مي‌‌كند:

«يأتي/ يأتي/ يحمِلُ في يمينِه نورَ السَّماءِ / وفي يسارِه ترابَ الشُّهداءِ(مطر[6])؛ مي‌آيد، مي‌آيد در دست راستش نور آسمان را دارد و در دست چپش خاك شهيدان را».

شاعر فلسطيني، «المفلح» در شعري با عنوان «القدس تنادي المهدي؛ قدس مهدي را مي‌خواند»؛ بيان مي‌‌كند:

«يا مَهديُّ، هَل تَسمَعُ صَرخَةَ المَسجِدِ الأَقصَى؟ هَل تَرَى دَمَاءَ الأَطفَالِ تَجري فَوْقَ أَحجَارِهِ؟؛ اي مهدي! آيا فرياد مسجد الأقصي را مي‌شناسي؟ آيا خون كودكان را بر سنگ‌هايش جاري مي‌بيني؟» (مفلح[7]، 2017: ص45).

به نقل از امام عصر (عج) مي‌‌خوانيم: «أنا بَقِيةُ اللّهِ في أرضِهِ، و المُنْتقِمُ مِن أعدائِهِ؛ من بقية‌اللّه [باقيمانده حجّت‌‌هاي خدا] در زمينم و از دشمنان او انتقام مي‌‌گيرم» (شيخ صدوق، 1395: ج2، ص384).

شكيبايي منتظران

نكته‌‌اي كه بارها در كلام شاعران بدان تاكيد شده؛ درخواست شكيبايي و صبر در ايام غيبت امام (عج) تا ظهور فرج است. در شعر الإنتظار أمل دنقل مصري مي‌خوانيم:

«لَيسَ الوَعدُ خِداعاً / فَاصبِرُوا / قَلبُ التَّاريخِ يَنبِضُ بِالقُدوم؛ اين وعده فريب نيست؛ پس صبر كنيد قلب تاريخ از نزديكي[موعود] مي‌تپد» (دنقل[8]، 1969: ص62).

تصاويري كه شاعران براي نمادهاي شكيبايي ارائه مي‌‌كنند، تشبيه منتظران حضرت به كوه‌هاست كه طولاني شدن ايام غيبت و فراق، آن‌ها را از چشم به راهي و اراده ‌استوارشان متزلزل نمي‌‌كند. تاكيد بر قطعيت ظهور اصلي ‌‌است كه بارها توسط شعرا اشاره شده و تكرار شاعر در سروده‌‌ زير ترديدها را محو مي‌‌كند:

«نحن جبال الصبر الطويل/ننتظر الموعود منذ ألف عام/سيأتي سيأتي /حتي لو خاننا الزمان؛ ما كوه‌هاي صبوري پايداريم هزار سال است منتظر موعوديم؛ خواهد آمد؛ خواهد آمد؛ هرچند زمانه به ما خيانت كند» (الأبنودي، 1987: ص64).

تفاخر شاعر به اين است كه سرزمين‌‌شان اين فضيلت را دارد تا به عنوان مملكتي شايسته انتظار حضرت قلمداد شود. اين شكيبايي براي ظهور، در حالي اتفاق مي‌‌افتد كه در نهايت سختي و فشار قرار دارد و از اين سختي، رفاه و خرمي حاصل مي‌‌گردد.

«هَذِهِ الْأَرْضُ/تُنْبِتُ الصَّبْرَ وَالرَّصَاصَ/فَمَتَى/ يَجِيءُ الَّذِي يُحَوِّلُ الرَّصَاصَ/ إِلَى سَنَابِلَ؟؛ اين سرزمين؛ هم صبر مي‌روياند و هم سرب.؛كي خواهد آمد آن‌كه سرب را؛ به خوشه‌ها بدل كند؟» ( البرغوثي،1997 :ص114).

وعده‌‌ ظهور از نظر شاعر عرب از قرآن استنباط مي‌‌شود و اين امر از شدت وضوح، به فرياد زدن تشبيه شده ‌‌است.

«اللَّيْلَهُ طَوِيلَهْ/ وَالْقُرْآنُ فِي الْحَنَاجِرِ يَهْتِفْ /يَقُولُ: اصْبِرُوا/ فَالْفَجْرُ يَأْتِي /مَعَ الْمَهْدِيِّ/كَالطَّفْلِ الْجَدِيدْ؛ شب طولاني است و قرآن در گلوها فرياد مي‌زند؛ مي‌گويد: صبر كنيد كه سحر خواهد آمد؛ با مهدي مانند كودكي تازه متولد شده» (التتر[9]، 2022: ص37).

خوشا به حال كسانى كه در غيبت حضرت صبور باشند و خوشا به حال كسانى كه در محبت ورزيدن در راه اهل بيت (ع) استوار ماندند. خداوند آن‌ها را در كتابش اين‌طور توصيف كرده ‌است: «آن‌ها كه به جهان غيب ايمان آوردند»؛ آن‌ها حزب اللّه هستند، آگاه باشيد به درستى كه حزب اللّه رستگار است (مجادله: 22) (علامه مجلسي، 1403: ج52، ص143).

انتظار همگاني

نكته‌‌اي كه در شعر شاعران شايسته توجه‌ است اعتقاد همگاني به ظهور و در پيش گرفتن صبر به اتفاق به اميد رفع معضلات و مشكلات است. اين فضاي امت منتظر بارها در شعر شاعران ديده مي‌‌شود:

«نَحْنُ جَيْشُ الصَّبْرِ فِي زَمَنِ الرَّمَادْ/ نَرْقُبُ الْفَجْرَ الَّذِي لَا يَأْتِي/ لَكِنَّا نَعْلَمُ يَوْمًا سَيَجِيءُ/ يَحْمِلُ الْمَاءَ إِلَى أَشْبَاحِنَا الْعَطْشَى؛ ما لشكر صبريم در عصر خاكستر؛ سحرگاهي را مي‌نگريم كه نمي‌آيد؛ اما مي‌دانيم روزي خواهد آمد؛ آب را براي سايه‌هاي تشنه‌مان خواهد آورد» (الطبال[10]، 2017: ص89).

انتظار توام با غم

شعراي اهل سنت عرب معتقدند در دوران انتظار، ما در دايره‌‌ غم گرفتاريم. اين اندوه، هم به واسطه‌‌ دوران سختي‌‌است كه گرفتارش هستيم و هم به دليل اندوه ناشي از فراق يار. تصاويري كه شعرا از شدت اندوه ترسيم مي‌‌كنند، بيانگر اوج غم است؛ چون خوشه‌‌هاي آويزان(سر به زير افكنده، زخم منتظر درمان،…). اين انتظار اندوهناك خاص كودكان و مادران و مجاهدان نيست، بلكه عناصر طبيعت هم در اين مسير به انتظار نشسته‌‌اند.

«نَحْنُ…قُطُوفُ الْأَسَى الْمُعَلَّقَۀْ/ نَنْتَظِرُ الْمَسِيحَ الْجَدِيدْ/ لِيَقْطُفَنَا مِثْلَ كَلِمَاتٍ مِنَ الْوَرْدِ/ وَيَغْسِلَ الْعَارَ عَنِ الْجَبِين؛ ما…خوشه‌هاي اندوهِ آويزانيم؛ منتظر مسيح جديديم؛ تا ما را همچون واژه‌هايي از گل بچيند؛ و ننگ را از پيشاني بشويد» ( قباني، 1994: ص63).

«يَا مَهْدِيَّ الزَّمَنِ الْحَزِينِ/ هَلْ تَسْمَعُ صَرْخَةَ الْأَطْفَالِ/ فَوْقَ أَحْجَارِ الْمَسَاجِدِ؟ /إِنَّنَا نَنْتَظِرُكَ/كَمَا يَنْتَظِرُ الْجَرِيحُ الدَّوَا؛ اي مهدي زمان غمگين؛ آيا فرياد كودكان را بر سنگ‌هاي مساجد مي‌شنوي؟؛ ما منتظر توييم؛ چون زخمي كه منتظر دواست» (طوقان[11]، 1988: ص71).

«يا قائماً تملأ الأرضَ عدلاً/ كما مُلِئَتْ ظلماً/ هل تسمعُ أنينَ الثّكالي/ أم تري دموعَ الأرامل؟؛ اي قائمي كه زمين را پر از عدل مي‌كني؛ چنان‌كه پر از ستم شده است!؛ آيا ناله‌هاي مادران داغديده را مي‌شنوي؛ يا اشك بيوه‌زنان را مي‌بيني؟!» (الثبياني[12]، 2018: ص104).

«سَيَأْتِي يَوْمٌ/ حِينَ يَكُونُ الْحَجَرُ الْحَزِينُ/ شَرِيفًا كَالْوَرْدِ/ وَيَكُونُ الْغُزَاةُ/ تُرَابًا تَحْتَ أَقْدَامِ الْأَطْفَالْ؛ روزي خواهد آمد؛ وقتي سنگِ غمگين؛ مانند گل شرافتمند شود؛ و اشغالگران خاك؛ زير پاي كودكان گردند» (درويش، 2006: ص82).

«سيأتي سيأتي/ يحملُ البرقَ في شماله/ والسنابلَ في يمين/ سيجعلُ الحجرَ الذي بَكَيناه/ يضحكُ كالطفلِ في المهد؛ خواهد آمد…خواهد آمد؛ برق را در دست چپش دارد؛ و خوشه‌ها را در دست راست؛ سنگ‌هايي را كه بر آن گريستيم؛ مانند كودك در گهواره خواهد خنداند» (يوسف[13]، 2018: ص19).

رسول اكرم (ص): «مردم! بشارت باد بر شما فرج مهدى (عج)، چون وعده خدا تخلّف پذير نيست و حكم او برگشت ندارد و او حكيم و آگاه ‌است و به راستى فتح الاهى نزديك است» (سليمان، 1386: ص226).

«نَحْنُ/ نَحْمِلُ الْأَحْزَانَ كَالْوَرْدِ/ وَنَعْرِفُ أَنَّ الْوَعْدَ/ سَيَمْشِي عَلَى قَدَمٍ دَامِيَهْ؛ ما/ غم‌ها را مانند گل حمل مي‌كنيم؛ و مي‌دانيم كه وعده؛ بر پاي خونيني گام خواهد زد» (الخالدي، 2005: ص88).

منتظران طالب

در اين بيت شعر، شاعر به موضوع زاده شدن حضرت اشاره دارد. موردي كه به منتظران گوشزد مي‌‌كند، جوينده بودن و طالب بودن آن‌هاست كه زمينه حضور منجي را فراهم مي‌‌سازد و اين طلب را با تمام وجود بايد اعلام و انجام دهند: «لَيْسَ الْوَعْدُ بِالْمُحَالْ/ فَالنَّبْضُ الَّذِي فِي أَصَابِعِي/ يَهْتِفُ بِاسْمِهِ قَبْلَ أَنْ يُولَدْ؛ وعده محال نيست؛ چون نبضي كه در انگشتانم است؛ پيش از زادنش نام او را فرياد مي‌زند» (البرغوثي، 2010: ص71).

انتظار باطني

آنچه براي اين شاعران از درجه اهميت برخوردار است، اين‌كه موضوع انتظار امري قلبي و دروني است و صرفا شعاري و ظاهري نيست؛ موضوع اعتقاد به ظهور و حس حضورش با تار و پود هستي منتظران تنيده و عجين شده ‌‌است.

«يا مَهْدِيَّ الْعُصُورِ الْمُظْلِمَهْ/ لَسْتُ أَدْعُوكَ لِلسَّمَاءِ/ بَلْ لِتَحْيَا بِدَاخِلِنَا/ كَنَبْضٍ/ فَنَنْتَصِرْ؛ اي مهديِ عصرهاي تاريك!؛ تو را به آسمان نمي‌خوانم؛ بلكه در درونمان جاري شو؛ چون نبضي؛ تا پيروز گرديم» (حداد[14]، 2017: ص48).

همين چشم به راهي در شعر بانوي شاعر عرب با تصويري عاطفي و زنانه ترسيم شده ‌‌است كه بيانگر انتظار تنيده در تار و پود منتظران است: «يَا زَمَانَ الْغُيُوبِ سَجِّلْ/ أَنَّنَا نَحْكِي قِصَّةَ الْمَهْدِيِّ/ لِلْجَدَائِلِ وَالزَّيْتُونِ/ وَنَعِدُ الْأَرْضَ بِعُرْسٍ/ يَكْسُو الْوُرُودَ حُلَلَ الْوَفَاءِ؛ اي دوران غيبت‌ها! ثبت كن؛ كه ما داستان مهدي را روايت مي‌كنيم؛ براي گيسوان و زيتون‌ها؛ و به زمين وعده مي‌دهيم با عروسي؛ كه گل‌ها را در حلّه‌هاي وفا مي‌پوشاند» (عيد[15]، 2022: ص34).

انتظار پويا

شاعر براي بيان شوق انتظار از واژه «پاييدن» استفاده كرده و اين امر بيانگر آن است كه چشم به راهي براي ظهور حضرت نشستن منفعلانه نيست، بلكه با تكاپو و تحرك و فعل و انفعال همراه است. امتي كه در دوران انتظار پويا هستند براي همراهي با منجي نيز آماده‌اند:

«نَحْنُ أَطْفَالُ هَذَا الْعَصْرِ الْحَجَرِي/ نَرْقُبُ الْقَمَرَ/ لَعَلَّهُ يَحْمِلُ خَبَرًا/ أَنَّ غَدًا سَيَكْتُبُ الْبَشَر /بِالْحِبْرِ لَا بِالدَّمْ؛ ما كودكان اين عصر سنگي‌ هستيم؛ ماه را مي‌پاييم؛ شايد خبري آورد؛ كه فردا براي بشريت بنويسد؛ با مركب نه خون» (الجخ[16]، 2018: ص26).

«نَحْنُ جُنْدُ اللَّيْلِ/ نَحْفَظُ الْقُرْآنَ وَالْحِجَارَهْ/ وَنَعْلَمُ أَنَّ الْفَجْرَ/ لَنْ يَأْتِي إِلَّا بِلَوْنٍ دَمِ الْأُضْحِيَهْ؛ ما سربازان شبيم؛ قرآن و سنگ‌ها را نگاه مي‌داريم؛ و مي‌دانيم كه سحر؛ جز با رنگ خون قرباني نخواهد آمد» (البرغوثي، 2005: ص89).

شاعر عرب، «حيدر»، پويايي منتظران در مسير ظهور را با تصويري عارفانه به پيوستن قطره به دريا تشبه كرده ‌است:

«الانْتِظَارُ هُوَ الْبَحْرُ وَأَنَا/ قَطْرَهُ تَسْبَحُ نَحْوَ شَاطِئِ الْوَعْدِ؛ انتظار درياست و من قطره‌اي‌ام؛ كه به سوي ساحل وعده شنا مي‌كنم» (حيدر[17]، 2021: ص37).

آماده باش بودن منتطران در سروده زير كاملا جلوه‌‌گري مي‌‌كند. شاعر، خصايص شخص منتطر را يكي يكي برمي‌‌شمارد و اشاره مي‌‌كند كه منتظر فعال به چه ابزاري بايد آراسته باشد:

«نَحْنُ جُنْدُ الْانْتِظَارِ/ نَحْمِلُ الْقُرْآنَ/ وَالقَصِيدَهَ وَالرُّوحَ/ وَنَرْمِي الْعَدُوَّ بِصَخْرِ الصَّبْرِ؛ ما سربازان انتظاريم؛ قرآن را حمل مي‌كنيم؛ و شعر و روح را؛ و دشمن را با سنگ صبر مي‌زنيم» (شقير[18]، 2021: ص19).

غيبت

از مواردي كه شاعران معاصر عرب اهل سنت به آن عقيده دارند و به آن اشاره كرده‌‌اند، موضوع غيبت حضرت است. از نظر آنان، صاحب امر حضور دارد، فقط پرده‌‌اي آويخته ‌است كه مانع ديدار ايشان مي‌‌شود و در ايام ظهور، اين حجاب برداشته مي‌‌شود. شاعر صراحتا از واژه ديدن استفاده كرده ‌است و اعلام مي‌‌كند اكنون پشت ابرها هستيد؛ ولي ما را مي‌‌بينيد؛ فقط الان از چشم ما مخفي هستيد. اين‌كه تاكيد مي‌‌كند «بيا بيرون»؛ دال بر حضور ايشان و مخفي بودنش است. همه اين نشانه‌‌ها گوياي عقيده آنان به غيبت و ظهور در زمان مقتضي است:

«سَيَأْتِي.. لَنْ يَخُونَ الْوَعْدُ رَبٌّ/ سَنَمْسَحُ دَمْعَنَا وَنَنْظُرُ فَوْقَنَا/ فَالْغَيْبُ لَيْسَ سِوَى حِجَاب/ وَالْحِجَابُ سَيَسْقُطُ يَوْمًا؛ خواهد آمد…وعده پروردگار خيانت نمي‌پذيرد/ اشك‌هايمان را پاك مي‌كنيم و به بالا مي‌نگريم/ كه غيبت جز پرده‌اي نيست/ و پرده روزي فرو خواهد ريخت» (خالد الفيصل[19]، 2008: ص127).

نزديك‌‌ترين حالت بندگان به خدا و خشنودى او از آن‌ها هنگامى است كه حجّت خدا در ميان آن‌ها نباشد و براى آن‌ها ظاهر نشود و آن‌ها محـل او را ندانند؛ در عين حال معتقد باشند كه حجّت خدا هست و در اين زمان شب و روز در انتظار فرج باشند (علامه مجلسي، 1403: ج52: ص145).

«أيّها المختفي وراءَ السّحبْ/ هل تري دماءَنا في الأرضِ تُسفَكْ؟ /نحنُ -يا مولانا- جياعٌ/ وجراحُ المظلومينَ تُناديكْ؛ اي كه پشت ابرها پنهاني؛ آيا ريختن خون‌هاي ما بر زمين را مي‌بيني؟!؛ ما، اي آقاي ما! گرسنگانيم؛ و زخم‌هاي ستمديدگان تو را مي‌خواند» (عبدالصبور[20]، بي‌‌تا: ص67).

اين مضمون در حديث امام عصر اين‌گونه ذكر شده‌‌است:

امام مهدي (عج). أمّا وَجـهُ الانْتِفاعِ بي في غَيبَتي فكالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَيبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ؛ بهره‌‌مند شدن از من در روزگار غيبتم، همچون بهره‌‌مند شدن از خورشيد است، آن‌گاه كه در پس ابر از ديدگان پنهان مي‌‌شود (محمدي ري‌‌شهري، 1384: ج1، ص400).

«اِخْرُجْ فَالْأَرْضُ تَبْكِي/ وَالْقُلُوبُ صَارَتْ كَالْوُرُودِ الذَّابِلَهِ/ اِخْرُجْ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ/ الْيَأْسُ دِينًا يُعْبَدُ؛ بيرون بيا كه زمين مي‌گريد؛ و قلب‌ها مانند گل‌هاي پژمرده شده‌اند؛ بيرون بيا پيش از آن‌كه؛ يأس به ديني براي پرستش تبديل شود» (سهام التتر، 2019: ص49).

از نگراني شاعران در باب غيبت حضرت اين ‌‌است كه آيا امام آن‌ها را مي‌بيند يا نه:

«نَحْنُ نَرْقُبُ الْقَمَرَ/ وَنَنْظُرُ إِلَى الْغَيْمِ/ فَيَا لَيْتَ شِعْرِي/ هَلْ تَرَانَا يَا إِمَامَ الزَّمَانْ؟!؛ ما ماه را مي‌پاييم؛ و به ابرها مي‌نگريم؛ كاش مي‌دانستم؛ آيا ما را مي‌بيني اي امام زمان» (سهام التتر، 2019: ص49).

در حديث آمده ‌‌است كه امام زمان (عج) چنين عنوان مي‌‌كند:

ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم كه اگر جز اين بود، دشواري‌ها و مصيبت‌ها بر شما فرود مي‌آمد و دشمنان، شما را ريشه‌كن مي‌كردند (مجلسي،1403: ج۵۳، ص۱۷۵).

پايان انتظار

در خصوص شرايط و زمان انتظار، بعضي از شاعران اشارات كلي دارند، مبني بر اين‌كه منتظران در اوضاع سختي به سر ببرند؛ ولي در همان حال با اعتقاد عميق و اطمينانشان به ظهور حجت بدون ابهام و ترديد براي ظهورش نذر و نياز مي‌‌كنند. قلبشان همچون مزرعه‌‌اي سرتا پا شوق و انتظار و چشم به راهي باشد.

«كُلَّمَا ازْدَادَ الظُّلْمُ/ ازْدَدْنَا إِيمَانًا بِالْخَلَاصِ/ فَالْقُدُورُ إِذَا اشْتَدَّ غَلْيَانُهَا/ عَلِمَتْ أَنَّ ضِيَاءَ الصُّبْحِ قَرِيبٌ؛ هرچه ستم فزون‌تر شود؛ بر ايمان ما به نجات افزوده گردد؛ كه ديگ‌ها چون به جوشش رسند؛ بدانندكه روشنايي صبح نزديك است» (عبده[21]، 2014: ص28).

«اقْتَرِبْ يَا مَوْعُودُ/ فَالْقُلُوبُ صَارَتْ كَالْمِزَارِ/ تَنْبُتُ فِيهِ زُهُورُ الدَّعَوَاتِ/ وَالْأَرْضُ تَحْفَظُ اسْمَكَ فِي دَفْتَرِ الْبَرَاقِ؛ بيا اي موعودِ جان‌ها!؛ كه دل‌ها، همچون زمينِ تازه‌اي شده‌اند؛ پر از شكوفه‌هاي نذر و دعا؛ و زمين نام تو را در اوراقِ درخشانِش حفظ كرده‌است» (فاطمة نزال[22]،2020: ص38).

پايان انتظار زماني محقق مي‌‌گردد كه منتظران همچون منجي در صدد اصلاح جامعه برخيزند و انتظار نداشته باشند يك فرد ظاهر مي‌‌شود و همه مشكلات را حل مي‌‌كند:

«لستُ أنتظر رجلاً /بل أنتظر زمناً/ يصير فيه الحجر الطري/ أقسى من الجبل؛ منتظر يك مرد نيستم؛ بلكه منتظر زماني‌ام؛ كه در آن سنگ نرم؛ سخت‌تر از كوه گردد» (البرغوثي، 2010: ص71).

منتظران بي‌‌باك

يكي از نكاتي كه منتظران بايد با وجودشان عجين كنند، بي‌‌باكي و جسارت است در اين مسير تكيه بر قرآن و دانش مي‌‌تواند باعث دلگرمي و قوت قلب آن‌ها شود و اين خود بستر ظهور مي‌‌تواند باشد.

«يَا أَبْنَائِي…لَا تَخَافُوا الظُّلْمَةَ/ فَكُلُّ الْأَضْوَاءِ وُلِدَتْ مِنَ الْعَتَمَاتِ/ اِحْفَظُوا الْقَلَمَ وَالْقُرْآنَ/ فَسَيَأْتِي مَنْ يَجْعَلُ الْحُرُوفَ سِلَاحًا؛ اي فرزندانم!..از تاريكي مترسيد؛ كه همه نورها از تاريكي‌ها زاده‌اند!؛ قلم و قرآن را نگاه داريد؛ كه خواهد آمد كسي كه حروف را سلاح كند» (ناعوت[23]، 2012: ص26).

منتظر صالح

اصلي كه بانوي شاعر نامدار عراقي به آن تاكيد دارد، آن است كه براي ظهور، آنچه مهم است، اصلاح خويشتن است. اين، پايه و پله اصلي ظهور حضرت حجت است:

«لَسْتُ أَنْتَظِرُ بَشَرًا/ أَنْتَظِرُ زَمَنًا يُصْلِحُ الْقَلْبَ/ فَيَعُودُ الْإِنْسَانُ/ إِلَى فِطْرَتِهِ الْأُولَى؛ منتظر بشر نيستم؛ منتظر زماني‌ام كه قلب را اصلاح كند؛ تا انسان بازگردد؛ به سرشت نخستينش» (نازك الملائكه[24]، 2009: ص81).

امام صادق (ع): «كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى (عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد» (علامه مجلسي، 1403: ج 52: ص140).

انتظار طولاني

از آن‌جاكه هم غم، سنگين و جانگداز است و هم دوران انتظار طولاني و طاقت فرسا شده‌است؛ منتظران در اين مسير پير و كهنسال شده‌‌اند؛ ليكن اين طولاني شدن براي عرب مسلمان نمي‌‌تواند ياس‌‌آور باشد.

«انتظرتُكَ/ حتي صارَ قلبي/ كالشيخِ الذي يسقي الحجارةَ/ ويظنُّها تُثمر؛ منتظرت ماندم؛ تا دلم شد؛ مانند پيرمردي كه سنگ‌ها را آب مي‌دهد؛ و گمان مي‌برد ميوه مي‌دهند» (عباس عمارة[25]، 2018: ص120).

حضرت داراى غيبتى است كه روزهايش زياد و مدّتش طولانى است. پس افراد مخلص منتظر ظهور او و افراد شكّاك مُنكر او هستند.

«سَجِّلْ! أَنَا عَرَبِيٌّ / وَانْتَظَارِي يُنْبِتُ الْعُشْبَ فِي الصَّخْرِ؛ بنويس! من عربم؛ و انتظارم علف را از سنگ مي‌روياند» (درويش، 2008: ص41).

امام على (ع) فرمود: «منتظر فرج باشيد، و از روح خدا نااميد نشويد، كه محبوب‌‌ترين اعمال در پيشگاه خدا انتظار فرج است» (علامه مجلسي، 1403: ج51، ص123).

حكمت غيبت

يكي از نكات اساسي كه شاعر عرب به آن اشاره مي‌‌كند؛ آن است كه غيبت با تمام سختي‌‌ها و دشواري‌‌ها براي آدمي و به كمال رسيدن او پسنديده ‌است؛ حتي دشواري‌‌ها و آزارهايي كه در اين راه دامنگيرش مي‌‌شود؛ از درمان بسي بهتر و شايسته‌‌تر است. اصولا غيبت امتحان نوع بشر است و آنچه مي‌‌تواند مدد كار آدمي در اين مسير پر سنگلاخ باشد، شكيبايي و استقامت است. بنا به نتايج ذي‌‌قيمت انتظار است كه منتظران به اصل غيبت و دوران غيبت عشق مي‌‌ورزند؛ چرا كه تا غيبت اتفاق نيفتد، لذت ظهور درك نمي‌‌شود:

«نحنُ عشّاقُ الغيابْ/ نُقبّلُ الجرحَ/ ونحفظُ الدّمعةَ /ليومِ اللّقاء؛ ما عاشقان غيبتيم؛ زخم را مي‌بوسيم؛ و اشك را نگاه مي‌داريم؛ براي روز ملاقات» (نديم[26]، 2021: ص43).

«الْغَيْبَهُ هَيَ امْتِحَانُنَا/ فَلْنَصْبِرْ/ كَمَا صَبَرَ الْحَجَرُ/ عَلَي وَجْهِ الْأَرْضِ؛ غيبت آزمون ماست؛ پس صبر كنيم؛ همان‌گونه كه سنگ؛ بر روي زمين صبر كرده‌است» (جمعة[27]، 2016: ص59).

«نَحْنُ عُشَّاقُ الْغَيْبَهِ/ نَبْنِي الْقُبُورَ/ مِنَ الْأَحْزَانِ وَنَسْكُنُهَا/ حَتَّي يَأْتِيَ الْفَرَجُ؛ ما عاشقان غيبتيم؛ قبرهايي مي‌سازيم؛ از غم‌ها و در آن‌ها سكونت مي‌كنيم؛ تا گشايش فرا رسد» (شحاده[28]، 2010: ص112).

از منظر شعراي اهل سنت عرب؛ اگرچه حضرت به ظاهر در غيبت به سر مي‌‌برد؛ في‌‌الواقع ما را همراهي مي‌‌كند. شاعرنامدار مصري در قصيده‌اي به نام المنتظر معتقد است:

«يَا خَاتَمَ الْأَنْبِيَاءِ، مَهْدِيُّكَ الْـَوعُودُ فِي الدُّنْيَا لَدَيْنَا قَرِيب؛ اي خاتم پيامبران! مهدي موعودت در دنيا به ما نزديك است» (شوقي[29]، 1938: ص306).

شاعران از زاويه زيبايي به موضوع انتظار مي‌‌نگرند و آن اين‌كه انتظار امانتي است كه به ما رسيده است و اين امانت را بايد حفظ كرد. اين امانت را با دانش و پايداري حفظ مي‌‌شود:

«يَا مَهْدِيَّ الآخِرِ الزَّمَانْ نَحْنُ الْأَوْصِيَاءُ عَلَى الْأَمَانْ/ نَحْفَظُ الدِّينَ بِالْقَلَمِ وَالرَّصَاصِ يَا سَيِّدَ الْأَنَامْ؛ اي مهدي آخرالزمان! ما امينان اين امانتيم؛ دين را با قلم نگه مي‌داريم و با گلوله…اي آقاي انسان‌ها!» (العدم[30]، 2015: ص73).

احاديث متعددي گوياي فضيلتي‌‌است كه خداوند براي منتظران قائل است. براي نمونه به اين مورد اشاره مي‌‌گردد:

«اگر كسي از شما [شيعيان] بميرد، در حالي كه منتظر امر فرج امام مهدي (عج) باشد، همانند كسي است كه در كنار قائم (عج) و در خيمه‌اش بوده ‌است.» سپس اندكي درنگ كرد و فرمود: «نه؛ بلكه مانند كسي است كه در كنار حضرت جنگيده و شمشير زده ‌است.» سپس فرمود: «نه، به خدا قسم، بلكه مثل كسي است كه در كنار رسول خدا (ص) به شهادت رسيده باشد (مجلسي، 1403: ج۵۲، ص۱۲۶، ح ۱۸).

دعاي منتظران

از مواردي كه شاعران معاصر عرب به آن اشاره مي‌‌كنند، تاكيد بر دعاي فرج است. اين دعا ورد لب سحرخيزان است. در حديث به اين مورد اشاره شده‌‌است: براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد؛ چون همين دعا موجب فرج شماست (صافي گلپايگاني، 1422: ص268).

«نَحْنُ نَسْجُلُ الْوَعْدَ/ عَلَى جِبَاهِ الْأَطْفَالِ/ وَنَحْفَظُ الْأَمَانَةَ/ فِي دُعَاءِ السَّحَرْ/ يَا مَوْعُودُنَا/ كَيْفَ نَحْمِلُ الْهَوَاجِسَ/ وَالْأَحْلَامُ تُنَادِيكَ/ فِي كُلِّ انْتِفَاضَةٍ؟؛ ما اين وعده را ثبت مي‌كنيم؛ بر پيشاني كودكان؛ و امانت را نگه مي‌داريم؛ در دعاي سحرگاهان؛ اي موعود ما!؛ چگونه اين دلواپسي‌ها را تحمل كنيم؛ درحالي كه رؤياها تو را مي‌خوانند؛ در هر انتفاضه‌اي» (عبّود[31]، 2020: ص88).

«كَتَبْتُ عَلَى جُدْرَانِ الزَّنْزَانَةِ/ يَا مَهْدِيُّ/ أِنَّنَا نَرْقُبُ الْفَجْرَ/ بِعُيُونٍ/ صَيَّرَهَا الْحِجَارُ سُجَّداً؛ بر ديوارهاي زندان نوشتم؛ اي مهدي!؛ ما سحر را مي‌نگريم؛ با چشماني؛ كه سنگ‌ها را به سجده درآورده‌اند» (الجعبري[32]، 2023: ص57).

گاه اين دادخواهي و استغاثه منتظران، شب هنگام است كه در سكوت و تاريكي شب، آنان به ناله دعاي فرج امام عصر را بر زبان جاري مي‌‌سازند:

«يا قائماً في زمن الغياب/ هل تسمع صرختنا في الليل؟/ نحن هنا بين الرصاص والدم/ نصنع الفجر من الجراح؛ اي قائم در عصر غيبت؛ آيا فرياد شبانه ما را مي‌شنوي؟!؛ ما اين جا ميان خون و گلوله‌ها؛ سحرگاه را از زخم‌ها مي‌سازيم» (مفلح، 2017: ص45(.

حضرت حجت (عج) مي‌‌فرمايد: «ما از همه خبرهاي شما آگاهيم و چيزي از خبرهاي شما از ما پنهان نيست» (مجلسي،1403: ج53، ص153).

منتظران مشتاق

شاعران شدت شوق به لقاي حضرت و ظهورش را در ادبيات ناب و تصاوير بديع بيان مي‌‌كنند:

«كَمْ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ/ سَنَذُوبُ/ قَبْلَ أَنْ نَلْتَقِي/ وَكَمْ سَتَبْقَي الدُّمُوعُ/ شَوَارِعَ نَحْوَكَ؛ چقدر اي صاحب زمان؛ ذوب شويم؛ پيش از ملاقاتت!؛ و چقدر اشك‌ها باقي خواهند ماند؛ در خيابان‌هايي به سوي تو» (يوسف، 2019: ص71).

«نَحْنُ نَنْتَظِرُكَ/ كَمَا يَنْتَظِرُ الصَّبْرُ/ أَوَّلَ الْقَمَرِ/ فِي لَيْلَهٍ مُظْلِمَهٍ؛ ما منتظر توييم/ همانگونه كه انتظار مي‌‌كشد درخت زيتون/ ابتداي ماه/ در شبي تاريك» (نديم، 2023: ص44).

انتظار هميشگي

اصل انتظار موضوعي نيست كه به زمان و مكان خاص محدود باشد، بلكه انتظار واقعي در لحظات و آنات زندگي منتظران حضور و بروز دارد:

«سَنَظَلُّ نُنَادِيكَ/ حَتَّي يَكُونَ الصَّبَاحُ/ بِاسْمِكَ/ وَالْعِشَاءُ/ بِاسْمِكَ/ وَكُلُّ الْأَيَّامِ/ بِاسْمِكَ؛ همچنان تو را مي‌خوانيم؛ تا آن‌كه صبح؛ به نام تو باشد؛ و شام؛ به نام تو؛ و همه روزها؛ به نام تو» (معروف[33]، 2023: ص19).

نتيجه‌گيري

از بررسي شعر شاعران معاصر عرب با محوريت انتظار ظهور آخرين حجت الاهي بر روي زمين به اين نتيجه مي‌‌رسيم كه انتظار به عنوان هويت و فرهنگ شايع در بين كليه‌‌ ممالك اسلامي عرب رواج دارد. گاه منجي به عنوان يك خطاب عام، يعني رهايي بخش فارغ از اسم و لقب خاص مطرح مي‌‌گردد كه اين مورد خيلي توسع ندارد؛ در عوض خطاب ويژه به ظهور مهدي (عج) در كلام شاعران جريان بيش‌تري دارد. شاعران اشعار مستقلي با نام‌هايي از قبيل: منتظر مصلح يا منتظر عادي، قدس مهدي (عج) را مي‌‌خواند، نامه به مهدي (عج)، شعرهاي متعدد با عنوان منتظر، انتظار خالصانه، مهدي (عج) مي‌‌آيد. در شعر آنان نمادهاي زيبايي همچون باران، ابر، دريا، باغ، گل، ميوه، خوشه، نور، خورشيد و صبح، ديده مي‌‌شود. شاعران از نام حضرت حجت استفاده و به سرزنش حكام معاصر پرداخته و با برشمردن خصايص منجي به مذمت معاصران اقدام كرده‌‌اند. شعراي اهل سنت عرب به وجود و زنده بودن حضرت معترف و معتقدند‌‌؛ تاكيد كرده‌‌اند كه ايشان در غيبت به سر مي‌‌برند و پرده‌‌اي حائل و مانع ديدار است؛ ولي رفتار ما را مي‌‌بيند. بنابراين، از فعل «آمدن» نه «زادن» استفاده مي‌‌كنند و بنا به اعتقادي كه به حضورش دارند، از فعل ديدن استفاده مي‌‌كنند. بانوان معاصر عرب در باب حضرت بسيار عاطفي و مهربانانه ياد و دعا مي‌‌كنند. نگاه مادرانه، خواهرانه و دخترانه اين بانوان به حضرت و اشعار سرتا پا شوق و احساس، وجوه بارزتري به شعر اين بانوان داده ‌‌است. مفاهيم شايسته توجه در سروده‌‌ها شاعران معاصر عرب مطرح شده‌است؛ مانند انتظار امري مستمر و هميشگي است و به زمان و مكان خاصي محدود نيست، ظهور را ميزان آمادگي و اعمال پسنديده منتظران زمينه‌‌سازي مي‌‌كند. منتظران با دانش و آگاهي و در عين حال با جهاد و مبارزه مي‌‌توانند امكان تعجيل در ظهور را فراهم كنند.

منابع

1. الأبنودي، عبدالرحمن (1978م). الموت على الأسفلت، قاهره، الاهيئة المصرية العامة للكتاب.

2. البرغوثي، تميم (2005م). مقام عراق، بيروت، المؤسسة العربية للدراسات والنشر.

3. ___________ (۲۰۱۰م). في القدس، قاهره، دار الشروق.

4. البكري، سليمان (۲۰۱۲م). الأسطورة والتراث في الشعر العربي الحديث. قاهره، دارالمعارف.

5. التتر، سهام (۲۰۱۹م). أنا أنت، اردن، دار الرعاة للدراسات والنشر.

6. ________ (2022م). اناشيد الظلام والفجر، غزه، دار الفجر للنشر.

7. الجخ، هشام (2018م). ليله غلاف القبور، قاهره، دار العين.

8. الجعبري، سجي(2023م). رسائل الى الغائب، بيروت، دار الهادي.

9. الحسن، ياسين (2021م). حمامات تقرعها الريح، بيروت، دار الرواديد.

10. الخاقاني، علي حسين (۲۰۱۹م). المهدية بين المذاهب الإسلامية و انعكاسها في الأدب. نجف، مركز الدراسات الإسلامية.

11. الخالدي، وليد (2005م). مجموعه اشجار الزيتون تبكي في السري، رام الله، اتحاد الكتاب الفلسطينيين.

12. الرصافي، معروف(1950م). ديوان الرصافي، بغداد، مطبعة المعارف.

13. الزبيدي، خالد (۲۰۱۵م). المهدي في الشعر العربي المعاصر، دراسة في شعر أحمد شوقي ونزار قباني، مجلة جامعة الموصل للآداب، ۱۲ (۳)، ۴۵–۶۷.

14. العدم، محمود (۲۰۱۵م). أشجار تبحث عن ماء، دمشق، دار الفرات.

15. الفيصل، خالد( 2008م). الواحات، رياض، دار العربيه.

16. المفلح، محمود (2018م). نشيد القدس صرخه تحت اقدام المهدي، بيروت، دار الفارابي.

17. الثبياني، محمد بن عبد الله (2018م). ديوان، اصداء السماء، رياض، النادي الادبي.

18.جعفري، رضا محمد (۲۰۰۸م). المهدي المنتظر في الأدب العربي. بيروت، دارالهادي.

19. جمعه، خالد (2016م). حجر يبكي تحت المطر، دمشق، دار الفكر.

20. حداد، جمانه (2017م). الرساله الموشاه، بيروت، دار الساقي.

21. حيدر، جمال (2021 م). قطرات في بحر الغيبه، بيروت، دار الرواديد.

22. درويش، محمود (2006م). ديوان، لا اريقي لهذا النسيان، بيروت، دار الرياض.

23. ____________ (2008م). اوراق الزيتون، بيروت، دار العوده.

24. ____________ (2008م). ديوان، أثر الفراشة، بيروت، دار الرياض.

25. سليمان، كامل (1386). يوْمُ الْخَلاص في ظِلّ الْقائم الْمَهْدي، مترجم: علي اكبر مهدي پور، تهران، نشر آفاق.

26. شحاده، حسن (2010م). اغاني القيد، بيروت، دارالفارابي.

27. شقير، محمود (2021 م). اشجار بلا ظل، بيروت، دار الهدى.

28. شوقي، أحمد (1938م). الشوقيات، القاهرة، مطبعة الاستقامة.

29. شيخ صدوق، محمد بن علي (1395ق). كمال الدين و تمام النعمه، محقق: علي اكبر غفاري، تهران، اسلاميه.

30. صافي گلپايگاني(1422ق). منتخب الاثر، قم، نشر مولف.

31. طبال، عبدالكريم (2017م). حرائق الامل، الرباط مراكش، دار التوحيدي.

32. طوقان، فدوي (1988م). ديوان، اللحن الاخير، بيروت، المؤسسه العربيه للدراسات والنشر.

33. عباس عماره، لميعه (2018م). اغاني مهيار الدمشقي، بيروت، دار المدى.

34. عبدالرحمن، هبة (۲۰۱۷م). رمز المنقذ في شعر محمود درويش، مجلة الأبحاث الأدبية، ۲۵، ۱۱۲–۱۳۴.

35. عبد‌‌الصبور، صلاح (بي‌‌تا). ديوان، الناس في بلادي، قاهره، دار الشروق.

36. عبده، خالد(2014م). اجراس الغضب، صنعاء، دار الامل للنشر والتوزيع.

37. عبود، ايناس (2020م). درب السماء يدق، بيروت، دار المشرق.

38. عمر، نادية (۲۰۲۰م). المنجي الأخروي في الشعر العربي: قراءة سوسيولوجية، مجلة العلوم الإنسانية، ۳۳ (۲)، ۸۹–۱۱۱.

39. عيد، مريم (2022م). اغافيد الجدائل والزيتون، رام الله، دار الفكر الحر.

40. فضل‌‌الله، زينب (2022م). اغاني العاشق المستهام، بيروت، دار الاداب.

41 . قباني، نزار (1994م). ديوان، هل تسمعون صرختي، بيروت، منشورات نزار قباني.

42. _______ (1999م). الأعمال الشعرية الكاملة، جلد ۴، بيروت، منشورات نزار قباني.

43. مجلسي، محمد باقر (1403ق). بحار الانوار، بيروت، دار احيا التراث العربي.

44. محمدي ري‌‌شهري، محمد (1384). ميزان الحكمه، قم، دارالحديث.

45. مطر، احمد (1989م). رسائل، بيروت، دار الجمل.

46. معروف، رضا (2023م). نداءات الى الحجر، بيروت، دار النهج.

47. المفلح، محمود (2017م). حجر يبكي، غزه، دار الكلمه.

48. نادية، عمر (۲۰۲۰م). المنجي الأخروي في الشعر العربي: قراءة سوسيولوجية. مجلة العلوم الإنسانية، ۳۳ (۲).

49. نازك الملائكه (1995م). شظايا ورماد، بيروت، دار الاداب.

50. ناعوت، فاطمه (2012م). عندما تعض البكاء، بيروت، دار العوده.

51. نديم، هاني (2021م). الجرح الذي صار قبله، دمشق، دار ممد.

52. نزال، فاطمة (۲۰۲۰م). تمرين على العزف، بيروت، دار الآداب.

53. هبة، عبدالرحمن (۲۰۱۷م). رمز المنقذ في شعر محمود درويش، مجلة الأبحاث الأدبية، ۲۵، ۱۱۲-۱۳۴.

54. يوسف، عباس (2019م). خيام السماء، بيروت، دار الهدى.

55. يوسف، عبدالرحمن (۲۰۱۸م). ليلة الظهور، الثقافة القطرية، سال 19، شماره 45.

[1]. محمود درويش (فلسطين): نماد شعر مقاومت فلسطين، از بزرگ‌ترين شاعران عرب.

[2]. تميم البرغوثي (فلسطين/مصر): شاعر سياسي معاصر، فرزند شاعر مشهور مراد البرغوثي.

[3] . نزار قباني (سوريه): شاعر عشق و سياست، از پرنفوذترين شاعران معاصر عرب.

[4]. عبدالرحمن الأبنودي (مصر): شاعر عاميانه سراي مشهور، از بزرگان شعر روايي.

[5]. معروف الرصافي (عراق): شاعر كلاسيك، از پيشگامان نهضت ادبي عرب.

[6] . احمد مطر (عراق): شاعر طنز پرداز انتقادي، معروف به «شاعر الماسحات».

[7]. محمود المفلح (فلسطين): شاعر مقاومت معاصر در غزه.

[8]. أمل دنقل (مصر): شاعر مقاومت، از رهبران شعر متعهد عرب.

[9]. سهام التتر (فلسطين): شاعر زن مقاومت در نوار غزه.

[10]. عبدالكريم الطبال (مراكش): شاعر معاصر با مضامين اجتماعي.

[11]. فدوي طوقان (فلسطين): «شاعر فلسطين»، از پيشگامان شعر مقاومت.

[12]. محمد الثبياني (عربستان): شاعر كلاسيك معاصر سعودي.

[13]. عباس يوسف (بحرين): شاعر معاصر با گرايش‌هاي عرفاني.

[14]. جمانه حداد (لبنان): شاعر فمينيست و روزنامه‌نگار، از پيشگامان شعر پست‌مدرن عرب.

[15]. مريم عيد (فلسطين): شاعر زن معاصر با تأكيد بر هويت فلسطيني.

[16]. هشام الجخ (مصر): شاعر معاصر با زبان سوررئال.

[17]. جمال حيدر (لبنان): شاعر معاصر با گرايش‌هاي عرفاني و انساني.

[18]. محمود شقير (فلسطين): شاعر و رمان‌نويس، از پيشكسوتان ادبيات فلسطين.

[19]. خالد الفيصل (عربستان): شاعر و سياستمدار سعودي، حاكم مكه.

[20]. صلاح عبدالصبور (مصر): از بنيان‌گذاران شعر نو عربي، با مضامين وجودي.

[21]. عبده خالد (يمن): شاعر معاصر با محوريت مسائل يمن.

[22]. فاطمه نزال (فلسطين): شاعر زن معاصر با مضامين انساني.

[23]. فاطمه ناعوت (مصر): شاعر فمينيست و فعال حقوق زنان.

[24]. نازك الملائكه (عراق): بنيان‌گذار شعر آزاد عربي، نظريه‌پرداز ادبي.

[25]. لميعه عباس عماره (عراق): شاعر زن پيشرو در شعر نو.

[26]. هاني نديم (سوريه): شاعر معاصر با مضامين اجتماعي.

[27]. خالد جمعه (سوريه): شاعر معاصر با مضامين اجتماعي و انقلابي.

[28]. حسن شحاده (فلسطين): شاعر مقاومت با تمركز بر زندان و آزادي.

[29]. ملك الشعراي مصري معاصر شعر عرب .

[30]. محمود العدم (سوريه): شاعر معاصر با مضامين تراژيك.

[31]. إيناس عبود (لبنان): شاعر معاصر با مضامين انساني و زنانه.

[32]. سجي الجعفري (فلسطين): شاعر زن معاصر با تمركز بر هويت فلسطيني.

[33]. معروف رضا (لبنان): شاعر معاصر با رويكرد انساني و فلسفي.