| تحليل محتوايي روايات مهدويت در كتاب عيون اخبار الرضا (ع) | ||
| مسلم كامياب | ||
![]() |
||
| چكيده
كتاب «عيون أخبار الرضا»، تأليف شيخ صدوق، از برجستهترين منابع حديثي شيعه در موضوع شناخت امام رضا (ع) و مجموعه احاديث ايشان به شمار ميرود. پژوهش پيشرو با بهرهگيري از روش «تحليل محتوا» به فرجام رسيده است. در چارچوب اين روش، با تحليل محتواي بيست روايت مهدوي، بر چند موضوع محوري تمركز شده است كه شاخصترينِ آنها «شخصيت امام زمان (عج)» و «ويژگيهاي عصر ظهور» هستند. علاوه بر آن به موضوعاتي همچون دلايل غيبت، فضيلت انتظار فرج و برخي از نشانههاي ظهور اشاره شده است. دوران ظهور كه مهمترين بخش روايات اين كتاب را تشكيل ميدهد؛ با ويژگيهايي مانند استقرار حكومت توحيديِ جهاني، عدالت فراگير و تحولات سياسي ترسيم گرديده است؛ وجود برخي اسناد ضعيف، محتواي تمامي اين روايات شاذ نبوده و بخشي از آنها با ميراث حديثي اماميّه همخواني تام دارد. شيخ صدوق در نقل روايات مهدوي امام رضا (ع)، رويكردي گزينشمحور اتخاذ كرده و قصد احصا و ذكر تمامي روايات مرتبط با آن حضرت را نداشته است. واژگان كليدي: روايات مهدوي، شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، تحليل محتوا، شخصيت شناسي امام، عصر ظهور. مقدمه كتابهاي حديثي به عنوان گنجينه معارف اسلامي، ضامن حفظ اصالت معارف ديني و جلوگيري از تحريف و بدعت هستند. اين متون حلقه اتصال امت اسلامي به اولياي الاهي پس از قرآن كريم به حساب ميآيند. از طرفي ديگر، مبحث مهدويت به عنوان يكي از اركان بنيادين كلام شيعي، همواره كانون توجه انديشمندان و حديثپژوهان بوده است. در اين ميان، كتاب «عيون اخبار الرضا»، تأليف شيخ صدوق (305-381 ق) _ از برجستهترين محدثان امامي در قرن چهارم هجري_ جايگاهي ممتاز در ميان منابع حديثي شيعه دارد. شيخ صدوق به پاس دو قصيده از صاحب بن عباد (وزير دانشمند شيعي دولت آل بويه) در مدح امام رضا (ع)، اين كتاب را تأليف و به وي تقديم كرد (صدوق، 1378: ج1، ص 3). در اين كتاب 975 روايت، در 69 باب تنظيم شده است. واكاوي نظاممند روايات مهدوي در عيون اخبار الرضا ما را به دركي عميقتر از شكلدهي به انديشه مهدويت در اين اثر رهنمون ميسازد. همچنين با توجه به آثار مهدوي شيخ صدوق، مانند كمال الدين و تمام النعمه، امكان بازسازي الگوي جامع مهدويت در انديشه ايشان را فراهم ميآورد. تحليل محتواي روايات اين اثر ميتواند ضمن روشنسازي سير تطور مفهومي مهدويت در قرن چهارم هجري، نقش مؤثر اين كتاب را در تكوين گفتمان مهدوي در كنار ديگر متون روايي همعصر به وضوح نشان دهد. اين پژوهش با رويكرد توصيفي – تحليلي و با روش كتابخانهاي، در پي پاسخگويي به پرسشهاي زير است: كتاب عيون اخبار الرضا چه حجمي از روايات مهدوي را در خود جاي داده است؟ اين روايات در چه محورهاي موضوعي دسته بندي ميشوند؟ اين روايات عمدتاً بر چه ابعادي از گفتمان مهدويت تأكيد دارند؟ آيا ميتوان الگوي خاصي در نحوه چينش و ارائه روايات مهدوي توسط شيخ صدوق در اين اثر شناسايي كرد؟ نوشتار تنها با هدف ترسيم تصويري جامع از آموزههاي مهدويت در اين اثر به بررسي دقيق و تحليل مفاهيم مهدوي موجود در آن محدود ميشود. پيشينه شناسي كتاب عيون اخبار الرضا (ع)، به عنوان يكي از مهمترين منابع حديثي شيعه، محور پژوهشهاي متعددي قرار گرفته است. در ميان مطالعات انجامشده، ميتوان به پژوهشهاي ارزشمندي همچون «اعتبارسنجي سندي و رجالي احاديث پزشكي عيون اخبار الرضا (ع)» (اصفهاني، فلاحيان و محمدي، ۱۳۹۹)؛ «مقايسه تطبيقي مباحث توحيدي در نهجالبلاغه و روايات عيون اخبار الرضا (ع)» (پهلوان، آبدار و آذرخشي، ۱۳۹۸)؛ «نقد و بررسي شيوههاي شبههپراكني قفاري در كتاب اصول مذهب الشيعه با تأكيد بر استنادات به عيون اخبار الرضا (ع)» (محقق گرفمي، دلبري و حقپناه، ۱۴۰۴)؛ «واكاوي محتوايي روايات توحيدي امام رضا (ع) در عيون اخبار الرضا (ع)» (ميرغفوريان و بشير، ۱۴۰۰)؛ مقاله بررسي دو اثر تاريخ نگاري شيخ صدوق (عيون اخبار الرضا و كمال الدين صدوق) (صفري فروشاني، 1386: ص 166-207)؛ اشاره كرد. همانطور كه از عناوين مقالات هويدا است، اين مقالات هر كدام از زاويهاي خاص به كتاب عيون اخبار الرضا توجه كردهاست. اما در زمينه تحليل محتوايي روايات، با محوريت آثار و منابع شيعي، ميتوان به منابع متعددي اشاره كرد. به عنوان نمونه، كتاب «حديثپژوهي مهدويت»، به بررسي فقهالحديثي روايات «باب الغيبه» در كتاب شريف كافي پرداخته است (جمعي از نويسندگان، 1403). در اين اثر تنها يك باب از روايات كتاب الكافي مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است. همچنين، مقالهاي با عنوان «دراسه حول منهج علي بن ابراهيم القمي في الروايات المهدويه في تفسير القمي»، به تحليل محتوايي روايات مهدوي در تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي اختصاص يافته است (كامياب و طباطبايي، 2024: ص 113-138). نويسندگان در اين مقاله، ضمن بررسي شخصيت علي بن ابراهيم قمي و مسئله انتساب تفسير به او، به اين نتيجه رسيدهاند كه تمام اين اثر از وي نيست و بخشهايي از آن به دوران پس از او متعلق است. بر پايه روشي علمي و با استناد به اسناد ابتدايي روايات، مؤلفان تنها بيست روايت را مستقيماً از علي بن ابراهيم شناسايي كرده و سپس به تحليل آنها پرداختهاند (همان). مقاله ديگري با عنوان «بررسي و تحليل روايات مهدوي قرب الاسناد عبدالله بن جعفر حميري» (كامياب، 1403: ص، 75-100)؛ ضمن بررسي شخصيت مؤلف، سيزده روايت مهدوي اين كتاب را مورد مطالعه قرار داده است. نتيجه اين پژوهش نشان ميدهد كه اگرچه محتواي اين روايات در منابع همعصر حميري و نيز منابع متأخر تا قرن پنجم كمتر انعكاس يافتهاست؛ اكثر آنها با هسته اصلي آموزه مهدويت و مكتب فكري شيعه تطابق دارد. تنوع موضوعي روايات حميري، بهويژه در زمينه نشانههاي ظهور و جريان واقفيه، از نكات برجسته اين كتاب است. با وجود اين پژوهشهاي عميق و گسترده، جاي خالي مطالعهاي جامع كه به تحليل نظاممند روايات مهدوي كتاب عيون اخبار الرضا بپردازد، به وضوح احساس ميشود. اين خلأ پژوهشي كه تاكنون مورد توجه محققان قرار نگرفتهاست، اهميت و ضرورت تحقيق حاضر را بيش از پيش نمايان ميسازد. روش پژوهش پژوهش پيش رو با روش تحليل محتوا به سامان رسيده است. اين روش از نظر ماهيت پژوهش كمي بوده كه از طريق آن، محتواي كيفي روايات، مورد بررسي قرار ميگيرد. برخي اين روش را، روش تجزيه و تحليل دادهها بر ميشمارند. اين شيوه ابتدا در علوم ارتباطات به كار گرفته شد؛ ولي در حال حاضر، در تحليلهاي مختلف متون كاربرد دارد. روش تحليل محتوا، پژوهشگر را قادر ميسازد تا به تهيه، بيان و ارزيابي يك متن مستقل و بدون دخالت و پيش داوري دست يابد (خنيفر و مسلمي، 1397: ص 77). در تعريف علمي روش تحليل محتوا بايد گفت روشي است كه به كمك آن ميتوان پيامهاي يك متن را به صورت عيني و منظم تشريح كرد (همان، ص 79). در اين روش، پس از تقطيع جملات و شناسايي موضوعات اصلي و فرعي، آنها طبقهبندي ميشوند. يك روايت ممكن است حاوي چند موضوع اصلي و فرعي باشد. در نهايت، مضمون اصلي تحت عنوان «مقوله» استخراج شده و مورد تحليل قرار ميگيرد. 3. خطوط كلي و وضعيت شناسي مهدويت در كتاب عيون اخبار الرضا روايات مهدوي اين اثر، در دو گونه قابل وصف است: ۱. برخي از اين روايات، گزارشهايي است كه مضامين آن تمامي اهلبيت از جمله امام مهدي (عج) را شامل ميشود؛ مانند روايات ضرورت حجت در هر زمان كه در اين اثر بهچشم ميآيد (صدوق، ۱۳۷۸: ج1، ص۲۷۲، ح۴). يا رواياتي كه در باب ششم كتاب با عنوان «باب النصوص عليالرضا (ع) بالإمامة في جملة الأئمة الاثني عشر (ع)» به وجود ائمه دوازدهگانه تصريح كرده است (همان، ص ۴۰–۶۹). در اين باب، چندين روايت در ضمن معرفي شخصيت امام مهدي (عج) به مسائل مهم مهدوي مانند غيبت (همان، ج۱، ص ۶۸)، انتظار، عصر ظهور و دستاوردهاي آن (همان، ج۱، ص ۵۸، ۶۲و ۶۸) اشاره دارد. مجموع اين دسته از روايات، هفت مورد است. ۲. روايات خاص مهدوي كه در ابواب مختلف اين اثر پراكنده است؛ مانند «بابٌ فِيمَا جَاءَ عَنِ الإمَامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (ع) مِنَ الأَخْبَارِ المُتَفَرِّقَة» (همان، ج۱، ص۲۷۲)؛ «بابٌ فِيمَا جَاءَ عَنِ الرِّضَا (ع) مِنَ الأَخْبَارِ المَنْثُورَة» (همان، ج۲، ص۲)؛ «بابٌ فِيمَا جَاءَ عَنِ الرِّضَا (ع) مِنَ الأَخْبَارِ المَجْمُوعَة» (همان، ج۲، ص۲۴)؛ «بابٌ فِي ذِكْرِ ثَوَابِ زِيَارَةِ الإمَامِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (ع)» (همان، ج۲، ص۲۵۴). مجموعه تمامي اين روايات به دوازده گزارش ميرسد كه هر يك جنبهاي خاص و متفاوت از آموزه مهدويت را نمايندگي ميكند. تنوع موضوعي اين روايات قابل توجه است. 4. اعتبار سنجي روايات مهدوي در عيون اخبار الرضا روايات مهدويت مندرج در اين اثر، بيست مورد است. در فرآيند تحقيق، اسناد تمامي اين روايات با روش رجاليِ مرسوم، واكاوي شده است. براين اساس، اگر در سلسله سند يك روايت، راويِ ضعيفي (از ديدگاه علم رجال) وجود داشته باشد، آن روايت از نظر سندي «ضعيف» محسوب ميشود. البته روشن است كه ضعف سند يك روايت، بهخوديخود به معناي نادرستي محتواي آن نيست و ممكن است آن آموزه در روايات معتبر ديگري تأييد شده باشد. از اين رو، روايات در دو بخش متمايز قابل تفكيك است: 1. روايات صحيح السند كه راويان آنها به وثاقت شناخته شدهاند. اين تعداد روايات ده مورد است (صدوق، 1378: ج1، ص 42، 65 (دو روايت)، ۲۷۳ (دو روايت)، ۲۹۹، ۳۱۰؛ ج2، ص ۷، ۱۲۲ و ۲۶۵)؛ در اسناد اين روايات، چهرههايي چون عبدالسلام بن صالح هروي (كشي، ص۶۱۵-۶۱۶ و نجاشي، 1407: ص۲۴۵)، ريان بن شبيب (همان، ص 165). احمد بن زياد همداني (حلي، 1411: ص۱۹)، علي بن ابراهيم بن هاشم (نجاشي، 1407: ص۲۶۰) ابراهيم بن هاشم (همان، ص۱۶)، حسن بن محبوب (طوسي، 1381: ص334)؛ محمد بن عمر بن محمد بن سلم بن البراء الجعابي، (طوسي، بيتا: ص326)؛ احمد بن ادريس (نجاشي، 1407: ص92) علي بن الريان (همان، ص278) عبدالله بن جعفر بن جامع الحميري (همان، ص220) حضور دارند كه همگي در زمره راويان موثق قرار ميگيرند. همچنين افرادي مانند احمد بن محمد همداني (ابن عقده)، علي بن حسن بن فضّال، حسن بن علي بن فضّال و محمد بن علي ماجيلويه (مامقاني، 1431: ج۳، ص۱۶۰)؛ در زمره اين راويان معتبر جاي دارند. در اين ميان، برخي از راويان اگرچه به صورت خاص مورد توثيق قرار نگرفتهاند؛ بر اساس معيار توثيق عام، مورد پذيرش واقع شدهاند. براي نمونه، محمد بن ابراهيم بن اسحاق به دليل كثرت روايات نقلشده از سوي شيخ صدوق (در ۳۴۵ سند) (مامقاني، 1431: ج1، ص460)؛ حسين بن خالد كوفي با توجه به نقل بزنطي از وي و با استناد به قاعده آنكه بزنطي «لا يُرسلون و لا يَروون إلا عن ثقه» (كليني،1407: ج۴، ص۲۵۵، 376، ج6، ص 309و..)؛ در زمره راويان معتبر محسوب ميشوند. همچنين حسن بن محمد بن سعيد هاشمي كوفي كه شيخ صدوق در سال ۳۵۴ هجري در كوفه از او روايت شنيده و ۲۹ حديث از او نقل كرده، وثاقت او مورد تأييد قرار گرفته است (مامقاني، 1431: ج۲۰، ص۴۰۸). 2). در مقابل، دسته ديگري از روايات كه آنها هم ده روايت است؛ از نظر سندي ضعيف تلقي ميشوند (صدوق، 1378: ج1، ص41، 58، 68، 69 و ج2، ص ۴۷، ۵۹، ۶۳، ۶۶، ۱۳۱ و ۲۰۰). اين دست راويان با عناويني چون ضعيف، مهمل يا مجهول توصيف شدهاند. از جمله اين افراد ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد: فرات بن ابراهيم كوفي (نمازي، 1414: ج۶، ص۱۹۴)؛ محمد بن احمد همداني (همان، ج۶، ص۴۳۲)؛ ابوالفضل عباس بن عبدالله بخاري (همان، ج۴، ص۳۴۷)؛ محمد بن قاسم بن ابراهيم (همان، ج۷، ص۲۹۰)؛ علي بن محمد بن مهرويه قزويني (همان، ج۵، ص۴۷۲)؛ عبيدالله بن عبدالله (نجاشي، 1407: ص۲۳۱)؛ داود بن سليمان بن جعفر (مامقاني، 1431: ج۲۶، ص۱۹۶) و حسين بن محمد اشناني رازي (همان، ج۲۲، ص۴۱۴). ضعف در اسناد دليل بر عدم پذيرش روايات نيست و در تحليل محتوا با بررسي اين دست راويان اعتبار مضموني آنان ثابت خواهد شد. 5. جايگاه ميراث حديثي مهدوي امام رضا (ع) در عيون اخبار الرضا بخشي از روايات مهدويت كتاب عيون در آثار ديگر صدوق قابل مشاهده است (براي مقايسه ر.ك: صدوق، 1378: ج1، ص273؛ همان، 1385: ج1، ص229؛ همان، ج1، ص273؛ همان، 1395: ج2، ص480؛ و 1385: ج1، ص245). اما برخي ديگر تنها در كتاب عيون اخبار الرضا است (ر.ك: صدوق، 1378: ج2، ص131 و 200). از طرفي ديگر، برخي از ميراث حديثي امام رضا كه در ساير متون شيخ صدوق، به ويژه در كمال الدين و تمام النعمه نقل شده است، در كتاب عيون اخبار الرضا ديده نميشود (صدوق، 1395: ج2، ص370، ح 1 و 2، ص371، ح 5). با آنكه كتاب عيون اخبار الرضا متاخر از كمال الدين نگارش يافته است؛ تمامي روايات مهدويت امام رضا در اين اثر ديده نميشود. اين نشان از آن دارد كه شيخ صدوق در گزارش روايات مهدويت عيون اخبار الرضا به صورت گزينشي و بدون انباشت روايت گزارشهاي حديثي خود را نقل كرده و در صدد احصاي تمامي روايات امام رضا (ع) نبوده است. به دنبال اين، ميتوان گفت روايات مهدويت منقول از امام رضا (ع) در آثار صدوق به صورت پراكنده منتشر شده و شيخ صدوق براي انتخاب روايت مهدويت در هر اثر، سبكي متفاوت داشته است. 6.تحليل كمّي روايات مهدوي عيون اخبار الرضا تحليل كمّي در پژوهشهاي متني، به بررسي نظاممند فراواني واژگان، مفاهيم و مؤلفههاي محتوايي ميپردازد. اين روش با ارائه آمار توصيفي از توزيع عناصر متني، به شناسايي ساختار محتوايي متن از طريق ترسيم الگوهاي تكرارشونده و تهيه نقشه مفهومي اوليه براي ورود به تحليلهاي عميقتر كيفي كمك خواهد كرد. بررسي محتواي روايات مهدويت در كتاب عيون اخبار الرضا نشان ميدهد كه از ميان بيست روايت منتخب مرتبط با اين موضوع، مجموعاً ۶۲ مؤلفه فرعي قابل استخراج است كه در قالب هفت مقوله اصلي طبقه بندي شدهاند. از حيث آماري، پرتكرارترين مقوله به «ويژگيهاي عصر ظهور و تحولات معرفتي- اجتماعي-سياسي اين برهه» اختصاص يافته است. در مرتبه بعدي، مؤلفههاي مربوط به «شخصيت شناسي امام عصر (عج) با تأكيد بر جنبههاي معرفتي و سلوك فردي» قرار ميگيرد. ساير مقولات به ترتيب فراواني، مباحث غيبت و فلسفه آن، ويژگيهاي اصحاب خاص حضرت، نشانههاي حتمي و غيرحتمي ظهور، واكاوي مفهوم انتظار فرج و در نهايت برخي موضوعات فرعي ديگر را شامل ميباشند. 7. تحليل محتوايي روايات مهدويت عيون اخبار الرضا 7-1. روايات ائمه اثنا عشر از راويان شيعي صفار قمي (متوفاي ۲۹۰ق) نخستين محدثي است كه در كتاب «بصائر الدرجات» با بهرهگيري از تعابيري همچون «الِاثْنَا عَشَرَ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ»، (صفار، 1404: ج1، ص320)؛ به نقل از اهل بيت (ع)، به احاديث مربوط به ائمه دوازدهگانه اشاره كرده است. پس از وي، ديگر محدثان برجستهاي مانند كليني، نعماني و صدوق نيز در آثار خود به اين احاديث پرداختهاند. نكته قابل توجه، رويكرد شيخ صدوق در اين زمينه است. او پيش از تأليف كتاب «عيون اخبار الرضا (ع)»، در آثاري مانند «كمالالدين» و «الخصال»، به صورت كلي به مجموعه روايات اثناعشر اشاره كرده بود؛ اما مجدد در اين اثر براي اثبات امامت امام رضا به اين روايات اشاره دارد. صدوق در اين زمينه، گاهي رواياتي را ذكر ميكند كه به طور مشخص نام تمامي ائمه در آن ذكر و در ميان اين روايات، بهصورت ويژه به امام عصر (عج) و صفات آن حضرت پرداخته شده است. برخي از اين روايات به حديث «لوح حضرت فاطمه (س)» شهرت دارند كه در اين كتاب بهتفصيل مورد توجه قرار گرفتهاند (صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ص: ۵۶، ۵۷، ۶۸ و ۶۹). از جمله روايات شاخص در اين زمينه، روايتي است كه امام مهدي را اينگونه معرفي كرده است: «أبو القاسم محمّد بن الحسن او حجّت اللَّه القائم» (همان، ج۱، ص۴۱). يا در روايت ديگري اينچنين نقل شده است: «و سپس امر امامت را به فرزند او (امام زمان (عج)) كه رحمتي است بر جهانيان (يا براي رحمت به جهانيان) كامل خواهم نمود» (همان، ص۴۲-۴۵). البته در اين اثر، برخي روايات منقول از صحابه يا تابعان اهل سنت نيز در قالب احاديث خلفاي اثناعشر نقل شده است. بهعنوان نمونه، از قيس بن عبدالله روايت شده است كه مردي باديهنشين از عبدالله بن مسعود پرسيد: «آيا پيامبر شما تعداد خلفاي پس از خود را گفته است؟ كه ابن مسعود پاسخ داد: «بله، دوازده نفر به عدد نقباي بنياسرائيل» (همان، ص۴۸). وجود باب مستقل با اسناد متعدد در خصوص تعداد ائمه معصوم (ع) و ويژگيهاي امام عصر (عج)، گوياي اهتمام ويژه شيخ صدوق به موضوع امامت و مهدويت است. تعدد طرق روايي و تكرار اسناد در نقل اين احاديث، علاوه بر تأكيد بر اعتبار محتوايي، بيانگر مقبوليت و وثاقت اين روايات در ميان محدثان امامي است. نكته قابلتأمل، استناد به روايات لوح فاطمه (س) و احاديث خلفاي اثناعشر است كه در منابع معتبر امامي (مانند الكافي، تأليف حدود ۵۰ سال قبلتر از عيون اخبار الرضا) و مصادر اهل سنت (همچون صحيحين، تدوينشده حدود يك قرن قبل از عيون اخبارالرضا) به چشم ميخورد. اين همخواني تاريخي، علاوه بر دلالت بر اصالت اين مضامين، مؤيد اتكاي شيخ صدوق به ميراث مشترك و مورد اجماع محدثان فريقين است. به نظر ميرسد شيخ صدوق با هدف دفع شبهات مخالفان، بهويژه زيديان كه احاديث ائمه اثناعشر (ع) را در عصر غيبت جعلي ميپنداشتند، طرح اين روايات را پاسخي مستدل به اين شبهه ميدانسته و با نقل آنها در آثار متعدد خود، موضع تشيع امامي را تقويت ميكرده است (ر.ك: صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ص۶۷). 2-7. شخصيت شناسي امام مهدي 1-2-7. هويت امام در اينكه مهدي موعود مردي از امت اسلامي و از عترت و اهل بيت پيامبر اكرم (ص) است؛ ترديد و اختلافي در بين مسلمانان وجود ندارد؛ اما در نوع شناسايي حضرت، گاهي نام مقدس آن حضرت بهصورت «م. ح.م. د» آمده است (صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ص۴۱ و ج۲، ص۷). شيخ در اين باره مينويسد: «اين حديث بهگونهاي عنوان شده كه نام قائم (عج) در آن تصريح گرديده؛ ولي عقيده من آن است كه تصريح به نام آن حضرت نهي شده است» (همان، ج۱، ص۴۱). بر اساس همين اعتقاد در مواضعي ديگر با ذكر احاديثي، به پرهيز از بردن صريح نام ايشان تصريح كرده است (همان، ج۱، ص۶۷). به نظر ميرسد نقل صريح نام خاص حضرت توسط شيخ صدوق، ميتواند بر اساس نصگرايي و التزامِ محدثان قم به امانتداري در نقل حديث دانست؛ رويكردي كه حتي در مواجهه با روايات ناسازگار با ديدگاههاي كلامي آنان تداوم داشته است (كامياب، ۱۳۸۹: ص ۸۹). همراه با ذكر نام ويژه حضرت، در برخي روايات به نام والدين ايشان نيز اشاره شده است. نام مادر ايشان نرجس خاتون (صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ص۴۱) و پدر گراميشان امام حسن عسكري (ع) ذكر گرديده است (همان، ص۶۷). در برخي روايات نيز به نسب ايشان اشاره شده است؛ مانند روايت رسول خدا: «روزگار سپري نشود تا آنكه مردي از اولاد حسين قيام كند» كه نشان ميدهد امام از ذريه امام حسين (ع) است (صدوق، ۱۳۷۸: ج۲، ص۶۶). اين تقرير روايي، هم هويت امام عصر (عج) را به روشني ترسيم ميكند و هم در عين حال، حساسيتهاي مربوط به ذكر نام ايشان را موردنظر قرار داده است. البته در منابع ديگري، روايات فراوان ديگري درباره نسب امام، تعابيري مانند «مردي از ما اهلبيت» (حميري، ۱۴۱۳: ص۳۵۱)؛ «مردي از آنها» (صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ص۲۵۰)؛ «مردي از من» (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ص۲۵۸) و «كودكي از ما» (كليني، ۱۴۰۷: ج۱، ص۳۴۱) به كار رفته است. 2-2-7. ويژگيهاي معنوي امام بر اساس مستندات، حضرت حجت (عج) بهعنوان تجلّي كامل حجت الاهي بر روي زمين (صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ص۴۱) و مظهر رحمت ربالعالمين براي تمامي عوالم وجودي معرفي شدهاند (همان، ص۴۴). ايشان واجد جامعيت كمالات انبيا بوده و كمال موسوي، نورانيت عيسوي و صبر ايّوبي را بهصورت متعالي در خود جمع كردهاند (همان، ص۴۴). از منظر صفات اخلاقي، آن حضرت به تقواي الاهي، طهارت باطني، حسن فعلي، مقبوليت عام، هدايتگري جهانشمول و هدايتيافتگي ذاتي متصف ميباشند (همان، ص۶۲). اين صفات، جايگاه بيبديل ايشان را بهعنوان واسطۀ فيض الاهي و محور هدايت عالميان تبيين ميكند. در كلامي از امام رضا (ع) در وصف مقام امام مهدي (عج) آمده است: «خوشا به حال كسي كه او را دوست بدارد و خوشا به حال كسي كه به او معتقد باشد» (همان، ج۱، ص۶۳). البته بهغير از نكته پيشگفته، اين عبارت نوراني بيانگر مقام والاي دوستداران و پيروان حضرت حجت (عج) است كه رستگاري و سعادت ابدي را براي آنان به ارمغان ميآورد. 3-7. غيبت امام زمان از بنياديترين مباني اماميه، مسئله غيبت امام زمان (عج) است. روايات مربوط به غيبت در منابع شيعي به صورت فراوان و متنوع نقل شدهاند. سرآمد محدثان در نقل اين روايات، مرحوم كليني است كه در باب مستقلي با عنوان «باب في الغيبة»، به تفصيل به احاديث مرتبط با غيبت پرداخته است (كليني، ۱۴۰۷: ج۱، ص۳۳۵). در اين اثر از امام رضا (ع) نيز چنين نقل شده است: «كَأَنِّي بِالشِّيعَةِ عِنْدَ فَقْدِهِمُ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي يَطْلُبُونَ الْمَرْعَى وَ لَا يَجِدُونَهُ …؛ گويا شيعه را مىبينم، آن زمان كه سومين نفر از فرزندانم را نمىيابند و به دنبال اين هستند كه كسى امور آنان را به دست گيرد و شؤون آنها را تدبير كند، ولى او را نمىيابند.» پرسيدم: چرا، يا ابن رسول اللَّه؟! حضرت فرمودند: «زيرا امامشان غايب مىگردد.» پرسيدم چرا؟ فرمودند: «زيرا هنگام قيام، بيعت كسى برعهده گردن او نباشد» (صدوق، 1378: ج1، ص 273). در روايتي ديگر از آن امام آمده است: «لَا بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمَّاءَ صَيْلَمٍ، تَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ، وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّيعَةِ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي..»؛ به ناچار، فتنه و آشوبي بسيار سهمگين و خونين رخ خواهد داد كه هر نوع خويشي و قرابت و دوستي و رفاقتي ساقط خواهد شد و از بين ميرود و اين امر، هنگامي است كه شيعه سومين فرزندم را گم كند (همان، ج2، ص7). جالب توجه آنكه اين دو روايت در آثار صدوق چند مرتبه تكرار شده است (صدوق، 1395: ج2، ص370، 480 و صدوق، 1385: ج1، ص245). در اين روايت امام رضا (ع)، هم به اصل مسئله غيبت و هم به حكمت غيبت اشاره ميكنند. در هر دو حديث، عبارت «الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي» (سومين از فرزندانم) وجود دارد. با توجه به اينكه امام زمان (عج) فرزند بلافصل امام حسن عسكري (ع) و نوه امام رضا (ع) است، اين تعبير به تأمل نياز دارد. احتمالاً مراد از «فقدان سومين فرزند»، به شهادت امام حسن عسكري (ع) اشاره است كه به عنوان سومين امام از نسل امام رضا (ع) محسوب و بعد از شهادت ايشان، ابتلائات شيعه با غيبت امام آغاز ميگردد. به عبارت ديگر، اين تعبير ممكن است به اين دليل باشد كه غيبت امام زمان (عج) در دوران امام عسكري (ع) آغاز شد يا اينكه امام عسكري (ع) آخرين امامِ حاضر براي شيعيان بودند و پس از ايشان، عصر غيبت شروع شد. يا ممكن است عبارت «رابع»، به «ثالث» تحريف شده باشد كه در اين صورت، مراد از فقدان، غيبت خود امام مهدي (عج) خواهد بود. البته براي پذيرش چنين تصحيفي وجود قراين و شواهد لازم است كه در اين مورد خاص، اين قراين موجود نميباشد. زيرا در تمام منابعي كه اين روايت را گزارش كردهاند، عبارت «الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي» ذكر شده است (رك: صدوق، ۱۳۹۵ق: ج۲، ص۳۷۰؛ طبري، ۱۴۱۳: ج۱، ص۴۶۰؛ راوندي، ۱۴۰۹: ج۳، ص۱۱۶۸). در كنار مسئله غيبت امام، بخشي از اين روايات به ابتلائات دوران غيبت اشاره دارد. در اين اثر، در روايتي از امام حسين (ع) آمده است: «او غيبتي دارد كه گروهي در طول آن، مرتد ميشوند و گروهي نيز ثابتقدم باقي ميمانند و مورد اذيت و آزار واقع ميشوند (صدوق، 1378: ج1، ص68)؛ اما در صورت مقاومت خداوند پاداش فراوان به آنان خواهد داد و در ادامه فرمود: «كسي كه در زمان غيبت، اذيّت و تكذيب مردم را تحمّل و صبر كند، مانند كسي است كه در ركاب رسول خدا (ص) پيكار كند» (همان). به نظر ميرسد مسئله غيبت و چالشهاي اين دوران، يكي از اساسيترين مسائلي بوده كه تقريباً در تمامي متون حديثي بدان اشاره شده است. به عنوان نمونه، قبل از شيخ صدوق، كليني در باب تمحيص و الامتحان با تنوع، رواياتي در اين باره گزارش داده است (كليني، 1407: ج1، ص 370ح 2، 3و 6). 7-4. انتظار «انتظار» در لغت به معناي «چشم به راه بودن، چشم داشتن» (فرهنگ معين، ص ۳۶۴ و فرهنگ عميد، ص۱۹۰) و «توقع و چشمداشت» (انوري، ۱۳۸۱: ج۱، ص ۵۸۹) آمده است؛ اما در اصطلاح، به معناي اميد به آيندهاي است كه در آن، ظلم، بيعدالتي، تبعيض و زشتي نباشد و جهان از آنها رهايي يابد و عدالت در سراسر گيتي حاكم گردد. برقي (درگذشته ۲۸۰ق) در كتاب «المحاسن»، نخستين محدثي است كه به روايات انتظار اشاره كرده است. وي از امام صادق (ع) چنين نقل ميكند: «منتظر امام زمان مانند كسي است كه با قائم در خيمه اوست، بلكه مانند كسي است كه در ركاب او شمشير زده؛ يا همچون كسي است كه در ركاب پيامبر (ص) به شهادت نايل گشته است» (برقي، ۱۳۷۱: ص ۱۷۳–۱۷۴)؛ اما در كتاب «عيون اخبار الرضا»، آموزه انتظار در قالب چند عبارت كوتاه كه بيانگر اصل اين مفهوم است؛ نمود يافته است. چنين روايتي از پيامبر اكرم (ص) در اين اثر آمده است: «برترين اعمال امت من، انتظار فرج الاهي است» (صدوق، 1378: ج2، ص 36). اين بيان، اگرچه معنايي عام دارد؛ ميتوان انتظار فرج حجت خدا را نيز از آن استنباط كرد. در دو روايت ديگر اين كتاب، تنها به واژه «القائم المنتظر» (همان، ص122 و 266) اشاره شده كه علاوه بر معرفي امام به عنوان قائم، به مفهوم انتظار كشيدن اشاره دارد. 5-7. حتمي بودن قيام قائم در تحقق وعده الاهي به ظهور و قيام امام مهدي ترديدي وجود ندارد. صفار در كتاب «بصائر الدرجات»، جزء اولين محدثاني هست كه به حتمي بودن قيام امام مهدي اشاره كرده است (صفار، 1404: ج1، ص 258). در ادامه منابع ديگر، از جمله كتاب «عيون اخبار الرضا» بدين روايات اشاره دارد. در اين باره رسول خدا (ص) فرمود: «قيامت بر پا نشود تا قائم بر حقّ ما قيام كند» (صدوق، 1378: ج2، ص59). اين روايت با بيان ارتباط ميان قيامت و ظهور قائم (عج)، بر جايگاه محوري امام مهدي (عج) در نظام آخرالزماني تأكيد دارد. اين روايت ظهور را به عنوان پيششرط قيامت مطرح ميكند كه نشان دهنده اهميت اين رويداد در سير تكاملي عالم است. براساس روايتي ديگر از رسول خدا (ص): «لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ؛ روزگار سپري نشود تا آنكه مردي از اولاد حسين قيام كند» (همان، ج2، ص66). استفاده از قالب «لا تذهب… حتي يقوم»، بر ضرورت و تخلف ناپذيري اين وعده تأكيد دارد. 6-7. زمان ظهور موضوع زمان ظهور امام زمان (عج) از مهمترين و پرسشبرانگيزترين مباحث مهدويت است. اهميت اين موضوع از آنجا ناشي ميشود كه از سويي با بنياديترين باورهاي شيعي مرتبط است و از سوي ديگر، داراي پيامدهاي عملي مهمي در زندگي فردي و اجتماعي مؤمنان است. يكي از معروفترين رواياتي كه در منابع شيخ صدوق متعدد نقل شده؛ جريان ملاقات دعبل خزاعي (م 245) با امام رضا (ع) است. در پايان قصيده، دعبل از زمان ظهور سوال ميكند كه امام ميفرمايد: «اين مانند، خبر دادن به وقت قيامت است» و در ادامه، حضرت با استناد به كلام پيامبر خدا: «فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ … لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً»؛ فرمود: مثل او مثل روز قيامت است كه آشكارا نكند امر قيامت را مگر خدا …و نيايد به شما قيامت مگر ناگهان»؛ كلام خود را تكميل كردند (همان، ج2، ص 266). منظور آن حضرت اين است همان طور كه قيامت را كسى نميداند چه وقت واقع مىشود؛ ظهور حضرت قائم (ع) را نيز كسى نميداند و همان طور كه براى كسى اخبار آن وقت روا نيست؛ اخبار از اين وقت نيز چنان خواهد بود و ناگهان اتفاق مىافتد. روايتي ديگر از پيامبر اكرم (ص) درباره زمان قيام قائم (عج) عنوان شده است كه حضرت فرمودند: «قيامت برپا نشود تا قائم بر حقّ ما قيام كند، و آن، هنگامي است كه خداوند به او اذن دهد» (همان، ج۲، ص۶۰). اين دسته از روايات كه با عبارت «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى..» شروع ميشود، در منابع اهل سنت معمولاً ذيل مباحث «اشراط الساعة» (نشانههاي قيامت) مطرح ميگردد؛ اما در اينجا به رابطه ضروري ميان ظهور قائم (عج) و وقوع قيامت اشاره دارد. با اين حال، اين ارتباط را نبايد به معناي ترتيب زماني مستقيم و فوري ميان اين دو واقعه تفسير كرد، بلكه بيانگر نقش بنيادين و محوري حكومت مهدوي در فراهمآوري بسترهاي لازم براي تحقق قيامت است. نكته اساسي در اين روايت، تأكيد بر اين اصل است كه زمان ظهور كاملاً در حوزه اختيارات و مشيت الاهي قرار دارد و هرگونه تلاش براي تعيين وقت مشخص براي آن را باطل ميشمرد. اين مضمون با مجموعه روايات ديگري كه با عنوان «كراهيت توقيت» و با مضاميني عنوان شدهاند، همچون «كَذَبَ الوَقَّاتُونَ؛ دروغ گفتند وقتگذاران» (كليني، 1407: ج1، ص368-369)؛ همخواني و هماهنگي كامل دارد. اين روايات به صورت متواتر بر ممنوعيت تعيين زمان ظهور تأكيد دارند و هرگونه ادعاي زمانگذاري را مردود ميشمارند (طبسي، 1397: ص24-88). 7-7. نشانههاي ظهور در بررسي نشانههاي ظهور در روايات، پژوهشگران مهدوي معمولاً اين نشانهها را به دو دسته «نشانههاي حتمي» و «نشانههاي غيرحتمي» تقسيم ميكنند. نشانههاي حتمي كه با واژگاني مانند «المحتوم» مشخص شدهاند، عموماً پنج مورد اصلي را شامل ميشوند: خروج سفياني، خسف بيداء، قيام يماني، قتل نفس زكيه و نداي آسماني. در منابع اوليه مكتوب شيعي بين سالهاي ۲۸۰ تا ۳۳۰ قمري همچون «محاسن» برقي، «بصائر الدرجات» صفار، «قرب الاسناد» حميري و حتي «الكافي» كليني؛ روايات اندكي در باب نشانههاي ظهور ديده ميشود (سليميان، ۱۳۹۸: ص ۱۶۴). با اين حال، اگرچه در دوران نعماني به بعد شاهد گزارشهاي بيشتري درباره نشانههاي ظهور هستيم، شيخ صدوق در آثار خود – در مقايسه با ديگر محدثان – روايات كمتري را در اين زمينه نقل كرده است. بر همين اساس، در كتاب «عيون اخبار الرضا (ع)»؛ روايات محدودي به اين موضوع اختصاص يافته است. در روايتي از امام رضا (ع) چنين نقل شده است: «تا زماني كه آسمان از ندا دادن نام صاحبامر و زمين از فرو بردن لشكر [سفياني] آرام نگيرد، شما نيز آرام باشيد» (صدوق، 1378: ص310- 311). در اين روايت به نداي آسماني و خروج سفياني اشاره شده است. 8-7. دوران خروج امام در دوران ابتدايي خروج و ظهور امام، روايات فراواني وجود دارد كه حاكي از همراه داشتن ميراث انبياي الاهي توسط امام مهدي (عج) است. در اين روايات به مواردي همچون سنگ موسي، انگشتر سليمان (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ص۳۷۶)؛ پيراهن يوسف (همان، ج۲، ص۶۷۴)؛ زره (صفار، ۱۴۰۴: ج۱، ص۱۷۵)؛ شمشير، عمامه، برد، چوبدستي، پرچم، زين و سلاح پيامبر (ص) (كليني، ۱۴۰۷: ج۸، ص۲۲۴) و لباس امام علي (ع) (همان، ج۶، ص۴۵۶) اشاره شده است. بر اساس روايتي از كتاب «عيون اخبار الرضا» _كه در سند آن چندين محدث ناشناخته و مهمل وجود دارد_ زماني كه قيام امام مهدي (عج) ميرسد، براي حضرت پرچمي است كه خود به خود باز ميشود؛ و خداوند آن را به سخن ميآورد. او ميگويد: «اي وليّ خدا! قيام كن و دشمنان خدا را بكش» و اين دو (يعني باز شدن پرچم و نطق او) دو علامت و نشانه براي او هستند. و نيز شمشيري غلاف شدهاي دارد، كه وقتي زمان قيامش فرا رسد، آن شمشير از غلاف خود خارج ميشود و خداوند آن را به سخن ميآورد شمشير صدا ميزند و ميگويد: «اي وليّ خدا به پا خيز كه ديگر براي تو جايز نيست از پيكار با دشمنان خدا باز ايستي.» پس، حضرت قيام ميكند و دشمنان خدا را_ در هر جا به دست آورد_ ميكشد (صدوق، 1378: ج1، ص 63). در اين روايت سخن از پرچم يا شمشير انبياي الاهي، به خصوص ميراث نبوي نيست و احتمال دارد كه پرچم و يا شمشير شخص خود امام باشد؛ اما نكته قابل توجه آن است كه در منابع ديگري اين سنخ روايت با اين ويژگي گزارش نشده است و ميتواند از روايات خاص صدوق دانست. اما به هرحال در صورت پذيرش، اين روايت نشان ميدهد كه ظهور حضرت مهدي (عج) با نشانههاي روشني همراه خواهد بود كه برخي از آنها معجزهآسا است و به اذن الاهي محقق خواهد شد. 9-7. ياران امام مهدي در عصر ظهور حركت جهاني امام مهدي به ياراني نياز دارد كه در روايات به دو دسته «ياران بشري» و «ياران غير بشري» اشاره شده است. 1-9-7. ياران بشري در روايات شيعي، به موضوع ياران امام به صورت گسترده پرداخته شده است. نعماني با ترتيب دادن باب مستقلي، با نقل سيزده روايت به بررسي تعداد، اوصاف، نحوه حضور در كنار امام، مكان حضور و ويژگيهاي شخصي (مانند تيره، قبيله و سن) آنان پرداخته است (نعماني، ۱۳۹۷: ص۳۱۱). عياشي نيز با شش روايت (عياشي، ۱۳۸۰: ج۱، ص۶۴، ۶۷؛ ج۲، ص۳۲، ۱۴۰، ۱۵۶و ۲۶۱) و شيخ طوسي با نقل چهار روايت (طوسي، ۱۴۱۱: ص۴۷۲، ۴۷۶ و ۴۷۷)؛ به توصيف ياران بشري حضرت پرداختهاند. وجه اشتراك تمامي اين منابع، تأكيد بر تعداد ۳۱۳ نفر به عنوان ياران ويژه امام است كه در روايات به آن اهتمام ويژهاي شده است. در كتاب «عيون الأخبار»، روايتي نسبتاً بلند از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه در آن به ويژگيهاي ياران امام مهدي (عج) اشاره ميشود. پيامبر در اين روايت خطاب به ابي بن كعب ميفرمايند: پيامبر اكرم (ص) در توصيف ياران امام مهدي (عج) فرمودند: براي مهدي گنجهايي است _ نه از طلا و نقره_ بلكه از اسبهاي كاملالخلقت و نيرومند، و پيادهنظامي با نشانههاي مشخص. خداوند از دورترين شهرها به تعداد اهل بدر [سيصد و سيزده نفر] براي او سپاه گرد ميآورد. او نوشتهاي لاك و مهر شده در دست دارد كه در آن تعداد و نامهاي اصحابش، نسب و شهرهايشان، خلق وخو، ظاهر، چهره و كنيه آنان ثبت شده است. اين افراد جنگاوراني فرمانبردار و مجدّ در عمل هستند (صدوق، 1378: ج1، ص 63). در اين نظام دقيق و برنامهريزيشده، حضرت عيسي بن مريم (ع)، به عنوان يكي از شخصيتهاي برجسته الاهي، به ياري امام مهدي (عج) خواهند شتافت. در منابع فريقين، روايات متعددي به موضوع نزول ايشان در عصر ظهور اشاره كردهاند. از جمله امام رضا (ع) فرمودهاند: «هنگامي كه مهدي از فرزندان من قيام كند، عيسي بن مريم (ع) نزول خواهد كرد و پشت سر او نماز خواهد خواند» (صدوق، 1378: ج2، ص200). بر اساس روايات ديگر، كاركرد نزول حضرت عيسي نصرت و ياري امام است. شيخ صدوق در كتاب الامالي از پيامبر اكرم (ص) چنين روايت شده است: «مهدي از ذريه من است؛ هنگامي كه قيام كند، عيسي بن مريم (ع) براي ياري او فرود خواهد آمد، او را مقدّم خواهد داشت و پشت سرش نماز خواهد گزارد» (همان، ص218). محوريت اطاعت از امام مهدي (عج) و ياري رساندن به ايشان نشان دهنده وحدت اديان و نقش انبيا در تكميل حكومت جهاني را نشان ميدهد و گوياي آن است كه تحقق آرمانهاي الاهي، به هماهنگي و همكاري همه نيروهاي صالح در عرصه جهاني نيازمند است. در برخي روايات اين اثر، با دستوري كلي بر ياري كردن امام تأكيد شده است. در روايتي از پيامبر خدا (ص) آمده است: «بندگان خدا! به سوي او بشتابيد؛ حتي اگر به صورت خزيدن بر روي برف باشد؛ چرا كه او خليفه خدا و خليفه من است» (همان، ص۵۹). اين گزارش نشاندهنده وجوب مطلق پيروي از امام است، حتي در سختترين شرايط. 7-9-2. فرا بشري در دستهاي از روايات، به ياوران فرابشري امام اشاره شده است. در روايت معروف ابن شبيب_ پس از بيان وقايع محرم_ به چهار هزار فرشته اشاره شده است كه براي ياري امام حسين (ع) نازل شدند؛ ولي به اذن الاهي نرسيدند و تا زمان ظهور در كنار قبر آن حضرت باقي ميمانند. اين فرشتگان با ظاهري ژوليده و حالتي حزنآلود، در زمان ظهور به ياران امام مهدي (عج) ميپيوندند و شعار «يالثارات الحسين» سر ميدهند (همان، ج۱، ص۲۹۹). اين موضوع بيانگر پيوند عميق بين قيام عاشورا و نهضت جهاني مهدوي است؛ بهگونهاي كه حتي فرشتگان الاهي در اين مسير مشاركت دارند. همچنين در روايتي ديگر آمده است: «در سمت راست آن حضرت و ميكائيل در سمت چپ ايشان خواهند بود» (همان، ص63). قرار گرفتن جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ امام، نشاندهنده نظام خاص الاهي در حمايت از حجت خدا است. در روايت ديگري آمده است؛ بادها را فرمانبردار او، ابرهاي سخت و سهمگين را در مقابل او و براي او خوار و ذليل خواهم كرد و او را به آسمانها خواهم برد و با لشكريانم يارياش خواهم كرد و با ملائكهام مددش خواهم رساند (همان، ص 262). به نظر ميرسد سنخ اين روايات كه در منابع ديگري فراوان ملاحظه ميشود (نعماني، 1397: ص310 و ابن قولويه، 1356: ص84 و 120)؛ تصوير جامعي از حمايتهاي فرابشري از حكومت مهدوي ارائه ميكنند. از يك سو، حضور فرشتگاني كه قرنها در انتظار ظهور به سر بردهاند و از سوي ديگر، همراهي فرشتگان مقرب الاهي؛ همگي بيانگر عظمت و اهميت قيام جهاني امام عصر (عج) است. اين حمايتها نه تنها جنبه مادي دارد، بلكه بيشتر جنبه معنوي و روحاني آن مورد تأكيد است؛ چرا كه فرشتگان مظهر رحمت و قدرت الاهي هستند و حضور آنان در كنار امام، نشانه تأييد و پشتيباني پروردگار از اين نهضت جهاني است. 10-7. دوران ظهور دوران ظهورحضرت مهدي (عج) كه درخشانترين و روشنترين دوران زندگي انساني است؛ ويژگيهاي فراواني دارد. از جمله مهمترين آنها حاكميت واپسين معصوم و حجت الاهي است كه به «ايام الله» شهره شده است (صدوق، 1362: ج1، ص 108). همانطور كه در تحليل كمي بيان شد، بيشترين روايات در اين اثر به اين دوران متعلق است كه خود در گونههاي مختلفي جاي گذاري ميشود: 1-10-7. حاكميت توحيد در عصر ظهور، حاكميت توحيدي امام مهدي (عج) به صورت كامل و همهجانبه تحقق خواهد يافت. روايتي كه امام رضا (ع) از پيامبر اكرم (ص) نقل ميكنند: «وَ يَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِيدِي؛ و خلق را بر توحيد و يكتاپرستي گرد آورد» (همان، 1378: ج1، ص 264)؛ به وضوح نشان ميدهد كه امام زمان (عج) همه انسانها را حول محور توحيد ناب الاهي گرد خواهد آورد. اين وحدت حقيقي، كه از عميقترين لايههاي معرفتي و ايماني نشأت ميگيرد، تنها در سايه حكومت جهاني امام معصوم (ع) امكان تحقق مييابد. چنين وحدتي نه صرفاً در ظواهر و شعائر، بلكه در باطن و حقيقت ايمان مردم ريشه خواهد دواند. اين حاكميت الاهي است كه در آن، احكام اسلامي به طور كامل اجرا خواهد شد. همانگونه كه در روايت نبوي آمده است: «قائم كسي است كه حلال و حرام را آنگونه كه من حلال و حرام كردهام، به اجرا ميگذارد» (همان، ص۵۸). امام مهدي (عج) دقيقاً بر اساس همان معيارهايي كه پيامبر اكرم (ص) تعيين فرمودند، به تشريح و اجراي احكام ميپردازد. اين بيان نشان ميدهد كه كوچكترين تغييري در حدود الاهي ايجاد نخواهد شد و تمام احكام به همان صورتي كه در شريعت محمدي (ص) آمده است؛ اجرا ميشود. در روايتي ديگر از پيامبر خدا (ص) آمده است: «و حدود الاهي را برپا كرده، اجرا و به حكم خداوند حكم ميكند» (همان، ص۶۳). اين روايت بر دو جنبه اساسي حكومت امام زمان (عج) تأكيد دارد: نخست، برپاداشتن دقيق حدود الاهي است كه ضامن سلامت و امنيت جامعه ميباشد، و دوم، قضاوت و حكمراني بر اساس معيارهاي الاهي كه تضمينكننده عدالت واقعي در جامعه است. محور اين دو جنبه، اراده الاهي است كه بر الاهي بودن ماهيت اين حكومت تأكيد دارد. تمام اين حاكميت بر اساس يك نظام الاهي شكل خواهد گرفت. در روايتي از پيامبر خدا آمده است: «خداوند را تصديق ميكند و قبول دارد و خداوند نيز او را در گفتارش تصديق ميكند» (همان، ص 62) روايت كه به «يصدق الله» و «يصدقه الله» اشاره دارد، بيانگر رابطه دوسويه ميان امام زمان (عج) و پروردگار متعال است. از يك سو امام سخنان الاهي را تصديق و از سوي ديگر خداوند او را در گفتار و رفتار تأييد ميكند. اين تأييد الاهي نشانگر آن است كه حكومت مهدوي نه يك طرح بشري، بلكه تحقق عيني اراده الاهي در زمين است. 2-10-7. عدالت گستري نماد تحول در دوران ظهور، «عدالت گستري» است در روايات فراوان و از جمله اين اثر، پيامبر خدا ميفرمايد: «چتر عدالت را در سراسر جهان بر سر همه جهانيان بگستراند؛ همان طور كه پرچم ظلم و ستمكاري همه جا را تيره و تار ساخته بود» (همان، ج2، ص 66). تعبير روايت نشان ميدهد همانگونه كه ظلم به تمام معنا بر جهان حاكم شده است، عدالت نيز به همان اندازه فراگير و همهجانبه خواهد بود. در عبارتي ديگر باز رسول خدا در شان امام مهدي فرمودند: «به عدل حكم ميكند و به عدالت دستور ميدهد» (همان، ص62). اين عبارت بيانگر دو بعد نظري و عملي عدالت در حكومت مهدوي است. در واقع، «عدالت» هم در مقام قانونگذاري و هم در مقام اجرا، محور اصلي خواهد بود. اين تعبير نشان ميدهد عدالت در عصر ظهور «شعار» نيست، بلكه در تمام سطوح حكمراني نهادينه خواهد شد. اين عدالت همهجانبه كه در روايت به آن اشاره شده است، تمام شئون زندگي بشر را دربرميگيرد؛ از عدالت فردي و اخلاقي گرفته تا عدالت اجتماعي، اقتصادي و سياسي. در چنين نظامي، حقوق همه انسانها به صورت مساوي رعايت ميشود و تبعيض و ناعدالتي جايي در آن ندارد. 3-10-7. تحول سياسي امام مهدي (عج) با قيام جهاني خود، نظام ظالمانه حاكم بر جهان را به طور ريشهاي دگرگون خواهد ساخت. اين تحول عظيم كه پيشنياز ضروري براي استقرار عدالت الاهي است، داراي ويژگيهاي منحصر به فردي ميباشد كه در روايات معصومان (ع) به روشني تبيين شده است. پيامبر اكرم (ص) در بياني ژرف فرمودهاند: «زمين را با آخرين آنان از لوث وجود دشمنانم پاك خواهم كرد» (همان، ج1، ص264). اين تعبير نشاندهنده آن است كه پاكسازي زمين از لوث وجود دشمنان، امري فراگير و همهجانبه خواهد بود. اين پاكسازي به حذف فيزيكي ظالمان محدود نيست؛ بلكه زدودن تمامي آثار و پيامدهاي مخرب حكومت آنان در ساختارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه را نيز شامل ميشود. در روايتي ديگر آمده است: «يَقْتُلُ أَعْدَاءَ اللَّهِ حَيْثُ ثَقِفَهُمْ؛ دشمنان خدا را در هر كجا كه يافت شوند، ميكشد» (همان، ص 63). قيد «حيث ثقفهم» (هر جا كه يافت شوند) بيانگر جهاني بودن اين تحول است. اين رويكرد قاطعانه، به مرزهاي جغرافيايي خاصي محدود نيست و تمامي كانونهاي فساد و طغيان را در سراسر گيتي در بر خواهد گرفت. 4-10-7. حاكميت جهاني روايات متعددي به وسعت بيسابقه حكومت امام زمان (عج) اشاره دارد. چنانكه در روايتي از پيامبر خدا آمده است: «… وَ لَأُمَلِّكَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ..؛ شرق و غرب عالم را به ملك و اختيار او درخواهم آورد» (همان، ص262) و در عبارتي ديگر آمده است: «آخرين آنان قائم است كه خداوند متعال با دست او شرق و غرب عالم را فتح ميكند» (همان، ص 65). فعل «لأملكنه» (در متن حديث) با تأكيد بر فاعل بودن خداوند، مشروعيت الاهي اين حكومت را نشان ميدهد. اين، نوعي تفويض اختيار از سوي خداوند است، نه قدرتگيري زميني. همچنين عبارت «مشارق الأرض و مغاربها»، اشاره به شرق و غرب نمادي از وحدت تمام تمدنها و فرهنگها تحت پرچم توحيد است و به روشني بر جهانشمولي كامل اين حكومت تأكيد دارد. 5-10-7. انتقام در عصر ظهور روايات حكومت مهدوي با يكديگر همداستان نيست؛ اما روح كلي آنان، سيره حكومتي امام مهدي (عج) را بر اساس دستورهاي الاهي و قرآن دانسته است. با اين وصف، سخن از انتقام امام مهدي (عج) در برخي روايات ذكر شده است. عبد السّلام بن صالح هرويّ ميگويد: به حضرت رضا (ع) گفتم: «نظرتان درباره اين حديث از امام صادق (ع) چيست: «زماني كه قائم (ع) قيام كند، فرزندان قاتلان حسين (ع) را به خاطر كردار پدرانشان خواهد كشت»؟ حضرت فرمودند: «همين طور است»، پرسيدم: پس معناي اين آيه چيست: <وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى>(انعام: 164)؛ هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نخواهد كشيد.» فرمودند: «خداوند در تمام گفتارهايش صادق است؛ لكن فرزندان قاتلان حسين (ع) از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مىكنند و هر كس از كارى راضى باشد، مثل كسى است كه آن را انجام دادهاست. اگر كسى در مشرق كشته شود و ديگرى در مغرب از اين قتل راضى باشد، نزد خدا با قاتل شريك خواهد بود، و قائم (ع) در هنگام قيام خود، به خاطر رضايتشان از كردار پدران، ايشان را خواهد كشت» (صدوق، 1378: ج1، ص273). در روايت ديگري حضرت فرمودند: «به وسيله او از دشمنان انتقام گرفته ميشود» (همان، ج1، ص58). 6-10-7. دجال بحث دجال در ميراث شيعي نسبت به اهل سنت به صورت تقليل يافته گزارش شده است. به ويژه در منابع اوليه شيعي گزارشهاي محكمي درباره آن وجود ندارد. برقي در روايتي از امام صادق (ع) آورده است: «دشمنان اهل بيت اگر دجال را درك كنند، به او ايمان ميآورند» (برقي، 1371: ج1، ص90). صفار در بصائر بهصورت كلي تنها از خروج او خبر داده است (صفار، 1404: ج1، ص 297). بر همين اساس، در اين اثر به صورت كلي از دجال سخن گفته شده است. در اين باره رسول خدا (ص) فرمود: «هر كس در آخر الزّمان با ما به ستيز برخيزد و بجنگد، مانند آن است كه در لشكر دجّال با ما به جنگ برخاسته باشد» (صدوق، 1378: ج2 ص47). تشبيه مبارزان ضد اهل بيت در آخرالزمان به همراهان دجال، نشانگر شدت خطر و عمق انحراف اين گروه است. اين تشبيه به خوبي بيان ميكند كه چنين افرادي در همان سطح دجال قرار دارند و از همان جبهه باطل محسوب ميشوند. 7-10-7. جايگاه مردم در عصر ظهور در لابه لاي متون حديثي اين اثر، خطابهاي متعددي از ائمه معصوم (ع) به مردم ديده ميشود كه دو جنبه اساسي حكومت مهدوي را ترسيم ميكنند: نجاتبخشي مؤمنان و عواقب سخت رويگرداني مخالفان. امام رضا (ع) با تعبير «الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِه؛ اطاعتشده در ظهورش (همان، ص۲۶۶)؛ بر حاكميت مطلق و همه جانبه امام زمان (عج) تأكيد ميورزد كه هم ولايت تكويني و هم ولايت تشريعي را شامل ميشود. اين حاكميت جهاني در روايت: «وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَك؛ هر كه از او پيروي كند، نجات يابد و هر كه از او تخلف ورزد، هلاك شود (همان، ص 60)»؛ نشان دهنده دو سرنوشت كاملاً متمايز براي پيروان و مخالفان آن حضرت است. اين دوگانگي در سرنوشت انسانها، در عبارت «رَحْمَةً عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِين؛ رحمتي براي مؤمنان و عذابي براي كافران» (همان، ص۶)؛ به وضوح بيان شده است. 11-7. استمرار حاكميت اولياي الاهي تا قيامت در بررسي دوران پس از امام مهدي (عج)، روايات متعددي به مسئله رجعت و تداوم حكومت الاهي اشاره دارد. امام رضا (ع) در پاسخ به پرسش مأمون درباره رجعت، با استناد به قرآن و سنت پيامبر تأكيد ميفرمايند كه رجعت حقيقتي انكارناپذير است كه در امتهاي پيشين نيز وجود داشته است. ايشان به اين حديث نبوي اشاره ميكنند: «هر آنچه در امتهاي گذشته اتفاق افتادهاست؛ در اين امت نيز دقيقاً به همان شكل رخ خواهد داد» (همان، ج۱، ص۲۰۱(. همچنين در روايتي ديگر، امام رضا (ع) از پيامبر خدا (ص) نقل ميكنند: «.. ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ قطعاً حكومت او را ادامه خواهم داد و روزگار را تا روز قيامت در ميان اولياي خود دستبهدست خواهم كرد» (همان، ص۲۶۴). فعل «لاديمن» با صيغه تأكيدي، بيانگر تداوم ابدي حكومت امام مهدي (عج) است. اين استمرار، نه به شكل فيزيكي، بلكه به عنوان نظامي الاهي تا قيامت تداوم خواهد يافت. اين استمرار و چرخش قدرت در ميان اولياي خداوند خواهد بود و حكومت در ميان صالحان تا روز قيامت دست به دست ميشود. از اين رو، اين نظام حكومتي موقتي و گذرا نخواهد بود. اين وعده الاهي در واقع تصويرگر تداوم پروژه الاهي در زمين است كه با ظهور امام عصر (عج) به نقطه اوج خود رسيده و تا پايان تاريخ بشريت ادامه خواهد يافت. چنين برداشتي، اميد به آينده را در دل مؤمنان زنده نگه ميدارد و نشان ميدهد كه حكومت الاهي هرگز از زمين قطع نخواهد شد. نتيجه گيري شيخ صدوق، از بزرگان حديث شيعه، كتاب «عيون اخبار الرضا (ع)» را در ۶۹ باب و ۹۷۵ روايت تأليف كرده كه از منابع معتبر شيعي است. اين كتاب شامل ۲۰ روايت مهدوي است كه برخي اسناد معتبر و برخي ضعيف دارند و به هفت موضوع اصلي، از جمله ويژگيهاي عصر ظهور و شخصيت امام زمان (عج)، تقسيم ميشوند. در اين اثر، امام مهدي (عج) با نام «ابو القاسم محمد بن الحسن» و عنوان «حجت الله القائم» معرفي شده و به موضوعاتي مانند غيبت، عدم بيعت با ظالمان، فضيلت انتظار فرج، نشانههاي ظهور (مانند نداي آسماني و خسف بيداء)، و قيام امام به عنوان شرط تحقق قيامت پرداخته شده است. همچنين در دوران ظهور، حاكميت جهاني توحيدي و عدالت گسترده برقرار ميشود و ياران امام ۳۱۳ نفر، فرشتگان و نيروهاي فرابشري را شامل هستند. بهرغم ضعف سندي برخي روايات، اين كتاب به مباحث بنيادين مهدويت در چارچوب آموزههاي اصيل شيعي پرداخته است. در مقايسه اين اثر با آثار پيشين، ميتوان برخي آموزهها را پيگيري و مقايسه كرد. به عنوان نمونه، صفار قمي در «بصائر الدرجات» نخستين محدثي است كه با تعابيري مانند «الِاثْنَا عَشَرَ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ»، به احاديث ائمه دوازدهگانه اشاره كرده است. پس از وي، كليني، نعماني و صدوق در آثار خود به اين احاديث پرداختند در مورد ياران امام مهدي (عج) نيز تعداد ۳۱۳ نفر مورد تأكيد قرار گرفته و نعماني و ديگر محدثان به ويژگيهاي آنان پرداختهاند. منابع قرآن كريم. 1. ابن فارس، أحمد بن فارس (1404ق). معجم مقاييس اللغة، مصحح: هارون، عبد السلام محمد، قم، مكتب الاعلام الاسلامي. 2. ابن قولويه، جعفر بن محمد (1356). كامل الزيارات؛ محقق: اميني، عبد الحسين، نجف اشرف، دار المرتضوية. 3. اصفهاني، سيد عبدالله؛ فلاحيان، پروانه و محمدي، فرحناز (1399). اعتبارسنجي سندي-رجالي احاديث پزشكي عيون اخبار الرضا (ع)، اسلام و سلامت، بابل: دانشگاه علوم پزشكي بابل، دوره ۵، شماره ۲، ص ۱۰۶–۱۱۳. 4. انوري، حسن (1381). فرهنگ بزرگ سخن ، تهران، سخن. 5. برقي، احمد بن محمد (1371). المحاسن، محقق: محدث، جلال الدين، قم، دار الكتب الإسلامية. 6. پهلوان، منصور؛ آبدار، اعظم و آذرخشي، مصطفي (۱۳۹۸). بررسي تطبيقي معارف توحيدي در خطب نهجالبلاغه و روايات عيون اخبار الرضا (ع). قم، بنياد نهجالبلاغه، پژوهشهاي نهجالبلاغه، شماره ۶۲، ص ۵۷–۸۰. 7. حلي، حسن بن يوسف (1411ق). خلاصه الاقوال، مصحح: محمدصادق بحرالعلوم، نجف اشرف، دار الذخائر. 8. خنيفر و مسلمي (1397). روشهاي پژوهشهاي كيفي، تهران، نگاه دانش. 9. خويي، ابوالقاسم (1410ق). معجم رجال الحديث، قم، مركز نشر آثار شيعه. 10. صدوق، محمد بن علي (1385). علل الشرايع، قم، كتاب فروشي داوري. 11. _____________________ (1387). عيون اخبار الرضا. مصحح: مهدي لاجوردي. تهران، نشر جهان. 12. ____________________ (1395). كمال الدين و تمام النعمة. تحقيق: علياكبر غفاري، تهران، انتشارات اسلاميه. 13. ____________________ (1362). الخصال، محقق: علي اكبر غفاري ، قم، جامعه مدرسين. 14. صفري فروشاني، نعمت الله (1386). بررسي دو اثر تاريخ نگاري شيخ صدوق، تاريخ پژوهان، شماره 10، ص 166_201. 15. طبري آملي، محمد بن جرير (1413ق). دلائل الامامه، قم، قسم الدراسات الإسلامية مؤسس. 16. طبسي، نجم الدين (1397). توقيت، قم، مركز تخصصي مهدويت حوزه علميه قم. 17. طوسي، محمد بن الحسن (1411ق). الغيبة، محقق: عبادالله تهراني و علي احمد ناصح، قم، دار المعارف الإسلامية. 18. ________________________ (1381). رجال، نجف، انتشارات حيدريه. 19. ________________________ (بيتا). الفهرست، نجف، المكتبة المرتضوية. 20. عياشي، محمد بن مسعود (1380). تفسير عياشي، تهران، مطعبه علميه. 21. قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (1409ق). الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى (عج). 22. كامياب، مسلم و طباطبائي، سيد محمد كاظم (2024م). دراسه حول منهج علي بن ابراهيم القمي في الروايات المهدويه في تفسير القمي، مجله وعد الامم في القران و الحديث، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. 23. كامياب، مسلم (1403). بررسي و تحليل محتوايي روايات مهدوي قرب الاسناد عبدالله بن جعفر حميري، مجله انتظار موعود، شماره 84، قم. 24. ______________ (1402). تحليل شاخصه هاي مدرسه حديثي قم در نقل روايات مهدوي تا قبل از دوران صدوق، مجله جامعه مهدوي، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي . 25. گروه علمي مؤسسه امام صادق (ع) (1418ق). موسوعة طبقات الفقهاء. زير نظر جعفر سبحاني تبريزي، قم، مؤسسة الإمام الصادق (ع). 26. مامقانى، عبدالله (1431ق). تنقيح المقال في علم الرجال( ط الحديثة)، قم، موسسة آل البيت (ع)، لإحياء التراث. 27. محقق گرفمي، البرز؛ دلبري، سيد علي و حقپناه، رضا (1402). شيوهشناسي شبههگري قفاري در كتاب اصول مذهب الشيعه؛ مطالعه موردي استنادات به عيون اخبار الرضا (ع)، فرهنگ رضوي، شماره ۴۱، ص ۹–۳۴. 28. مدني بجستاني، سيد محمود (1385). فرهنگ كتب حديثي شيعه، تهران، نشر بينالملل. 29. ميرغفوريان، فاضله و بشير، حسن (1400). تحليل محتواي روايات امام رضا (ع) در باب توحيد با محوريت كتاب عيون اخبار الرضا (ع)، فرهنگ رضوي، شماره ۳۴، ص ۸۷–۱۲۱، مشهد، مؤسسه انتشارات احياء امر ولايت. 30. نجاشي، احمد بن علي (1407). رجال، قم، انتشارات جامعه مدرسين. 31. نعمانى، محمد بن ابراهيم (1379ق). الغيبة، محقق: علىاكبر غفارى، تهران، مكتبة الصدوق. 32. نمازى شاهرودى، على (1414ق). مستدركات علم رجال الحديث، تهران، فرزند مولف . |
||
![]() |
||


