6 دی 1404

گونه‌شناسي و تحليل روايات نام و نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه 

فهرست مطالب:

گونه‌شناسي و تحليل روايات نام و نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه
مهدي مهريزي –  مهرداد عباسي –  زينب سلامي
چكيده

باور به ظهور منجي و انتظار قيام حضرت مهدي (عج) يكي از مهم‌ترين اعتقادات مورد اتفاق‌نظر همه فرقه‌ها و مذاهب اسلامي است. در ميان فرقه‌هاي مختلف تشيع، فرقه‌ زيديه‌ يكي از شاخه‌هاي اصلي است كه به دليل اشتراكاتي كه در مورد مسئله امامت و اصل مهدويت با شيعه‌ اماميه دارد؛ حائز توجه و اهميت مي‌باشد. در اين پژوهش با مراجعه به منابع حديثي زيديه و بررسي مجموعه كامل روايات مهدويت در منابع آن­ها، تلاش شده است. از روايات مربوط به نام و نَسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه گونه‌شناسي‌اي ارائه و ديدگاه‌هاي مطرح در اين زمينه مطرح شود. در بخش دوم مقاله نيز با مطالعه تطبيقي منابع اماميه در اين زمينه، به بررسي و نقد اين احاديث پرداخته شده است. يافته‌هاي تحقيق نشان مي‌دهند. بيش‌ترين فراواني روايات مهدويت در منابع زيديه به نام و لقب آن حضرت مربوط است و تنها اختلاف مطرح در منابع زيديه و اماميه در زمينه نسب آن حضرت مي‌باشد؛ اگرچه در منابع زيديه، بر فاطمي نسب بودن حضرت مهدي (عج) تصريح شده است.

واژگان كليدي: حضرت مهدي (عج)، زيديه، نقد احاديث مهدويت، القاب حضرت مهدي (عج)، نسب حضرت مهدي (عج).

مقدمه

اعتقاد به مهدويت يكي از بخش‌هاي مهم عقايد شيعيان است. بازتاب اين اهميت در روايات موجود در كتاب‌هاي ايشان مشهود است. در ميان فرقه‌هاي مختلف تشيع، فرقه‌ زيديه ‌يكي از شاخه‌هاي اصلي تشيع است كه به دليل اشتراكاتي كه فرقه مذكور در مورد مسئله امامت و خلافت اهل‌بيت (ع) با شيعه‌ اماميه دارد، بررسي اين مسئله حائز اهميت مي‌باشد.

نكته قابل توجه اين است كه نخستين عالمان زيدي، تا سده‌هاي مياني، نگاشته يا اثر حديثي مدوني نداشته‌اند. برخي محدثان زيدي در اوايل قرن سوم به جمع و كتابت و املاي حديث پرداختند و قرن چهارم نيز دوره‌ شكوفايي تأليفات زيديه بوده است؛ اما در ميان اين مجموعه‌ حديثي كه رفته رفته در طول سال‌ها، سير تكاملي پيموده و حجم قابل توجهي پيدا كرده است؛ فقدان تأليفات متعدد و مستقل با موضوع مهدويت و تنها اختصاص دادن يك يا چند باب در برخي منابع، و نقل شمار اندكي از روايات با اين موضوع در منابع روايي زيديه؛ قابل تأمل است. با اين حال، وجود رواياتي با موضوع مهدويت؛ مانند معرفي مهدي موعود، نام و نسب ايشان، انتظار قيام او و بشارت ظهور آن حضرت، در منابع زيديه، حاكي از وجود باور به مهدويت و عقيده به مهدي موعود در فرقه‌ زيديه است.

در اين پژوهش تلاش شده است ضمن گونه‌شناسي دقيق روايات مربوط به نام و نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه و احصاي كامل آن­ها، در بخش دوم مقاله با استناد به منابع معتبر اماميه، به بررسي و نقد احاديث زيديه پرداخته و ديدگاه صحيح و معتبر مذهب شيعه دوازده امامي در اين زمينه بيان شود. بنابراين، سؤال اصلي اين تحقيق، آن است كه در منابع زيديه چه رواياتي در مورد نام و نسب حضرت مهدي (عج) وجود دارند و چه نقدهايي بر اين روايات وارد است و كدام‌يك از آن‌ها را مي‌توان پذيرفت.

روش‌ تحقيق

اهتمام اصلي اين مقاله، جمع‌آوري روايات زيديه در موضوع نام و نسب حضرت مهدي (عج) و سپس بررسي و نقد آن‌ها با استناد به منابع معتبر اماميه است. ازاين‌رو در پژوهش حاضر ابتدا با استفاده از روش مطالعه كتابخانه‌اي و بررسي دقيق احاديث در منابع زيديه، مجموعه كامل احاديث مهدويت جمع‌آوري و دسته‌بندي و سپس احاديث خاص در موضوع نام و نسب حضرت مهدي (عج) نقل و گونه‌شناسي شده‌اند. ابزار گردآوري اطلاعات در روش كتابخانه‌اي، فيش‌برداري از منابع كتابخانه‌اي، بانك‌هاي اطلاعاتي و نرم‌افزارهاي مرتبط با موضوع را شامل مي‌باشد. در اين زمينه از روش كيفي، به‌عنوان روش تحقيق پژوهش و از روش‌هاي كتابخانه‌اي و گونه‌شناسي به‌منظور جمع‌آوري و تجزيه تحليل داده‌ها استفاده شده است.

در بخش دوم تحقيق با استفاده از روش مطالعه تطبيقي به بررسي و نقد احاديث ذكر شده از منابع زيديه پرداخته شده است و با استناد به منابع معتبر اماميه، احاديث مذكور، به‌صورت انتقادي، تحليل شده‌اند. دغدغه محققان اين مقاله صرفاً جمع‌آوري و نقل احاديث مهدويت در منابع زيديه نبوده است، بلكه آنان در مرحله اول، به دنبال پاسخگويي به مسئله وجود روايات مهدويت در منابع زيديه بوده‌اند و در مرحله دوم، به دنبال كسب معرفت صحيح از موضوع مهدويت، بررسي و نقد احاديث اقدام كرده‌اند. لذا پس از احصاي روايات از آثار روايي زيديه، آن‌ها را دسته‌بندي كرده و به مقايسه و تحليل پرداخته‌اند.

بر اساس اذعان پژوهشگران حوزه‌ مطالعات زيديه، در اولين گام براي مطالعه در اين حوزه، دستيابي به منابع (چه تأليفات خود زيديه و چه تأليفات ديگران درباره‌ آنان)، همواره از مشكلات و معضلات پيش روي محققان بوده و معضل در دسترس نبودن آثار زيديه، فراروي ايشان بوده است. براي احصا و بازشماري روايات نام و نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه، بر اساس عناوين اصلي مورد نظر، به جست‌وجوي عبارات و كليدواژه‌هاي متضمن مفاهيم آن عناوين، در ميان 131 عنوان كتاب از ميان كتاب‌هاي زيديه، با موضوعات عقيدتي، فقهي، حديثي و تفسيري پرداخته شده است.

1. آشنايي با فرقه زيديه

«زيديه»، يكي از فرقه‌هاي اصلي شيعه و پيروان زيد بن علي، ملقّب به «زيد شهيد» هستند. آغاز شكل‌گيري و فعاليت اين گروه از شيعيان را مي‌توان قرن دوم هجري دانست؛ زماني كه زيد، فرزند امام سجاد (ع) در سال 122هجري به همراه گروهي از شيعيان، كه او را امام خود مي‌دانستند، عليه حكومت خليفه اموي، هشام بن عبدالملك، خروج كرد. اين قيام و درگيري با نيروهاي حكومت، به كشته شدن زيد انجاميد؛ اما پايه‌گذار انديشه و نحله‌ فكري و مذهب مستقلي شد كه در كنار تشيّع امامي از مهم‌ترين شاخه‌هاي شيعه محسوب مي‌شود.

هر چند برخي معتقدند كه زيد بن علي هيچ‌گاه خود را امام نخواند و مدعي امامت نبود (جمعي از نويسندگان، 1392: ج8، ص592)؛ چون او پس از امام حسين (ع) نخستين فرد از فرزندان امام علي (ع) بود كه قيامي خونين و حركتي تأثيرگذار داشت، و در ميان معاصران خود اولين كسي بود كه در قول و عمل، باب جهاد عليه ظالمان را گشود؛ گروه‌هايي از شيعيان كه به قيام به سيف عليه ظالمان معتقد بودند و برخلاف اماميه، تقيه را جايز نمي‌دانستند، او را امام خود دانستند و «زيديه» ناميده شدند (حمزة بن سليمان، 1406: ج3، ص109-110).

انديشۀ مهدويت در تاريخ زيديه امري است ريشه‌دار و همزاد با شكل‌گيري اين فرقه كه نشانه‌هاي آن را مي‌توان در منابع تاريخي و روايي زيديه يافت. آموزۀ مهدويت نزد زيديان تا اندازه‌اي مطرح بوده كه در زمان خروج زيد بن علي، جمعي از اهل كوفه نزد او رفتند و از او پرسيدند: آيا تو همان مهدي‌اي هستي كه در روايات وعده داده شده است كه زمين را از عدل و داد پر مي‌كند؟ و يا پس از كشته شدن زيد بن علي و مصلوب كردن وي توسط امويان، شعري سروده شد كه گوياي وجود اعتقاد به اصل مهدويت در ميان زيديان است؛ به نحوي كه حتي برخي از آنان زيد بن علي را مهدي مي‌پنداشتند (مسعودي، 1409: ج2، ص210).

گفتني است كه‌ همه‌ فرقه‌هاي زيدي نسبت يكساني با اماميه ندارند. در معرفي فرقه‌هاي درون زيديه، ايشان را از لحاظ انتخاب رهبر به سه فرقه‌ مهم «جاروديه»، «سليمانيه (جريريه)» و «بتريه (صالحيه)» تقسيم مي‌كنند كه وجه مشترك اين سه فرقه، قول به امامت زيد بن علي مي‌باشد (يحيي الأمين، 1406: ص۱۲۹). با كمي تأمل در تاريخ زيديه، مشخص مي‌شود كه جاروديه به دليل نزديك بودن به تفكر شيعه اماميه، نقش به سزايي در بازتاب آموزۀ مهدويت دارند، تا جايي كه راوي بسياري از رواياتِ مهدويت در منابع اماميه، ابوالجارود، رئيس فرقه‌ جاروديه مي‌باشد و رجاليان اماميه نيز هيچ تلاشي براي جدا كردن ايشان از اماميان نكردند (بغدادي اسفرايني، ۱۹۹۸: ص۲۲).

قابل ذكر است كه در اين مقاله در صدد تفكيك جريانات حديثي زيديه نيستيم، بلكه روايات مهدويت در منابع زيديه را به طور كلي مورد بررسي قرار داده‌ايم و لذا زيديۀ متأخر و متقدم را به طور مجزا بررسي نكرده‌ايم.

اصول اعتقادي مكتب زيدي عبارتند از: توحيد، نبوت، عدل، وعد و وعيد، منزلت بين المنزلتين، تبعيت از اهل بيت (ع) و امر به معروف و نهي از منكر(جمعي از نويسندگان، 1392: ج8، ص591). به دليل پيوند بحث مهدويت و امامت و دلالت‌هاي امامت در مهدويت، در ادامه به بررسي متمايزترين شاخصه‌هاي مفهوم امامت در انديشه زيديه مي‌پردازيم.

2. مهم‌ترين شاخصه‌هاي مفهوم امامت در انديشه زيديه

بررسي مجموعه اعتقادات زيديه در مقوله امامت، نشان مي‌دهد كه مهم‌ترين تفاوت‌هاي انديشه‌اي پيروان اين فرقه با ديگر فرقه‌هاي اسلامي، به‌ويژه شيعه اماميه اثناعشري، به چهار موضوع قابل تفكيك و دسته‌بندي است. اين چهار موضوع عبارتند از: «ضرورت قيام امام»، «ضرورت فاطمي نسب بودن امام»، «عدم شرط عصمت براي امام» و «عدم انحصار تعداد امامان» كه در ادامه به شرح دقيق آن‌ها پرداخته بيان خواهد شد:

يكي از اصلي‌ترين ويژگي‌هاي صحت تصدي و مشروعيت امامت نزد زيديان، دعوت علني به خود و خروج براي قيام عليه ظالمان است. برخلاف اماميه كه امامت نزد ايشان حقيقتي كلامي است، در ديدگاه زيديه، امامت هويتي سياسي دارد. به بيان ديگر، امام نزد زيديان بايد با سياست درگير باشد؛ با قدرت حاكم مبارزه كند؛ يا اين‌كه خود، قدرت را در دست داشته باشد. از منظر زيديه، متصدي جايگاه امامت موظف است در جهت حفظ مصالح عمومي جامعه، به جهاد با ظالمان بپردازد. تمام امامان متقدم زيدي مذهب، قيام به سيف را شرط امامت دانسته و آنان را بر اصل امر به معروف بنا كرده‌اند (صابري، 1383: ص87).

يكي ديگر از مهم‌ترين ويژگي‌هاي نظري امامت در فرقه زيديه، شرط نسب است. از ديدگاه زيديه امام بايد از نسل فاطمه (س) و از فرزندان يكي از دو پسر ايشان، يعني امام حسن (ع) و يا امام حسين (ع) باشد، و بر اين شرط اجماع دارند. بر اين اساس، زيديان معتقدند كه هر فاطمي نسبي كه با شمشير قيام كند؛ امر به معروف و نهي از منكر كند و مردم را به خودش فرا خواند، امام است (حلي، 1408: ص364). شهرستاني نيز در كتاب الملل و النحل به اين عقيده اشاره كرده است و مي‌گويد: «زيديه، … هر فاطمي نسبي را كه عالم و زاهد و شجاع و سخي باشد و به خود دعوت و خروج كند؛ امام واجب الاطاعه مي‌دانند؛ خواه از فرزندان امام حسن (ع) باشد يا از اولاد امام حسين (ع)» (شهرستاني، 1972: ج1، ص137).

اگرچه در مذهب اماميه، عصمت از جمله شروط اصلي امامت است و عالمان اماميه معتقدند، واجب است امام معصوم باشد (‌حلي، 1408: ص365)؛ زيديان به عصمت همه‌ ائمه معتقد نيستند. از منظر زيديه، فقط اهل كسا (پيامبر، علي، فاطمه و حسنين (ع)) معصوم هستند و ديگر پيشوايان، همانند مردم عادي‌اند و از خطا معصوم نيستند. علوم ائمه نيز كسبي است و لذا، مستلزم خطا و ثواب مي‌باشد. براين اساس، علم امام زيدي، علم لدني و غيبي نيست؛ برخلاف اماميه كه امام را صاحب علم لدني مي‌داند (يحيي الأمين، 1406: ص128).

همچنين برخلاف عقيدۀ اماميه، زيديه در تعداد ائمه به حصر قائل نيستند؛ زيرا بر اين باورند كه هر فاطمي نسبي كه قيام به سيف كند و عليه حاكمان جور و ظلم، خروج كند؛ به منصب امامت زيدي نايل مي‌شود و هيچ حصري در عدد ائمه وجود ندارد (همان و زيدي، بي‌تا: ص93).

3. پي‌جويي روايات مهدويت در منابع زيديه

همان گونه كه اشاره شد، بر اساس شاخصه‌هاي امامت نزد زيديه، امامان زيديه، به‌عنوان ذريه و اهل بيت پيامبر اكرم (ص)، واجب الاطاعه هستند و كلام صادر شده از ايشان، مانند كلام نبوي، سند و حجت است. از اين رو شاهد آن هستيم كه زيديان در منابع و تأليفات خود، اعم از اصولي، فقهي و حديثي سخنان ايشان را نقل و به آن‌ها استناد مي‌كنند (وزير، 1423: ج1، ص174).

بنابراين، روايات موجود در منابع زيديه را مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد:

الف) روايات مروي از پيامبر اكرم (ص)؛

ب) سخنان صادر شده از ائمه و بزرگان زيديه.

بر اين اساس، در ادامه مقاله براي بررسي روايات زيديه در مورد مهدويت، ضمن توجه به هر دو دسته روايات، تلاش شده است دسته‌بندي كاملي از مجموع دو گونه روايات مربوط به «نام» و روايات مربوط به «نسب» حضرت مهدي (عج) ارائه شود. بدين منظور ابتدا به نقل روايات زيديه بسنده شده و در بخش دوم مقاله، اين روايات، براساس ارجاع به روايات معتبر اماميه، مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفته‌اند.

3-1. روايات مربوط به نام و لقب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه

بخش عمده‌اي از روايات مهدويت در منابع زيديه، به موضوع نام و لقب حضرت مهدي (عج) اختصاص دارد. تحقيق و جست‌وجوي محققان در منابع زيديه نشان مي‌دهد كه مجموعه اين روايات، يعني 21 حديث (با حذف موارد مكرر) را مي‌توان ذيل چهار دسته به شرح ذيل طبقه‌بندي كرد:

الف) روايات دربردارنده‌ عبارت «اسمه اسمي»

در برخي روايات منقول از پيامبر اكرم (ص)، چنين آمده است كه قطعاً قبل از پايان دنيا، مردي از اهل بيت آن حضرت، بر زمين حاكم خواهد شد كه همنام ايشان و پدرش همنام پدر ايشان است. بررسي‌هاي صورت گرفته نشان مي‌دهند كه ده روايت، در بردارندۀ عبارت «اسمه اسمي» در شش كتاب مشهور از منابع زيديه كه اين منابع عبارتند از: «العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين» (قرن7)، «شرح الرساله الناصحه بالادله الواضحه» (قرن7)، «الانموذج الخطير في ما يرد من الاشكال» (قرن13)، «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» (قرن14)، «المنتزع من المحيط بالامامه» و «تحرير الأفكار».

شايان گفتن است كه روايات مذكور از لحاظ مفهوم و مضمون، يكسان هستند؛ اما از جنبه الفاظِ به كار رفته در متن روايت با هم داراي تفاوت‌هاي جزئي هستند. سه روايت از ده روايت مذكور، در كتاب‌هاي «شرح الرساله الناصحه بالادله الواضحه» از منصور بالله (ج1، ص451) و در دو كتاب الناصر لدين الله به نام هاي «الانموذج الخطير في ما يرد من الاشكال» (ج1، ص16) و «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» (ج1، ص58) ذكر شده‌اند. در اين روايات از «ابوهريره» به نقل از رسول الله (ص) چنين آمده است: «لو لم يَبقَ مِن الدنيا الّا يوم لَطَوَّلَ اللهُ ذلك اليوم حتي يَلِي رجل من اهل بيتي يُواطِيء اسمه اسمي.»

دو روايت از ده روايت مذكور، در كتاب «تحرير الافكار» آمده‌اند، به نقل از فردي به نام عبدالله از نبي اكرم (ص) بدين شرح: «لا تذهب الدنيا (أو لا تنقضي الدنيا) حتي يملك العرب رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي» و نيز روايت ديگري كه در بخش انتهايي، قسمتي اضافه بر ديگري دارد: «لا تمضي الأيام و الليالي حتي يملك رجل من اهل بيتي يواطيء اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي يملأ الارض عدلا كما مُلِئَت ظلما» (حوثي، بي‌تا: ج1، ص237).

چهار روايت از ده روايت، مذكور، در كتاب «العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين» مندرج است با اين عبارات: «المهدي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي» (اميرالحسين بن بدرالدين، بي‌تا: ج1، ص207). اين روايت، مشابه روايتي است كه در كتاب «المنتزع من المحيط بالامامه» مندرج است (زيدي، بي‌تا: ج1، ص73).

روايت ديگري كه در كتاب «العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين» آمده، چنين است: «لا تذهب الدنيا حتي تملك العرب رجل من اهل بيتي يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» (اميرالحسين بن بدرالدين، بي‌تا: ج1، ص219).

روايت ديگري با اين عبارت در كتاب «العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين» مندرج است: «لا تقوم الساعه حتي يملك الأرض رجل من أهل بيتي اسمه كاسمي» (همان، ص220). همچنين روايت ديگري كه با روايتِ نقل شده در كتاب «تحرير الافكار» مشابه مي‌باشد، چنين است: «رفعه الي النبي (ص): قال لا تذهب الدنيا أو لا تنقضي الدنيا حتي يملك الارض رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي» (همان، ص218 و حوثي، بي‌تا: ج2، ص98).

چنان‌كه پيش از اين گفته شد، در اين بخش به جمع‌آوري و نقل روايات پرداخته مي‌شود و در بخش دوم مقاله، اعتبار و صحت سندي و متني اين روايات نقد مي‌گردد.

ب) روايات دربردارنده عبارت «اسمه اسمُ النَّبي»

بررسي‌هاي صورت گرفته نشان مي‌دهند كه چهار روايت در منابع زيديه گوياي اين مطلب هستند كه حضرت مهدي (عج) همنام پيامبر اكرم (ص) است. در يك روايت در كتاب «الكامل المنير في اثبات ولاية اميرالمؤمنين (ع)»، عبارت «اسمه اسم النبي» مندرج است (الرسي، 1423: ج1، ص173). نكته قابل توجه در مورد اين روايت، آن است كه «عبدالله بن عبدالرحمن»، از پدرش، از «معمّر»، از أميرالمؤمنين علي (ع) نقل كرده است كه آن حضرت، در روزي كه با ابوبكر بيعت شد؛ ضمن روايتي مفصل، به برشماري و معرفي خلفاي بني اميه پرداختند و از سلسله‌ فاسق و فاجر خلافت اموي خبر دادند و سرانجامِ امر را مبتني بر عزت اولياي الاهي و ظهور حق و نابودي باطل و ظهور مهدي، مژده دادند. در اين روايت بيان شده است كه مهدي‌، همنام نبي (ص) و پدرش همنام پدر آن حضرت است و زمين را در حالي كه از ظلم و جور پر شده است، از قسط و عدل پر خواهد كرد و خلافت ائمه، به وسيله‌ او و فرزندانش خاتمه مي‌يابد؛ همچنان كه نبوت به محمد (ص) خاتمه يافت؛ و حق، پيوسته با ايشان است تا اين‌كه بر حوض (كوثر) وارد شوند.

همچنين سه روايت در منابع زيديه دربردارنده عبارت «اسمه اسمُ نبي» هستند. اين روايات در كتاب‌هاي «درر الأحاديث النبويه بالأسانيد اليحيويه» (الهادي الي الحق، 1402: ج1، ص175)، «نهايه التنويه في ازهاق التمويه» (وزير، بي‌تا: ج1، ص234) و «هدايه الراغبين الي مذهب العتره الطاهرين» (وزير، 1423: ج1، ص269)، درج شده‌اند. اين روايات از أميرالمؤمنين علي (ع) عنوان شده و با اندك اختلافي در ابتداي روايت، متن آن‌ها چنين است: «…فيخرج رجل من عترتي اسمه اسمُ نبي، يملأُ الارض عدلاً كما ملئت جوراً، يمَي‍زُ بين الحق و الباطل، يؤلِّفُ الله بين قلوب المؤمنين علي يديه… .» اين روايات، بنا بر اذعانِ مؤلفان كتاب‌هاي مذكور در بيان فضل و شأن «يحيي بن حسين» امام زيديان، معروف به «هادي الي الحق» مي‌باشد (الهادي الي الحق، 1402: ج1، ص176)؛ در حالي كه قالب و صورت ظاهري روايت، با روايات معرفي مهدي (ع) كاملاً مشابه است.

ج) روايات دربردارنده عبارت «يسَمَّي بِاسمِ نَبِيكم»

دسته ديگري از روايات مربوط به نام و لقب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه، رواياتي‌اند كه دربردارنده عبارت «يسَمَّي بِاسمِ نَبِيكم» هستند. بررسي‌ها نشان مي‌دهند كه شش روايت در كتاب‌هاي «شرح الرساله الناصحه بالأدله الواضحه» (منصور بالله، 1423: ج1، ص451)؛ «العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين» (امير حسين بن بدرالدين، بي‌تا: ج1، ص215 و 220)؛ «موجز مناقب الرسول و اهل بيته» (ديلمي، بي­تا: ج1، ص26)؛ «الانموذج الخطير في ما يرد من الاشكال» (الناصر لدين الله، بي­تا: ج1، ص16) و «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» (مويدي، 1414: ج1، ص58) نقل شده‌اند. همه اين روايات به امام علي (ع) منسوب هستند و متن آن‌ها چنين است: «قال علي (ع) و نظر الي ابنه الحسن فقال: ان ابني هذا سيد كما سَمَّاهُ رسول الله (ص) و سَيخرجُ مِن صُلبِه رجلٌ يسَمَّي باسم نَبيكُم يشبِهُهُ في الخُلق و لا يشبِهُهُ في الخَلق يملَأُ الارض عدلاً.» نكته قابل توجه در اين روايت، آن است كه حضرت مهدي (عج) را از نسل امام حسن (ع) و همنام پيامبر اكرم (ص) معرفي كرده و اين كه آن حضرت از نظر اخلاقي شبيه پيامبر (ص) است؛ وليكن از نظر خلقت، شبيه ايشان نيست.

قابل گفتن است كه در شرح و نقد اين روايت و توجيه مسئله تفاوت خلقت حضرت مهدي (عج) با پيامبر اكرم (ص)، چنين روايتي در كتاب «المجموع المنصوري» از نبي اكرم (ص) ملاحظه مي‌شود: «يشبِهُني في الخَلق و لا يشبِهُني في الخُلق»؛ و مؤلف در ادامه توضيح داده است كه اهل علم چنين تفسير كرده‌اند كه خُلق رسول الله (ص)، عفو و گذشت بوده و خُلق قائم، انتقام و خونخواهي است (منصور بالله، 1422: ج2، ص129).

د) روايات دربردارنده‌ عبارت «آخرنا محمد بن عبدالله»

يكي ديگر از روايات مربوط به نام و لقب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه؛ روايتي است كه دربردارنده عبارت «آخرنا محمد بن عبدالله» مي‌باشد. اين روايت به نقل از اميرالمؤمنين (ع) در كتاب «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» آمده و متن آن بدين شرح است: «أوّلُنا محمّد بن عبدالله، و أوسَطُنا محمد بن عبدالله، و آخرنا محمد بن عبدالله.» اين روايت را امام زيديه، «المتوكل علي الرحمن، أحمد بن سليمان» نقل و در ادامه چنين تفسير كرده است: «فالأولُ محمد بن عبدالله النبي (ص) و الأوسطُ محمد بن عبدالله النفس الزكيه و الآخرُ محمد بن عبدالله المهدي» (مويدي، 1414: ج1، ص58).

همان گونه كه مشاهده مي‌شود، مجموعه روايات مرتبط با موضوع نام و لقب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه را مي‌توان به چهار گروه مذكور تقسيم كرد كه اين روايات در بخش دوم مقاله مورد نقد و بررسي قرار خواهند گرفت.

3-2. روايات مربوط به نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه

بخش ديگري از روايات مهدويت در منابع زيديه در مورد نَسب و نسل حضرت مهدي (عج) است. مجموعه اين هيجده حديث را نيز مي‌توان ذيل پنج دسته تقسيم كرد كه به شرح ذيل است:

الف) روايات دربردارنده عبارت «مهدي هذه الأُمَّه»

دسته اول از روايات نسب مهدويت در منابع زيديه، رواياتي هستند مشتمل بر عبارت «مهدي هذه الأُمَّه» كه سه روايت با عبارت مذكور در كتاب‌هاي «الكامل المنير في اثبات ولاية أميرالمؤمنين»، «العقد الثمين في تبيين احكام ائمه الهادين» و «لوامع الأنوار في جوامع العلوم و الآثار» مندرج است. اين روايات اگرچه در سند و راوي حديث و نيز در بخش‌هايي از متن روايت با همديگر داراي تفاوت هستند؛ مفهوم اصلي همه يكسان است.

روايت مندرج در كتاب «الكامل المنير في اثبات ولاية أميرالمؤمنين» از «أبو أيوب انصاري» و روايت مذكور در كتاب «العقد الثمين في احكام الائمة الهادين» از «أبو سعيد خدري» و روايت مندرج در كتاب «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» از «علي بن علي الهلالي»، از پدرش نقل شده است. اين روايات كه داراي متني نسبتاً طولاني‌اند، قول رسول الله (ص) خطاب به دختر گرامي‌شان فاطمه (س) مي‌باشد كه در آن‌ها فضايل و برتري‌هايي را كه خداي متعال به اهل بيت عنايت فرموده است، عنوان شده و آن حضرت، «مهدي اين امّت» را از اهل بيت خود معرفي كرده‌اند.

گفتني است در كتاب‌هاي «العقد الثمين في تبيين احكام ائمة الهادين» (امير حسين بن بدرالدين، بي­تا: ج1، ص207) و «المنتزع من المحيط بالامامه» (زيدي، بي­تا: ج1، ص73)؛ سخن عبدالله بن حسن (پدر نفس زكيه) خطاب به پسرش نقل شده كه او را «مهدي امّت» خوانده و خطاب به او گفته است: «ما بقيت خصلة مِن خصالِ الخَير الّا وَ هي فيكَ و اِنَّك لَمهدي هذه الأُمَّه.» مؤلف كتاب «درر الاحاديث النبويه بالاسانيد اليحيويه» در خلال باب «معرفة الأصول» به مناسبت مبحث «شناخت امام»، به اين بخش از روايت اشاره كرده و عبارت «مِنّا مهدي هذه الأُمَّه» را از قول رسول خدا (ص) خطاب به نفس زكيه عنوان كرده است (الهادي الي الحق، 1402: ص86).

ب) روايات دربردارنده عبارت «المهدي منِّا اهلَ البَيت»

چهار روايت از مجموع روايات مهدويت در منابع زيديه در مورد نسب حضرت مهدي (عج)؛ گوياي اين نكته‌اند كه آن حضرت از نسل اهل بيت هستند و عبارت «المهدي منّا اهل البيت» در آن‌ها ذكر شده است. اين روايات در كتاب‌هاي «شرح الرساله الناصحه بالادله الواضحه» (منصور بالله، 1423: ج1، ص451)؛ «الانموذج الخطير في ما يرد من الاشكال» (الناصر لدين الله، 1419: ج1، ص16)؛ «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» (مويدي، 1414: ج1، ص58) و «تحرير الأفكار» (حوثي، بي­تا: ج1، ص34) آمده‌اند. البته در روايت منقول در كتاب «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار»، كلمه «اهل البيت» حذف شده و فقط آمده است: «المهديُّ مِنّا يُختَمُ الدين بنا كما فُتِحَ بِنا» (مويدي، 1414: ج1، ص58).

ج) روايات دربردارنده عبارت «المهدي مِن وُلدِي»

دو روايت نيز دربردارنده عبارت «المهدي من ولدي»‌اند كه در دو كتاب «العقد الثمين في تبيين احكام الائمة الهادين» و «لوامع الانوار في جوامع العلوم و الآثار» (همان، ص61) درج شده‌اند. در اين روايت از «حذيفة بن يمان» از رسول خدا (ص) چنين نقل شده است: «المهدي من ولدي، وجهُه كالقمر الدُّرِّي اللَّون لون عربي، و الجسم جسم اسرائيلي، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا، يرضي بخلافته أهل السموات و الأرض و الطير في الجو يملك عشرين سنه» (امير حسين بن بدرالدين، بي‌تا: ج1، ص218).

د) روايات دربردارنده عبارت «مِن وُلد فاطِمه»

دسته‌اي ديگر از روايات نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه، رواياتي هستند كه دربردارنده عبارت «مِن وُلد فاطِمه» هستند كه تعداد آن‌ها هشت مورد است. از اين تعداد، پنج روايت توسط «أم سلمه» از رسول خدا (ص) نقل شده است كه عبارت آن‌ها با اندكي اختلاف جزئي بدين شرح است: «ذُكِرَ عند رسولِ الله (ص) المهدي (ع). فقال: نعم، هو حق من ولد فاطمه او قال: من بني فاطمه» (همان، ص226؛ منصور بالله، 1422: ج1، ص451 و الناصر لدين الله، 1419: ج1، ص16). البته متن روايت منقول در كتاب «تيسير المطالب في أمالي أبي طالب»، اندكي طولاني و متفاوت است؛ ليكن در نهايت گوياي همان مفهوم فاطمي نسب بودن حضرت مهدي (عج) است: «أُم سلمه قالت قلتُ يا رسولَ الله (ص) مِمَّن المهدي؟ قال: مِن بَني هاشم، قلتُ: مِن أَيِّ وَلَدِ هاشم؟ قال: مِن وَلَدِ عَبْدِ المُطلب. قالت: قلتُ: مِن أَيِّ وَلَدِ عبدالمطلب؟ قال: مِن بَني فاطمه» (هاروني، بي­تا: ج1، ص155).

از هشت روايت مذكور، دو روايت از «زيد بن علي» نقل شده كه در آن‌ها به صراحت مسئله فاطمي نسب بودن حضرت مهدي (عج) بيان شده است؛ اما تعيين نشده است كه آن حضرت از نسل امام حسن (ع) هستند يا از نسل امام حسين (ع): «سألنا زيد بن علي عن المهدي أكائن هو؟ فقال: نعم، فقيل له: أَمِن ولد الحسن أو من ولد الحسين؟ فقال زيد: أما أنَّه مِن وُلدِ فاطمه و هو ممن شاء الله من وُلدِ الحسن أَم مِن وُلدِ الحسين» (امير حسين بن بدرالدين، بي­تا: ج1، ص199 و زيدي، بي­تا: ج1، ص72).

يك روايت از هشت روايت پيش گفته، از علي بن الحسين (ع)، از پدر بزرگوارشان، از مادر گرامي‌شان، فاطمه (س) نقل شده كه رسول خدا (ص) به آن بانو فرمودند: «المهدي من ولدك» (امير حسين بن بدرالدين، بي­تا: ج1، ص227). در اين روايت نيز مفهوم فاطمي نسب بودن حضرت مهدي (ع) قابل برداشت است و احتمال نقل به معنا شدن حديث وجود دارد.

هـ) روايات دربردارنده عبارت «المهدي مِنّي»

در يك روايت نيز عبارت «المهدي مِنِّي» آمده است: «المهدي مِنّي، أجلي الجبهه، أقني الأنف؛ يملأ الارضَ قسطا و عدلا كما مُلئت جورا و ظلما» (مويدي، 1414: ج1، ص62) كه با توجه به روايات سابق و راوي حديث كاملاً مشخص است كه منظور، از نسل پيامبر (ص) بودن حضرت مهدي (عج) است.

4. تحليل انتقادي روايات مهدويت در منابع زيديه

در بخش دوم اين مقاله به بررسي و نقد روايات مهدويت در منابع زيديه خواهيم پرداخت. در بخش اول عمده تلاش آن بود كه بتوانند دسته‌بندي و گونه‌شناسي دقيقي از روايات مربوط به نام و نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه ارائه كنند و حتي آن‌ها را بر اساس نوع عبارت و الفاظي كه در متن احاديث به كار رفته است، طبقه‌بندي كنند. در بخش دوم لازم است با مراجعه به محتواي احاديث آن‌ها را با احاديث معتبري كه در منابع شيعه اماميه نقل شده‌اند، مورد بررسي و نقد قرار دهيم.

در روايات اماميه، امام دوازدهم به گونه­اي مبسوط معرفي شده و خصوصيات و ويژگي­هاي آن حضرت از لسان معصومان (ع) به‌صورت دقيق بيان شده‌اند. مجموعه كامل اين روايت كه در منابع معتبر و متعدد شيعي نقل شده‌اند، با معرفي كامل و بيان دقيق اوصاف و القاب حضرت مهدي (عج)، تعيين مصداق شده و با بيان نام، كنيه، نسب و شمايل آن حضرت، جانشين دوازدهم پيامبر اكرم (ص) مشخص شده است. بنابراين، بدون درنظر گرفتن آنچه در منابع اماميه در مورد حضرت مهدي (عج) نقل شده، بررسي و نقد احاديث مهدويت در ديگر فرقه‌هاي اسلامي كاري ناقص و ابتر است.

4-1. بررسي و نقد روايات مربوط به نام و لقب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه

همان‌گونه كه اشاره شد، 21 حديث در منابع زيديه به نام و لقب حضرت مهدي (عج) اشاره و ايشان را فردي هم اسم پيامبر اكرم (ص) معرفي كرده‌اند. در بررسي و نقد اين روايات، بايد توجه داشت كه بر اساس روايات وارد شده از معصومان (ع) در منابع معتبر اماميه، حضرت مهدي (عج) همنام و هم‌كنيه‌ جدش رسول خداست و از نظر شمايل و قول و فعل، شبيه‌ترين مردم به آن حضرت (ص) مي‌باشد.

به‌عنوان نمونه جابر بن عبدالله انصاري به نقل از رسول خدا (ص) چنين آورده است: «اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ بِهِ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا اَلْأُمَمُ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ يَمْلَؤُهَا عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً» (خزاز رازي، 1401: ص67 و ابن بابويه، 1394: ج1، ص534).

همچنين رسول خدا (ص) در پاسخ به پرسش جابر بن عبدالله انصاري در خصوص مصداق «اولي الأمر» در آيه 59 سوره‌ نساء، اسامي ائمه‌ دوازده گانه را بيان كردند و وقتي به امام دوازدهم رسيدند، ايشان را با عبارت «سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَلِكَ اَلَّذِي يَفْتَحُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»، معرفي فرمودند (خزاز رازي، 1401: ص53؛ خصيبي، 1419: ص378 و ابن شهر آشوب، 1379: ج1، ص282).

براساس روايت ديگري، «عبدالله بن عباس» از رسول خدا (ص) چنين نقل كرده است:

«مَهْدِيُّ أُمَّتِي أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِي فِي شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ» (خزاز رازي، 1401: ص10؛ ابن بابويه، 1394: ج1، ص484 و اربلي، 1381: ج2، ص510).

همچنين ابوبصير به نقل از امام صادق (ع) و ايشان از پدران بزرگوارشان و آن حضرت از رسول خدا (ص) چنين آورده است:

اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ اَلْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً (ابن بابويه، 1404: ص120 و همان، 1394: ج1، ص536).

در حديث ديگري، امام حسن عسكري (ع) در جواب «احمد بن اسحاق» كه از جانشين و امام پس از ايشان سؤال كرد، فرزندش را كه كودكي سه ساله مي‌نمود، به او معرفي و او را همنام و هم‌كنيه‌ رسول خدا (ص) معرفي كرده است:

«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ اَلْخَلَفِ بَعْدَهُ … فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ فَمَنِ اَلْإِمَامُ وَ اَلْخَلِيفَةُ بَعْدَكَ؟ فَنَهَضَ (ع) فَدَخَلَ اَلْبَيْتَ ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلَى عَاتِقِهِ غُلاَمٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ اَلْقَمَرُ لَيْلَةَ اَلْبَدْرِ مِنْ أَبْنَاءِ ثَلاَثِ سِنِينَ فَقَالَ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ لَوْلاَ كَرَامَتُكَ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى حُجَجِهِ مَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ اِبْنِي هَذَا إِنَّهُ سَمِيُّ رَسُولِ اَللَّهِ (ص) وَ كَنِيُّهُ…» (اربلي، 1381: ج2، ص526 و عاملي نباطي، 1384: ج2، ص231).

اين‌گونه روايات در منابع روايي، علاوه بر اين‌كه گوياي نام و لقب حضرت مهدي (عج) هستند و آن حضرت را همنام و هم‌كنيه‌ رسول اكرم (ص) معرفي مي‌كنند؛ به روشني گوياي اين مطلب هستند كه اسامي امامان دوازده‌گانه، از زمان پيامبر اكرم (ص) مشخص و معلوم بوده و جاي هيچ گونه شبهه‌اي در نام و لقب ايشان باقي نيست و بر اين اساس، مي‌توان روايات مطرح در منابع زيديه در مورد نام و لقب حضرت مهدي (عج) را تأييد كرد.

4-2. بررسي و نقد روايات مربوط به نسب حضرت مهدي (عج) در منابع زيديه

همان گونه كه اشاره شد، هيجده حديث در منابع زيديه به نسب و نسل حضرت مهدي (عج) اشاره دارد و آن حضرت را از نسل پيامبر اكرم (ص) و فاطمه (س) معرفي كرده است. در بررسي و نقد اين روايات نيز بايد توجه داشت كه بر اساس روايات موجود از معصومان (ع) در منابع معتبر اماميه، حضرت مهدي (عج) فرزند نهم از نسل امام حسين (ع) معرفي شده است. بررسي مجموعه روايات مطرح در اين زمينه نشان مي‌دهد كه اكثر احاديث با عبارات ذيل از نسب آن حضرت (عج) ياده كرده‌اند: «التاسعُ مِن وُلْدِكَ يا حسين هو القائِمُ بالحقِّ»، «قائِمُ هذِهِ الأُمَّۀِ هُوَ التَّاسِعُ مِن وُلْدِي»، «التاسعُ مِن وُلْدِ أَخِي الحُسَين»، «قائم هذه الامه التاسع من ولدي»، «آخرهم التاسع من ولدي»، «تاسعهم قائم امتي»، «تاسعهم القائم من ولدي» و «جعل من صلب الحسين ائمه».

به‌عنوان نمونه از امام رضا (ع) به نقل از اميرالمؤمنين (ع) آمده است كه خطاب به امام حسين (ع) فرمودند: «عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (ع) أَنَّهُ قَالَ لِلْحُسَيْنِ (ع) اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْنُ هُوَ اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ اَلْمُظْهِرُ لِلدِّينِ اَلْبَاسِطُ لِلْعَدْلِ» (طبرسي، 1390: ص426 و اربلي، 1381: ج2، ص521).

در روايت‌هاي متعددي نيز از امام حسين چنين آمده است: «قَائِمُ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ هُوَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي وَ هُوَ صَاحِبُ اَلْغَيْبَةِ…» (ابن بابويه، 1394: ج1، ص583 و حلي، 1408: ص71) و يا در روايت‌هاي ديگري آمده است: «مِنَّا اِثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً أَوَّلُهُمْ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ و آخِرُهُمُ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي و هُوَ اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ …» (همان، ص68؛ حلّي، همان ؛ جوهري، بي‌تا: ص23 و ابن حيون، 1409: ج3، ص568).

مؤيد ديگر اين مطالب آن است كه امام حسن مجتبي (ع)، هنگام صلح با معاويه فرمودند:

هيچ‌كدام از ما اهل بيت (ع) نيست، مگر اين‌كه بيعت اجباري با حاكم طاغي زمانش بر گردن اوست، به‌جز قائم: «عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا قَالَ: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمَ اَلَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اَللَّهِ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلاَدَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي اَلْحُسَيْنِ اِبْنُ سَيِّدَةِ اَلْإِمَاءِ يُطِيلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ…» (طبرسي، 1403: ج2، ص289 و ابن بابويه، 1404: ص18).

در اين روايت عبارت «اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي اَلْحُسَينِ» به صراحت گوياي سلسله نسب حضرت مهدي (عج) مي‌باشد.

براساس روايت ديگري از «عبدالرحمن بن سمره» و او از پيامبر اكرم (ص)، در پاسخ درخواست وي مبني بر راهنمايي به سمت نجات و سعادت؛ پيمودن مسير ولايت علي بن ابي طالب (ع) و سلسله‌ دوازده‌گانه‌ جانشينان پيامبر اكرم (ص) ضروري دانسته شده كه نهمين ايشان، قائم امت، از نسل امام حسين (ع) است:

عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَرْشِدْنِي إِلَى اَلنَّجَاةِ فَقَالَ يَا اِبْنَ سَمُرَةَ إِذَا اِخْتَلَفَتِ اَلْأَهْوَاءُ وَ تَفَرَّقَتِ اَلْآرَاءُ فَعَلَيْكَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ مِنْ … وَ اِبْنَيْهِ إِمَامَا أُمَّتِي وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ تَاسِعُهُمْ قائم أُمَّتِي … (نيشابوري، 1376: ج1، ص100؛ طبرسي، 1403: ج1، ص69 و ابن بابويه، 1378: ص483).

براساس روايت ديگري از «حسين بن خالد»، از امام رضا (ع) به نقل از رسول اكرم (ص)؛ همه اهل بيت (ع) به‌صورت دقيق معرفي شده و بر وجود حضرت مهدي (عج)، به‌عنوان نهمين فرزند از نسل امام حسين (ع) تصريح شده است: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) … وَ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمُ اَلْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي» (ابن بابويه، 1394: ج1، ص48 و ابن طاووس، 1413: ص553).

در روايت‌هاي بسياري نيز عبارت «جَعَلَ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ أَئِمَّةً» درج شده است، مانند قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) … أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَنِي وَ إِيَّاهُمْ حُجَجاً عَلَى عِبَادِهِ وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَيْنِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي وَ يَحْفَظُونَ وَصِيَّتِي اَلتَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَيْتِي وَ مَهْدِيُّ أُمَّتِي أَشْبَهُ اَلنَّاسِ بِي فِي شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ» (ديلمي، 1412: ج2، ص415؛ طبرسي، 1390: ص398 و خزاز رازي، 1401: ص10).

بنابراين، با توجه به مجموعه روايت‌هايي كه در اين بخش ذكر شد، مي‌توان چنين گفت كه اگرچه در منابع زيديه به صراحت نسب حضرت مهدي (عج) بيان نشده و هيچ نامي از ديگر ائمه اطهار (ع)، به‌ويژه از امام حسين (ع) نيامده و نسل ايشان به‌عنوان امام معرفي نشده است؛ در كل بايد در نظر داشت كه در منابع مذكور، اصالت نسب حضرت مهدي (عج)، به پيامبر اكرم (ص) و حضرت فاطمه (س) عنوان شده است. به عبارت ديگر، در منابع زيديه نامي از امامان مذهب شيعه اثناعشري ذكر نشده و به‌صورت دقيق، نسب حضرت مهدي (عج) كه از نسل امام حسين (ع) است، معرفي نگرديده؛ ليكن با تأكيد بر عباراتي مانند: «المهدي منّا اهل البيت» و «المهدي مِن وُلد فاطِمه»؛ بر اصالت نسب ايشان به پيامبر اكرم (ص) و حضرت فاطمه (س) تأكيد شده است.

نتيجه‌گيري

يكي از مباحث بسيار مهم و در عين حال مشترك ميان مذاهب مختلف اسلامي، مسئله مهدويت و اعتقاد به ظهور منجي است. اين موضوع كه به‌صورت پراكنده در منابع مختلف حديثي مذاهب فريقين بيان شده است، مي‌تواند زمينه‌ساز وحدت بين مذاهب و نزديك‌تر شدن بين آن‌ها باشد. در اين پژوهش به بررسي روايات مهدويت در منابع زيديه پرداخته شد. در منابع اين فرقه كه احاديثي از رسول اكرم (ص)، ائمه اطهار (ع) و بزرگان زيديه جمع‌آوري شده است، مسائل مختلفي در مورد حضرت مهدي (عج) نقل شده كه به دليل محدوديت حجم اين مقاله، صرفاً دو موضوع «نام و لقب» و «نسب» ايشان مورد بررسي و تحليل دقيق قرار گرفته‌اند.

مطالعه و تحقيق در منابع زيديه نشان مي‌دهد كه روايات مربوط به نام و لقب حضرت مهدي (عج) با تعداد 21 مورد (پس از حذف مكررات)، بيش‌ترين فراواني را در ميان ديگر روايات مهدويت دارد كه اين فراواني، گوياي اهميت اين موضوع نزد اين فرقه است. در احاديث زيديه، نام و لقب حضرت مهدي (عج) با عباراتي مانند: «اسمه اسمي»، «اسمه اسم النبي»، «يسَمَّي بِاسمِ نَبِيكم» و «آخرنا محمد بن عبدالله» نقل شده است. تحليل و بررسي منابع اماميه نيز گوياي آن است كه نام و لقب حضرت مهدي (عج)، با نام و كنيه‌ رسول اكرم (ص) يكسان و اسامي امامان دوازده‌گانه از زمان پيامبر اكرم (ص) كاملاً مشخص و معلوم بوده است و جاي هيچ‌گونه شبهه‌اي در نام و لقب ايشان نيست و بر اين اساس، مي‌توان روايات مطرح در منابع زيديه در مورد نام و لقب حضرت مهدي (عج) را تأييد كرد.

همچنين بررسي منابع زيديه نشان داد كه هجده حديث (با حذف مكررات) به موضوع نَسب حضرت مهدي (عج) پرداخته‌اند كه مجموعه اين روايات را بر اساس الفاظ و عباراتي كه به كار برده‌اند، به پنج گروه مي‌توان تقسيم كرد. الفاظ به كار رفته در اين احاديث عبارتند از: «مهديُّ هذه الأُمَّه»، «المهدي منّا اهل البيت»، «المهدي من ولدي»، «مِن وُلد فاطِمه» و «المهديِ مِنِّي». تحليل و بررسي اين احاديث و مطالعه تطبيقي اين موضوع در منابع اماميه، گوياي آن است كه در منابع زيديه، به صراحت نسب حضرت مهدي (عج) بيان نشده و هيچ نامي از ديگر ائمه اطهار (ع) به‌ويژه از امام حسين (ع) نيامده و نسل ايشان به‌عنوان امام معرفي نشده است؛ امّا اصالت نسب حضرت مهدي (عج) به پيامبر اكرم (ص) و حضرت فاطمه (س) بيان و با تأكيد بر عباراتي مانند «المهدي منّا اهل البيت» و «المهدي مِن وُلد فاطِمه» بر اصالت نسب ايشان به پيامبر اكرم (ص) و حضرت فاطمه (س) تأكيد شده است.

منابع

قرآن كريم.

1. ابن بابويه، على بن حسين (1404ق). الإمامة و التبصرة من الحيرة، قم، مدرسة الإمام المهدى (عج).

2. ابن بابويه، محمد بن علي (1376ق). أمالي، تهران، نشر كتابچي.

3. ______________ (1378ق). عيون اخبار الرضا (ع)، محقق: مهدي لاجوردي، تهران، نشر جهان.

4. ______________ (1394). كمال الدين و تمام النعمه، محقق: علي اكبر غفاري، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران.

5. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربي (1409ق). شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، محقق: محمد حسين حسيني جلالي، قم، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

6. ابن شهر آشوب، محمد بن علي (1379ق). مناقب آل ابي طالب، قم، نشر علامه.

7. ابن طاووس، علي بن موسي (1413ق). التحصين لأسرار ما زاد في كتاب اليقين، محقق: اسماعيل انصاري زنجاني خوئيني، قم، نشر مؤسسه دارالكتب.

8. ابن ليمان، عبداله بن حمزة (1406ق). كتابُ الشافي، صنعاء، مكتبة اليمن الكبري.

9. اربلي، علي بن عيسي (1381ق). كشف الغمه في معرفه الائمه، محقق: سيد هاشم رسولي محلاتي، تبريز، نشر بني هاشمي.

10. امير حسين بن بدرالدين، محمد بن احمد (بي­تا). العقد الثمين في تبيين احكام الائمه الهادين، محقق: عبدالسلام عباس وجيه، بي­جا، بي­نا.

11. بغدادي اسفرايني، عبدالقاهر بن طاهر (۱۹۹۸م). الفرق بين الفرق، محقق: محمد محيي الدين عبدالحميد، بيروت، مكتبه العصريه.

12. جمعي از نويسندگان (1392). دايرةالمعارف تشيع، تهران، انتشارات حكمت.

13. جوهري، احمد بن عبدالعزيز (بي­تا). مقتضب الأثر في النص علي الائمه الاثني عشر، محقق: نزار منصوري، قم، انتشارات طباطبايي.

14. حلّي، علي بن يوسف (1408ق). العدد القويه لدفع المخاوف اليوميه، محقق: مهدي رجائي و محمود مرعشي، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي.

15. حوثي، بدرالدين (بي­تا). تحرير الأفكار، محقق: سيد جعفر حسيني، قم، مجمع جهاني اهل بيت.

16. حوثي، محمد بن يحيي (2002م). المختار من صحيح الاحاديث و الآثار، بيروت، مركز أهل البيت للدراسات الاسلامية.

17. خزاز رازي، علي بن محمد (1401ق). كفاية الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر، محقق: عبداللطيف حسيني كوهكمري، قم، نشر بيدار.

18.خصيبي، حسين بن حمدان (1419ق). الهداية الكبري، بيروت، نشر بلاغ.

19. ديلمي، حسن بن محمد (1412ق). ارشاد القلوب الي الصواب، قم، نشر شريف رضي.

20. ديلمي، عبد الله علي مطهر (بي­تا). موجز مناقب الرسول و اهل بيته، قم، موسسه آل البيت (ع).

21. الرسي، القاسم بن إبراهيم (1423ق). الكامل المنير في إثبات ولاية أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب (ع) و الرد على الخوارج ينسب، بيروت، دار دلتا للطباعة والنشر.

22. زيدي، علي بن حسين (بي­تا). المنتزع من المحيط بالامامه، محقق: محمد يحيى سالم عزان، بي­جا، بي­نا.

23. شهرستاني، محمد بن عبد الكريم (1972م). الملل و النحل، محقق:‌ محمد بن‌ فتح‌ الله‌ بدران، بيروت، ‌دارالمعرفه.

24. صابري، حسين (1383). تاريخ فرق اسلامي، تهران، سمت.

25. طبرسي، احمد بن علي (1403ق). الاحتجاج علي اهل اللجاج، محقق: محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضي.

26. طبرسي، فضل بن حسن (1390ق). اعلام الوري باعلام الهدي، تهران، انتشارات الاسلاميه.

27. طوسي، خواجه نصيرالدين (1394). لباب الاعتقاد في شرح تجريد الاعتقاد، مترجم: سيد يوسف ابراهيميان آملي، قم، انتشارات قائم آل علي (ع).

28. عاملي نباطي، علي بن محمد (1384ق). الصراط المستقيم الي مستحقي التقديم، محقق: ميخائيل رمضان، نجف، نشر المكتبه الحيدريه.

29. مسعودي، علي بن حسين (۱۴۰۹ق). مروج الذهب و معادن الجوهر، محقق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة.

30. منصوربالله، عبدالله­بن حمزه (1422ق). المجموع المنصوري، صعده، موسسة الإمام­زيدبن علي الثقافية.

31. ___________________________(1423ق). شرح الرساله الناصحه بالأدله الواضحه، صعده، مركز اهل البيت للدراسات الاسلاميه.

32. مويدي، مجدالدين‌ بن‌ محمد (1414ق). لوامع‌ الانوار في‌ جوامع‌ العلوم‌ و الاثا‌ر و تراجم‌ اولي‌ العلم‌ و الانظا‌ر، صعده، مكتبه‌ التراث‌ الاسلامي‌.

33. الناصر لدين الله، عبدالله بن حسن (1419ق). الأنموذج الخطير في ما يرد من الاشكال، محقق: أحمد محمد حجر، صعدة، مكتبة التراث الإسلامي.

34. نيشابوري، محمد بن احمد (1357). روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم، انتشارات رضي.

35. وزير، هادي بن ابراهيم (1423ق). هداية الراغبين الي مذهب العترة الطاهرين، صعده، مؤسسة الإمام زيد بن علي.

36. _____________________ (بي‌تا). نهاية التنويه في ازهاق التمويه، صعده، مؤسسة الإمام زيد بن علي.

37. الهادي الي الحق، يحيي بن الحسين (1402ق). درر الاحاديث النبويه بالاسانيد اليحيويه، محقق: عبدالله محمد بن حمزه بن أبي النجم صعدي، بيروت، مكتبة الأعلمي.

38. هاروني، سيد يحيي بن حسين (بي‌تا). تيسير المطالب في امالي ابي طالب، محقق: عبدالله بن حمود العزي، بي­جا، موسسه فرهنگي امام زيد بن علي.

39. يحيي الأمين، شريف (1406ق). معجم الفرق الإسلاميه، بيروت، دارالأضواء.