10 دی 1404

الگوي هفت وجهي تغيير انديشه در فرايند تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت با تأكيد بر جريان احمداسماعيل بصري 

فهرست مطالب:

الگوي هفت وجهي تغيير انديشه در فرايند تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت با تأكيد بر جريان احمداسماعيل بصري
علي محمدي هوشيار
چكيده

الگوي تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت؛ دستگاهي منظم و هندسي است كه مي‏تواند با عنوان «فرايند چند وجهي تغيير انديشه» شناخته شود. شناخت الگوهاي تبليغي اين جريان‏ها اين امكان را فراهم مي‏كنند تا ضمن فهم مناسبات و ارتباطات رفتارهاي مبلّغان با زمينه‏ها و با رفتارهاي مخاطبان، از علت‏هايي پرده بردارند كه شايد فهم و درك آن براي غير متخصّص دشوار باشد. نتايج اين پژوهش مي‏تواند در خدمت نهادهاي مواجهه كننده باشد تا در جهت‏گيري و نوع مواجهه از آن بهرمند و در كنار امر پيدا، به امر ناپيداي ماجرا آگاه شوند. اين پژوهش با استفاده از روش هفت وجهي لوئيس رامبو در كتاب «شناخت تغيير دين» به سراغ روش‏هاي تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت رفته است كه عبارتند از: 1. زمينه، 2. بحران، 3. جست وجو، 4. مواجهه، 5. تعامل، 6. تعهد، 7. نتايج. نوشتار حاضر با روش «توصيفي_تحليلي»، در مقام پاسخ به چگونگي تغيير انديشه در هفت مرحله تبليغي است و تطبيق روش تغيير انديشه در جريان‏هاي انحرافي مهدويت با روش تغيير دين در اديان، دست آورد پژوهش حاضر مي‏باشد.

واژگان كليدي: الگو، تغيير انديشه، جريان‏هاي انحرافي مهدويت، تبليغ، احمداسماعيل.

مقدمه

بر اساس اين عبارت مشهور كه «مغز تنها چيزي است كه پس از شست وشو كثيف مي‏شود»؛ شايسته است، ضمن فهم چيستي مغز شويي و آسيب‏هاي آن، با فرايند و وجوه اصلي و فرعي آن آشنا شويم. نوشتار حاضر با عنوان الگوي هفت وجهي تغيير انديشه در جريان‏هاي انحرافي مهدويت، با تأكيد بر روش لوئيس رامبو، درباره چگونگي مغز شويي(تغيير انديشه) سامان‌يافته و كنشگرسازي مخاطبان را بحث و بررسي نموده و بر اين باور كه جريان‏ها توانايي تغيير انديشه مخاطبان خود را دارند؛ تأكيد دارد و در پاسخ به اين سؤال كه «استفاده از الگو و شيوه‏هاي تغيير انديشه در فرايند تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت چه تاثيري بر نتيجه‏ جذب دارد»؛ ساختار تحقيق را تنظيم كرده است. در اين پژوهش، مسئله مواجهه انديشه‏اي تبليغ، به عنوان روشي استراتژيك مورد بررسي قرار گرفته و با رويكرد تحليلي، نقش تبليغ جريان‏هاي انحرافي در تغيير نظامات فكري بررسي خواهد شد. آنچه در اين نوشتار صورت مي‏پذيرد، استفاده از روش هفت وجهي تغيير دين در كتاب «شناخت تغيير دين» است كه توسط لوئيس رامبو، نويسنده، پژوهشگر و دين شناس آمريكايي است كه در رساله دكتري سركار خانم الهام موحدي ترجمه و تحقيق شده است.

با مروري بر نوشتارهاي مرتبط و بررسي پيشينه اين تحقيق، آنچه به دست آمد؛ توجه نويسندگان محترم به روش‏هاي شكلي و انگيزشي و يا به عبارتي مهارت‏هاي تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت است كه آن را بدون در نظر گرفتن مقوله انديشه مورد مطالعه قرار داده‏اند. اما اين نوشتار به صورت كاملاً متمايز، مقوله «تبليغ انديشه‏اي و تغيير انديشه و كنشگرسازي مخاطبان» را مورد توجه قرار داده است.

روش اين تحقيق تركيبي از روش «توصيفي- تحليلي» است و داده‌ها و اطلاعات اين پژوهش به شيوه «ميداني- كتابخانه‌اي» گردآوري شده‌‌اند. در روش ميداني، مراجعه به جامعه هدف، رهبران و مبلغان جريان‏هاي انحرافي مهدويت، افراد صاحب نظر و منتقد به روش: 1. جمع آوري اطلاعات به روش مشاهده؛ 2. جمع آوري اطلاعات به روش مصاحبه؛ 3. بيان تجربيات؛ مي‌‌باشد. در روش كتابخانه‏اي نيز به ميزان نياز؛ با مراجعه به كتاب‏ها و اسناد تاريخي، روزنامه‏ها، مقالات، پايان نامه‏ها و رساله‏ها، ترجمه‏ها، اطلاعات لازم جمع آوري گرديده است.

با مروري بر پيشينه اين موضوع، با برخي از منابع مواجهه مي‏شويم كه شيوه‏هاي كنترل و تغيير انديشه را به مثابه مغز شويي مورد بررسي قرار داده‏اند كه اغلب نگاهي تك وجهي به مسئله داشته و روند چند وجهي تغيير انديشه را در مقام ارائه الگو مورد نظر نداشته‏اند. برخي از اين آثار عبارتند از:

الف)كتاب‏ها:

1. كتاب گسستن بندها، نوشته استيون آلن حسن؛ 2. كتاب در قلمرو سايه‌ها، جستارهايي در روانشناسي فرقه‌ها، نوشته احسان احمدي خاوه و سميه شاه‌حسيني؛ 3. كتاب فرقه‌ها: داستان‌هايي حقيقي از كنترل ذهن و تسخير انسان‌ها، نوشته اميلي جي تامسون؛ 4. كتاب شست و شوي مغزي، نوشته كاتلين تيلور؛ 5. كتاب فرقه‏ها در ميان ما، نوشته مارگارت تالرسينگر و… .

ب) مقالات:

1. هم‏سنجي روش مواجهه انديشه‏اي تبليغ در معنويت‏هاي نوظهور با اسلام، با تكيه بر مفهوم هويّت، نوشته علي محمدي هوشيار؛ 2. برنامه‌ريزي بهائيان براي تبليغ كودكان و نوجوانان، نوشته عبدالله ادريسي؛ 3. شست وشوي مغزي، كنترل ذهني و جنبش‌‌هاي نوپديد ديني، نوشته سميه شاه‌‌حسيني؛ 4. بررسي مكانيسم‌هاي نفوذ و تغيير شيوه‌ زندگي افراد توسط فرقه‌گرايي جديد، نوشته سميه شاه‌حسيني و ابوالفضل تاجيك؛ 5. بررسي علل رويش و گسترش فرقه‌ها با رويكرد سيستم پويا، نوشته محمدباقر فخرزاد و آفرين اخوان و محمد كارگر و… .

وجه تمايز اين نوشتار نسبت به آثار موجود و مرتبط با اين موضوع، نگرش چند وجهي و ارائه الگوواره‏اي و نظام‏مند به مقوله تغيير انديشه در فرايند تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت است كه با بهره از روش لوئيس رامبو تنظيم و مورد تطبيق و تحقيق قرار گرفته است.

1. مفاهيم

1-1. الگو:

الگو به مجموعه‌اي مادي، رياضي يا منطقي اطلاق مي‌شود كه ساخت‌هاي اساسي يك واقعيت را مي‌رساند و در سطح خود، قادر به تبيين آن و ارائه كاركردهايش است (ساروخاني، 1370: ص458). جامعه‌شناس با الگوهاي فكري و ساخته‌هاي ذهني كار مي‌كند؛ نه با حوزه (يا عين) واقعيت؛ زيرا _براي مثال،_ نمي‌توان واقعيت اجتماعي را مانند طبقه اجتماعي، عينياً در جامعه پيدا كرد، اندازه‌گيري نمود، تعريف كرد و يا برشمرد؛ در عوض مي‌توان الگوي يك طبقه اجتماعي در جامعه‌اي معيّن را بر اساس نوع عالي طبقه در مفهوم ماركس ساخت و آن گاه پديده‌هاي واقعي جامعه مورد نظر را در انگاره طبقاتي مذكور داخل كرد و كوشيد تا كاركرد آن شناخته شود (هانري، 1349: ص205). در اين نوشتار، فرايند چند وجهي تغيير انديشه با نام الگو شناخته مي‏شود و به عبارتي ديگر، از ارائه يك دستگاه منظومِ مورد استفاده در فرايند تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت كه آغاز و انتها يك پروسه تبليغي را تبيين مي‏كند گفت وگو شده است.

1-2. تغيير انديشه

واژه‏هايي مانند «شست و شوي مغزي» (Brainwashing)، «كنترل انديشه» (Thought control)، «اصلاح انديشه» (Thought reform) , «اصلاح ايدئولوژيك» (Ideological reform) مشابه تغيير انديشه كاربرد دارند. اين عمل از طريق روش‏هاي زير صورت مي‏گيرد: 1. كنترل همه جانبه افراد، 2. خود اعترافي، 3. منزوي كردن، 4. شكنجه، 5. ايجاد فرسودگي جسمي و رواني، 6. تحقير شخصيت، 7. مسلّم فرض كردن جرم، 8. همانند سازي، 9. كاهش توانايي ذهني، 10. ايجاد سردرگمي، 11. تلقين، 12. تكرار عقيده، 13. رفتار شرطي و… (كاوياني، 1390: ص357). مبلّغان جريان‏هاي انحرافي مهدويت، با ايجاد تغيير در نظام حساسيت‏ها و نظام اولويت‏هاي فكري اشخاص، بر فرايند انديشه مخاطب اثر مي‏گذارند. به عنوان مثال، انجمن حجتيه با هدف كنشگرسازي جوانان شيعي بر عليه اهل سنت و مقدسات آنان، مسئله امامت و خلافت را به عنوان اولويت اول و همچنين ماجراي غصب جايگاه خلافت را به عنوان حساس‏ترين مسئله آنان قرار مي‏دهد. اين شگرد، انديشه مخاطب را تغيير داده و با كنار گذاشتن ساير اصول اعتقادي و مصالح اجتماعي، او را به يك كنشگرِ ضد اهل سنت تبديل مي‏كند.

1-3. تبليغ:

واژه «تبليغ» هر چند مفهوم گسترده‏اي دارد؛ مراد ما از تبليغ، رساندن مجموعه باورهاي ديني و اعتقادي و انديشه‏اي به مخاطب به منظور اقناع و بر انگيختن او مي‌‌باشد (خندان، 1374: ص23). تبليغ از باب تفعيل، از ريشه‌ بَلَغَ به معناي رساندن است و از آن‌جا كه از اين باب به معناي تدريج مستفاد مي‌شود، مراد از آن بايد رساندن تدريجي پيام باشد. پيام‌ها ممكن است مناسب يا نامناسب باشند؛ اما موضوع مشترك در همه‌ اين‌ انديشه‌ها اين است كه صاحبان پيام تمايل دارند براي پيام خود، مخاطباني بيابند (مودودي، 1381: ص3).

1-4. جريان‌‌هاي انحرافي مهدويت:

هر گونه باور و انديشه‏اي كه به صورت ساختارمند و هدفمند، در جهت تغيير باورهاي اصيل شيعه اماميه در مسئله مهدويت فعاليت داشته باشد، «جريان انحرافي مهدويت» ناميده مي‏شود. مراد از جريان‏هاي انحرافي مهدويت، مدعيان دروغين و جريان‏هايي مانند انجمن حجتيه است.

2. الگوي هفت وجهي رامبو

هفت مرحله اساسي در تبليغ، توان آن را دارد تا انديشه قطعي انسان را در فرايند تبليغي تغيير دهد. «الگوي هفت وجهي» با استفاده از روش لوئيس رامبو در كتاب «شناخت تغيير دين»(1373)، در مقام معرفي هفت مرحله مهم در اين فرايند است:

2-1. زمينه

امكان تغيير انديشه، بدون در نظر گرفتن زمينه‏، سرانجامي ناقص و غير واقعي خواهد داشت. با اين حساب، مبلّغان جريان‏هاي انحرافي مهدويت، با توجه به مقوله زمينه و مناسبات آن با مخاطب، تبليغ و تغيير را آغاز مي‏كنند. البته زمينه چيزي نيست كه آن را يك مبلّغ فراهم كرده باشد، بلكه زمينه، آورده مخاطب است كه مبلّغ را در اين اقدام(تغيير انديشه) ياري خواهد كرد. اين زمينه، تصويري نامنظم، متضاد و ناهمگون از عوامل است كه تغيير انديشه را نه به عنوان اتفاق يا حادثه‏اي ناگهاني، بلكه آن را محصول رويدادي جزء به جزء در زندگي انسان مي‏داند كه يكباره از آن پرده برداري شده است.

جان گريش(John Gration) درباره زمينه گفته است:

به حق، هر تغيير ديني، در زمينه‏اي رخ مي‏دهد. زمينه‏ چند وجهي است و حوزه‏هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديني را شامل مي‏شود كه فرد در زمان وقوع تغيير دين در آن زندگي مي‏كند. از اين رو، مفهوم تغيير دين هر چه باشد، هيچ گاه خارج از زمينه‏اي فرهنگي نيست (گريش، 1983: ص198).

به عقيده لوئيس رامبو، تغيير عقيده، فرايندي است كه نه تنها عوامل داخلي و خارجي بر آن اثر مي‏گذارد، بلكه انگيزه‏ها، آرمان‏ها و تجارب دروني و ذهني نيز بر آن تأثيرگذار است و اگر يكي از اين‏ها را نپذيريم، شناختمان از تغيير باور ناقص خواهد بود. رامبو طبق اين ديدگاه، زمينه را تلفيقي از روبنا و زيربناي تغيير عقيده دانسته و آن را شامل ابعاد اجتماعي، فرهنگي، ديني و فردي مي‏داند. لذا براي درك بهتر زمينه، دو محيط با عنوان «زمينه گسترده‏تر- نماي كلي» و «زمينه كوچك‏تر- موقعيت محلي» را قائل شده است.

2-1-1. زمينه گسترده‏تر:

اين محيط در برگيرنده اين عناصر است: 1. نظام‏هاي سياسي، 2. سازمان‏هاي ديني، 3. مسائل مربوط به بوم شناسي، 4. همكاري‏هاي چند مليتي، 5. نظام‏هاي اقتصادي(رامبو، 1373: ص39). جريان‏ها با استفاده از اين عناصر، به تغيير انديشه موفق خواهند شد.

براي نمونه، تهاجم فرهنگي و علمي، صنعتي شدن و گسترش وسايل ارتباط جمعي در ايران، امكان نفوذ به باور راستين مهدويت را فراهم و امكان آشنايي و انتخاب‏هاي سست و ناصحيح را فراهم كرده است. وجود چنين فضايي به سردرگمي و پريشاني منجر شده و افراد را به جهت باور و عقيده و انديشه متحير مي‏كند. عموماً تمامي جريان‏هاي انحرافي مهدويت به مقوله زمينه در مخاطب توجه ويژه‏اي دارند و تنها سراغ كساني مي‏روند كه استعداد جذب در آنان بالا باشد. در گفت وگو با يكي از مبلّغان جريان منصور هاشمي خراساني، در همان ابتداي گفت وگو تلاش خود را صرف آن كردم تا زمينه گسترده‏تر را در او پيدا كنم؛ تا اين كه زمينه او را در امر نظام‏هاي سياسي يافتم كه از دوران دانشجويي، تمامي نظام‏هاي سياسي موجود در جهان را ناكارآمد مي‏دانسته و با وجود اين زمينه، در چتر تبليغي اين جريان قرار گرفته و به انديشه سياسي منصور هاشمي جذب شده بود[1].

2-1-2. زمينه كوچك‏تر:

رامبو زمينه كوچك‏تر را شامل بستگان درجه يك، دوستان، گروه‏هاي ديني و نژادي و اهالي منطقه سكونت دانسته است. اين عوامل، به عنوان عوامل نزديك، بر ايجاد احساس هويت و تعلق خاطر و همچنين در شكل‏گيري تفكرات و عواطف افراد نقش مهمي ايفا مي‏كنند (رامبو، 1373: ص40). نقش موقعيت محلي در تغيير انديشه بسيار حائز اهميت و توجه است كه در تغيير و حتي تثبيت انديشه افراد مي‏تواند تأثير داشته باشد. به عبارتي كوتاه، افراد وقتي در شرايط خاص قرار مي‏گيرند، براي پذيرفتن انديشه‏هايي ديگر آمادگي بيش‌‌تري خواهند داشت.

2-2. بحران

«بحران» يا «آشفتگي»، مسئله مهمي است كه به عنوان يكي از مراحل مهم در تغيير انديشه بايد مورد بررسي قرار گيرد. البته همواره اين سؤال مطرح بوده است كه آيا بحران موجود در افراد، در مواجهه با يك مبلّغ شكل يافته است يا اين كه پيش از آن به مانند زمينه، به زندگي او پيوست داشته است؟

افرادي مانند لوترگرلاچ (Luther P Gerlach) و ويرجينيا هين(Virginia H. Hine) بر اين باورند كه بحران از زماني به وجود مي‏آيد كه افراد با مبلّغان يك جريان در تماس باشند و در واقع، ايجاد بحران و آشفتگي از سوي مبلّغان جريان‏ها و اديان است (گرلاچ، 1970: ص219). البته اين، قانوني كلي و هميشگي نيست، بلكه ممكن است بحران و سرگشتي افراد، پيش از آشنايي با مبلّغان جريان‏ها و در مواجهه با برخي تضادها و تناقضات قولي و فعلي در جامعه پديد آمده باشد. تذكر اين نكته ضروري است كه بحران، مفهومي مطلق براي حوادث سخت و تلخ نيست و گاهي انسان با تجربه اتفاقي خوب، دچار سرگشتگي درباره آنچه الان هست، مي‏شود؛ مانند تجربه‏هاي معنوي يا نجات از مرگ كه افراد را آماده پذيرش يك انديشه ديني متمايز از گذشته مي‏كنند. به عقيده لوئيس رامبو، در فرايند تغيير عقيده و دين، دو نوع بحران از اهميت بسزايي برخوردارند: 1. بحران‏هايي كه جهت‏گيري اساسي و بنيادي فرد را به زندگي، مورد سؤال قرار مي‏دهند؛ 2. بحران‏هايي كه ذاتاً تا حدودي ملايم هستند، اما مانند آخرين قطره‏اي هستند كه كاسه صبر را لبريز مي‏كنند (رامبو، 1373: ص68).

به عنوان نمونه، برخي از افرادي كه به جريان‏هاي انحرافي مهدويت گرايش مي‏يابند، گرفتار بحران‏هايي از نوع اول هستند. آن‌‌ها به خاطر گسستگي از پيوندهاي عاطفي با خانواده يا ناديده انگاري خود در مناسبات اجتماعي و شايد به خاطر ورشكستگي مالي و توقع حمايت‏هاي دولتي از او و نظاير آن؛ دچار بحران شديد شده و يكباره به انساني ديگر مبدل مي‏شوند. عموماً بحران‏هاي شديد محصول زمان طولاني نبوده و در كم‌‌ترين زمان ممكن و در مواجهه با قوي‏ترين عوامل محقق مي‏گردد. ميزان تخريب ظاهري در چنين افرادي زياد است و از طرفي عمق باطني آثار تخريبي در او سطحي و كم است. بنابر اين، احيا و بازگرداندن چنين فردي كه در مواجهه با بحران شديد، براي پذيرش هرگونه انديشه‏اي آمادگي دارد، بسيار راحت‏تر از كسي است كه بحران او ملايم بوده و محصول مدت زماني طولاني است. در مورد افرادي كه دچار بحران شديد مي‏شوند، كافي است كه علت بحران را كشف و بخشي از خسارت او را جبران كنيد؛ آن گاه خواهيد ديد كه به مانند آب سردي بر روي آتش خواهد بود. طبق اين ديدگاه، تغيير انديشه افرادي كه با بحران شديد مواجهه بوده‏اند، بسيار آسان‏تر از كساني است كه بحران آنان ملايم بوده و بحران مذكور محصول مدت زمان و اتفاقات كوچك و ريز بوده است.

واسطه‏هاي بحران:

براي مبلّغ يك جريان، شناخت واسطه‏هاي بحران حائز اهميت است. آن‌‌ها براي آن كه به خوبي از عهده تغيير انديشه افراد برآيند، ابتدا سعي دارند تا با چرايي و علل بحران ايجاد شده در افرادآشنا شوند. مبلّغان جريان‏هاي انحرافي مهدويت، پس از آشنايي با علت بحران، به تشديد و تعميق بحران اقدام مي‏كنند تا به نوعي با مخاطب همراهي رواني داشته باشند و نيز انديشه او را در شديدترين حالت بحراني به راحتي تغيير دهند. به عنوان نمونه، اگر واسطه بحران يك فرد، خستگي از وضعيت موجود جامعه است، براي تأييد اين خستگي، شواهد ديگري مي‏گويد تا فرد نوانديش را به جهت رواني اقناع كند كه تو حق داري از اين وضعيت خسته شوي! به عنوان نمونه مي‏توان به مبلّغان جريان احمد اسماعيل بصري اشاره كرد. آن‌‌ها پس از برآورد بحران مخاطب، چنانچه علت بحران را در ناراحتي از نظام روحانيت بيابند، او را زير بمباراني از روايات مجعول و ضعيف يا تقطيع شده قرار مي‏دهند تا ناكارآمدي و فساد علماي آخرالزمان را از طريق روايات يا اسناد تاريخي اثبات كنند. اين مرحله، همان مرحله همراهي با مخاطب و مشروعيت بخشي به باور و ديدگاه او به شمار مي‏رود.

واسطه‏هاي بحران زياد و بيشمار هستند؛ اما سه واسطه‏ اصلي بحران عبارتند از:

الف) نا اميدي و خستگي

عموماً افراد پرتلاش، افرادي «نتيجه‏گرا» هستند و با توجه به نتايج، فعاليت خود را كم يا زياد مي‏كنند. برخي از اين افراد در صورت اطلاع از بي حاصل بودن اقدامات و فعاليت‏ها، رويكرد و سياست فعاليت‏هاي خود را تغيير و بدون كم كردن ميزان تلاش، به راه خود ادامه مي‏دهند. اما گروه ديگري از افراد پرتلاش، به محض مواجهه با خسارت يا بي نتيجه بودن فعاليت‏ها، نااميد و خسته مي‌‌شوند و از ادامه هر گونه فعاليتي صرف نظر و يا عليه آن حركت اقدام مي‏كنند. گفت وگويي با يكي از جذب شدگان به جريان ابوعبدالله الحسين القحطاني(حيدر مشتت)، ملاحظه كردم كه ركن اصلي سخنان او آن بود كه تمامي عمرم را پيرو علما بودم و شب و روز براي آنان خدمت مي‏كردم، وقتي ديدم اين كارها نتيجه‏اي ندارد و مشكلات جهان حل نمي‏شود، خسته شدم و سعي كردم به دنبال منجي حقيقي بگردم و اكنون با يماني موعود آشنا شده‏ام و در خدمت او هستم تا جهان را نجات دهد[2]. اين گروه، مخاطبان جريان‏هاي انحرافي مهدويت هستند كه به محض مواجهه با آن‌‌ها، دلايلي بر منطقي بودن خستگي و نااميدي مخاطب تراشيده و ضمن مُحق دانستن او، فرايند تغيير انديشه را آغاز مي‏كند. نمونه‏هاي تلاش‏گران نااميد را در مقوله ازدواج و طلاق، ثروت و فقر، پيشرفت و پسرفت، ديده شدن و ناديده شدن و نظاير آن مي‏توان مطالعه كرد.

ب) پشيماني از گذشته

اساساً مقوله پشيماني بحران‏زا بوده و ضمن سلب اطمينان از خود به خاطر تصميمات ناموفق گذشته، شرايط افراد را بحراني مي‏كند. اگر اين پشيماني در مسئله گناه بوده و پيوست ديني داشته باشد، فرد را به جبران وادار مي‌‌كند و در اين صورت، فرد مذكور، سعي بر آن خواهد داشت تا دِين خود را نسبت به اعتقادات و باورهاي ديني‏اش ادا كند. عموماً چنين افرادي يك بحران‏زده به حساب مي‏آيند كه از شرايط پذيرش انديشه‏هاي به ظاهر همسو و آرامش بخش برخوردار مي‏باشند. چنانچه اين دسته با افراد شياد و منفعت طلب مواجه شوند، همه اموال خود را به او مي‏سپارند تا در راه خدا هزينه كند! اگر با مبلّغ يك جريان انحرافي در عرصه مهدويت آشنا شود، جبران خود را در اداي دين نسبت به امام زمان (عج) دانسته و خود را به او مي‏سپارد تا در اداي وظيفه خود را نسبت به امام (ع) ادا كند. اگر با جريان‏هايي مانند BTS و نظاير آن آشنا شود، از زندگي نااميد مي‌‌شود و امكان خودكشي خواهد داشت.

ج) بيماري و سلامتي

لوئيس رامبو مي‏گويد:

نوكيشي كه به دين «سيك» گرويده، بيان مي‏كرد: «در همه جاي بدنم احساس بيماري داشتم. به كلاس يوگا رفتم و خيلي زود در خودم احساس بهبودي كردم. مدتي بعد، بايد شكمم را عمل جراحي مي‏كردم؛ با معلم يوگا صحبت كردم، وي مرا به جديت بيش‌‌تر در يوگا و تغيير رژيم غذايي تشويق كرد، نشانه‏هاي بيماري از دست رفت و حالت عمومي جسمم بهتر شد» او از اين تجربه بهبودي دريافته بود كه يوگا صرفاً يك تمرين جسماني نيست و پس از آن يوگا را راهي براي كسب معنويت مي‏دانست (رامبو، 1373: ص72).

شايد در ظاهر اين ماجرا بحراني نباشد؛ اما اصل بحران در اين است كه يك مسيحي، علاج بيماري خود را در آيين ديگري يافته و بر اين تصور است كه آيين سيك از مسيحيت بهتر و كامل‏تر است؛ چرا كه اگر خلاف آن بود، بايد دين مسيحيت او را شفا مي‏داد!. طبيعتاً چنين افرادي ظرفيت پذيرش انديشه ديگر را داشته و مبلّغان جريان‏ها از آن شرايط بحراني استفاده خواهند كرد، مانند اين ماجرا؛ در جريان علي يعقوبي تكرار شده و مخاطبان خود را با استفاده از اين واسطه، به بحران مبتلا كرده و در مسير تغيير انديشه قرار مي‏دهند. در گفت وگويي كه با يكي از پيروان علي يعقوبي به نام م. رحيمي، واسطه بحران و آغازين نقطه تغيير انديشه او را در مسئله بيماري و سلامت يافتم كه مدام از خود يا افرادي مثال مي‏آورد كه به دست علي يعقوبي شفا يافته و هيچ مكتب و مرامي توانايي اين كار را نداشته و حتي اين كارها را به عنوان معجزه علي يعقوبي معرفي مي‏كرد[3].!

2-3. جست وجو

انسان به طور مداوم و مستمر، در حال جست وجوي حقيقت و راه نجات از سختي‏ها وگرفتاري‏ها است. ميزان جست وجو به شرايط رواني و حالات انسان بستگي دارد و چنانچه انسان در بحران شديد قرار گرفته باشد، به ميزان جست وجوي او خواهد افزود. با اين حساب، جست وجو را به عنوان سومين بستر براي تغيير انديشه مي‏توان مورد مطالعه قرار داد. افراد با قرار گرفتن در بحران، اكنون به دنبال راه نجات خواهند بود و شايد اين آخرين مرحله‏اي باشد كه بستر را براي حضور مبلّغان جريان‏ها فراهم كند تا به كمك آنان، فرايند تغيير انديشه فراهم شود. لوئيس رامبو در اين باره مي‏گويد: در بررسي «جست وجو» سه عامل اساسي وجود دارد: 1. نحوه واكنش، 2. آمادگي اساسي، 3. ساختارهاي انگيزشي.

2-3-1. نحوه واكنش

نحوه واكنش، جست وجوگر فعال را از فرد منفعل و پذيرنده و طرد كننده و بي تفاوت جدا مي‏كند (همان، 1373: ص82). عموماً جست وجوگران فعال، باورها و انديشه‏هاي گوناگوني را بررسي مي‏كنند و نسبت به آن‌‌ها حالت انفعالي ندارند، اما آنچه مي‏دانند، اين است كه بايد انديشه كنوني خود را تغيير دهند زيرا اين انديشه، خواسته‏هاي آنان را تأمين نكرده است. اما جست وجوگر منفعل، سست اراده و ضعيف است و بدون هيچ امتناعي، آمادگي پذيرش اولين انديشه‏ ديگر را دارد. برخلاف جست وجوگر پذيرنده كه براي تغيير انديشه خود آمادگي دارد، به شرط آن كه انديشه جديد، قادر به تأمين بخشي از خواسته‏هاي او باشد. معمولاً خواسته‏هاي افراد پذيرنده براي تحول و تغيير انديشه واضح و سرراست نيست و ممكن است پس از مدتي از انديشه جديد هم انصراف دهند و به سراغ انديشه‏اي جديدتر بروند. اين سه نوع از جست وجوگر، طعمه مبلّغان جريان‏هاي انحرافي مهدويت هستند اما جست وجوگر طرد كننده كه همواره در حال طرد انديشه‏ گذشته و تمامي انديشه‏هاي جديد است، با جست وجوگر بي تفاوت كه علاوه بر انصراف از انديشه گذشته، ميلي براي گزينه جديد ندارد؛ مخاطب مناسبي براي مبلّغان به حساب نمي‏آيند.

گروه اول، يعني جست وجوگر فعال، در صورت جذب به يكي از جريان‏هاي انحرافي، قابليت و استعداد تبليغي داشته و مي‏تواند به عنوان يك كنشگر و مبلّغ فعال در خدمت آن جريان باشد و عموماً جريان‏ها به دنبال جذب چنين افرادي هستند. به عنوان نمونه مي‏توان به عباس فتحيه(يكي از مبلّغان جريان احمداسماعيل) اشاره كرد كه در مقام جست وجوگر فعال، انديشه‏هاي مكتبي و سياسي گوناگوني را تجربه كرد و سپس در جريان مدعي يمانيت آرام گرفت (ر.ك: محمدي هوشيار، 1397).

2-3-2. آمادگي اساسي

آمادگي افراد براي رهايي از قيدهاي عاطفي و وابستگي‏هاي سياسي و فرهنگي انديشه گذشته، لازمه انتقال او به انديشه ديگر است. لذا قدرت و شجاعت افراد براي جدا شدن احتمالي از خانواده، دوستان، ميهن، شغل و فرهنگ كنوني، به واسطه انتخاب راه و انديشه‏اي جديد؛ همان آمادگي اساسي است كه لوئيس رامبو در كتاب «شناخت تغيير دين» از آن نام برده است‌‌‌‌‌ (رامبو، 1373: ص83). توضيح اين كه گاهي هر كدام از گزينه‏هاي مطرح شده، مانع جدي تغيير انديشه افراد شده و او را در انديشه سابق خود، جبراً ماندگار مي‏كند. آنچه در جريان‏هاي انحرافي تبليغ مي‏شود، آمادگي اساسي و رويگرداني از تمام علايق است. به عنوان نمونه، عباس فتحيه(يكي از مبلّغان فعال در جريان احمد اسماعيل) بارها به سيد حسن سيدپورآذر(از مستبصران جريان احمداسماعيل)گفته بود: «ما بايد تمام پل‏هاي پشت سر خود را خراب كنيم تا اگر روزي به اين نتيجه رسيديم كه بايد از احمداسماعيل جدا شويم، امكان آن را نداشته باشيم!»( فايل مصاحبه در آرشيو موسسه جريان شناسي بروج). اين نوع نگرش، همان آمادگي اساسي براي رويارويي با بدترين شرايط ممكن را دارد كه از سوي جريان‏هاي انحرافي تبليغ مي‏گردد.

2-3-3. ساختارهاي انگيزشي

عبارت «تو چه مي‏خواهي و فرقه به تو چه ارائه مي‏دهد» مسئله اصلي جست وجوگر است. اگر افراد به دنبال روابط اجتماعي وسيع بوده و جريان مذكور، او را به رهبانيت و چله نشيني دعوت كند، هيچ گاه بستر تغيير انديشه فراهم نخواهد شد. يا چنانچه افراد به خاطر تجربه شادي به دنبال تغيير انديشه باشند و مبلّغان جريان، او را به مسالك و مراسم حزن و اندوه دعوت كنند، نتيجه عكس داده و بستر تغيير انديشه فراهم نخواهد شد. معمولاً ساختارهاي انگيزشي بر اساس انگيزه افراد بايد به وجود بيايند؛ وگرنه جست وجوگر را در اولين مواجهه سرخورده مي‏كند. مبلّغان جريان‏هاي انحرافي به خوبي مي‏دانند كه مهم‏ترين راه جذب انسان زمينه‏مندِ بحران ديده‏ جست وجوگر، در توجه به ساختارهاي انگيزشي او است و اگر انگيزه‏هاي او را مطابق با داشته‏هاي خود ندانند، هيچ گاه به سراغ او نمي‏روند، زيرا امكان مقابله و دشمن سازي وجود دارد. به عبارتي، اگر انساني را كه به دنبال ايجاد تحول در جامعه است، به گوشه نشيني دعوت كند، امكان طغيان او عليه جريان وجود دارد و او را به يك منتقد عليه خود مبدل خواهد كرد. در اين باره مي‏توان به برخي پيروان احمداسماعيل اشاره كرد كه با توجه به روحيات تحول خواه آنان، از شاخه مكتب و شاخه احلاس كه پيروان را به صبر و تبليغ دعوت مي‏كرد، جدا شده و به شاخه جيش الغضب در اين جريان پيوستند. البته مي‏توان چنين تحليل كرد كه وجود شاخه‏هاي گوناگون در اين جريان، تدبير سران جريان براي تجميع و مديريت سلايق و انگيزه‏هاي گوناگون است (ر.ك، محمدي هوشيار: 1400: ص20).

2-4. مواجهه

مواجهه مبلّغ جريان با فردي كه از سه مرحله «زمينه»، «بحران» و «جست وجو» برخوردار است؛ آغاز فرايند تغيير انديشه خواهد بود. مرحله مواجهه از جمله مراحل مهم و بسيار خطرناكي است كه بخش مهمي از سرمايه و انرژي جريان‏ها را به خود مشغول و مصروف مي‏دارد. به همين جهت، هر كدام از جريان‏هاي انحرافي براي آن كه مواجهه بهتري داشته باشند، به طراحي نظام نظري مواجهه اقدام كرده‏اند؛ اما طبق بررسي‏هاي انجام شده، هيچ كدام به طراحي نظامنامه‏اي كه تمامي ويژگي‏ها و ضروريات مواجهه را تأمين كرده باشد، قادر نشده‏اند.

گذشته از اين موارد؛ عمده مسئله مبلّغ در جريان‏هاي انحرافي مهدويت، مقاومت در برابر او و انديشه جديد است. بنابراين، همواره بايد خود را براي اين تصادف و تصادم آماده كند يا با گاردي منفعل و فرار كننده از خود و انديشه خود دفاع كند. لذا عموماً براي آن كه در اين مواجهه پيروز باشند، خود را در قالب پرسشگر يا محقق معرفي كرده و با ارائه سؤال‏هاي نابودكننده به مخاطب، محل نفوذ به انديشه او را فراهم مي‏كند. اين روش به مبلّغ اين شانس را مي‏دهد كه اگر با مقاومت شديد مواجهه شد، تغيير موضع داده و خود را از آسيب‏هاي احتمالي حفظ كند و از طرفي اين گونه از مواجهه، امكان طرح سؤالات چندلايه‏اي را براي تغيير چند مرحله‏اي انديشه فراهم مي‏كند. به عنوان نمونه، جريان احمداسماعيل براي آن كه احمد را به عنوان يماني معرفي كنند، مي‏گويند:

1. آيا نشانه‏هاي آخرالزمان را مي‏شناسي؟

2. آيا ميداني الان در آخر الزمان هستيم؟

3. آيا مي‏داني علماي آخر الزمان جزو فاسدين بوده و در برابر امام زمان (عج) خواهند ايستاد؟

4. آيا مي‏داني يماني تنها كسي است كه با دشمنان امام زمان (عج) خواهد جنگيد؟

5. آيا مي‏داني اكنون يماني ظهور كرده و در حال جنگ با علماي شيعه است؟

6. آيا مي‏داني كه بيش‌‌تر ياران يماني اكنون در زندان‏هاي جمهوري اسلامي ايران هستند؟

7. آيا مي‏داني نام يماني احمد است و اكنون در بصره زندگي مي‏كند؟

آنچه مي‏بينيد، طرح سؤالاتي چند مرحله‏اي است كه توسط مبلّغ جريان احمداسماعيل، پيش روي مخاطب گذاشته شده و قرار است او را اولاً، عليه علماي شيعه و جمهوري اسلامي بشوراند و ثانياً، او را به عنوان مدافع امام زمان (عج) به جريان احمداسماعيل پيوند دهد (ر.ك: محمدي هوشيار، 1397).

2-5. تعامل

مواجهه اوليه‏ جريان انحرافي با مخاطب، به عنوان يك استارت عمل مي‏كند؛ اما آنچه قصد به حركت درآوردن او از انديشه‏اي به انديشه ديگر را دارد، تعامل و نحوه تعامل است. به عبارتي، نتيجه «تبليغ و تحكيم و تثبيت» فرد در انديشه جديد، در فضاي تعامل مشخص خواهد شد و مي‏توان از آن به عنوان مرحله تعيين كننده ياد كرد و ايمان به انديشه جديد كه محصول نوع رفتار مبلّغان جريان‏ها به شمار مي‏رود، در همين مرحله شكل مي‏گيرد. معمولاً مبلّغان جريان‏ها پس از مرحله مواجهه، مخاطب را به فضايي خصوصي‏تر دعوت مي‏كنند تا درباره آنچه مطرح شده بود گفت وگوي بيش‌‌تري داشته باشند. البته فضاي خصوصي بسته به علاقه و شخصيت مخاطب دارد. اگر از حضور فيزيكي ترس دارد، بهترين جا براي او فضاي مجازي است و اگر روحيه اجتماعي دارد، كافي شاپ يا رستوران يا پارك جاي مناسبي است و اگر روحيه مذهبي دارد، مسجد يا بقاع متبركه را براي حضور انتخاب خواهد كرد. بنابراين، چگونگي مكان براي مبلّغ مهم نيست، آنچه در اين مرحله براي او حائز اهميت است؛ 1. خصوصي بودن فضا؛ 2. مورد علاقه بودن مكان براي مخاطب است. فرقه‏ها از همين مرحله، خصوصي سازي و محدودسازي را آغاز مي‏كنند و رفته رفته، بدون آن كه مخاطب متوجه موضوع شود، او را روز به روز محدود و محدودتر مي‏كنند. البته توجه به مدارا با انديشه سابق مخاطب و گفت وگو بر اساس فرهنگ مخاطب، از جمله ضروريات اين تعامل است كه اكنون مورد بحث نمي‏باشد.

لوئيس رامبو درباره محدود سازي مخاطب تبليغي در اين مرحله مي‏گويد:

به نظر مي‏رسد كه محدودسازي به عنوان يك روش، داراي اهميت باشد كه گروه‏هاي متفاوت ديني در آن، عوالم خود را ايجاد مي‏كنند و به آن‏ها تداوم مي‏بخشند. وقتي چنين گروهي را مي‏بينم، گاهي به ياد گزارش تلويزيوني چندين سال پيش درباره آن پسربچه در هوستون(Houston) تگزاس مي‏افتم كه سيستم ايمني خود را از دست داده بود. پزشكان براي محافظت از بچه، حباب پلاستيكي بزرگي درست كردند كه بچه در آن مي‏توانست از تمام باكتري‏ها و ويروس‏هاي محيط خارج محافظت شود. به همين ترتيب، متوجه شدم كه گروه‏هاي ديني محافظه‏كار، همانند حبابي كه پسربچه در آن زندگي مي‏كرد، براي خودشان عوالم محدود شده‏اي ايجاد مي‏كنند. باورها، اعمال و تجارب آن‏ها در دوران اين حباب‏ها، معنا و ارزش خاصي دارند؛ اما خارج از آن حيطه‏ها، صحبت از عقايد خاص معنوي، اغلب دشوار است، چه رسد به تصديق اعتبار و ارزش آن‏ها (رامبو، 1373: ص134).

بايد توجه داشت محدود سازي در مرحله تعامل داراي دو صورت است كه هر دو براي جريان اهميت دارد: 1. قطع علاقه مخاطب از محيط بيرون از جريان؛ 2. وابستگي عاطفي و ايدئولوژيك به جريان. البته محدودسازي در اين مرحله با ملايمت و عواطف كاملاً همراه است؛ اما پس از جذب و تغيير انديشه، اين محدودسازي‏ها، مانند قانون لازم الاجرا براي افراد است. به عنوان نمونه مي‏توان به روش سازمان مجاهدين خلق اشاره كرد كه در قوانين خود آورده‏اند:

روابط عاطفي و عشيره‏اي و روابط محفلي در كادر يك مبارزه مخفي و تشكيلاتي نمي‏گنجد. بنابراين، از هر گونه رابطه غير سازماني و تشكيلاتي بايد جداً احتراز كرد. به عبارت ديگر، يك عنصر انقلابي و تشكيلاتي تنها مجاز به ارتباطاتي است كه سازمان براي او مشخص كرده است (باقري، 1396: ص21).

مرحله تعامل، لزوماً مرحله تغيير انديشه نيست؛ زيرا از ديدگاه مبلّغان جريان‏ها، هنوز مقدمات انديشه جديد به مخاطب منتقل نشده و بحث عميق از انديشه جديد، امكان عقب نشيني مخاطب را خواهد داشت. آنچه در اين مرحله انجام خواهد شد، عبارتند از: 1. ايجاد روابط فردي و صميمي؛ 2. شنيدن خاطرات و مشكلات؛ 3. وعده حل مشكلات؛ 4. توصيف جذابيت‏هاي جريان؛ 5. اعلام در دسترس بودن.

2-5-1. ايجاد روابط فردي و صميمي

لوئيس رامبو درباره نقش روابط فردي در تغيير باورهاي ديني مي‏گويد:

من پيشنهاد نمي‏دهم كه روابط فردي، تنها دليل تغيير دين است، بلكه از منظر تاريخي استثناهاي آشكار زيادي وجود دارد. با وجود اين، من معتقدم كه روابط فردي در جهان امروز، صرفاً فراهم كننده محيطي هستند كه ايمان در آن توان باليدن دارد. حتي زماني كه يك تغيير دين، مضمون عقلاني داشته باشد، وجود دوستي‏ها يا نظامي حمايت‏گر، محيط نقادانه‏اي ايجاد مي‏كند كه شخص در آن مي‏تواند به بررسي مسائل معنوي و عقلاني بپردازد (رامبو، 1373: ص141).

معمولاً اين روابط، بر پايه ارتباط عميق و صميمانه با افراد شكل مي‏گيرد تا با ايجاد حيات امن براي مخاطب، بدون دلهره و ترس احتمالي از اعتقادات و ارزش‌هاي خود فاصله گرفته و اعتقادات و ايدئولوژي‌ جريان مورد نظر را پذيرا باشند. اين روابط عاطفي و فردي مي‌توانند باعث وفاداري و تعهد افراد به فرقه شده و آن‌‌ها را در اعتقادات و ارزش‌هاي فرقه ماندگار كند.

2-5-2. شنيدن خاطرات و مشكلات

ايجاد رابطه فردي، به معناي قرار ملاقات به همراه خوردن چاي يا قهوه و انتقال پيام نيست، بلكه علاوه بر آن، چگونگي شنيدن، به منظور رسيدن به معناي كامل آن چه گفته مي‏شود و انتقال حس پذيرش و درك شدگي به مخاطب نيز مي‏باشد. جريان‏هاي انحرافي مهدويت همواره بر اين مسئله اهتمام دارند تا در مرحله تعامل، شنونده فعالي براي مخاطب بوده و با رفتار و حركات خود به او اين اطمينان را ايجاد كنند. بنابراين، با علاقه، تمركز و حوصله گوش مي‌دهد، تلاش آگاهانه براي درك آنچه گفته مي‌شود، با حالات چهره به گوينده پاسخ مي‌دهد، ارتباط چشمي برقرار مي‌كند، يادداشت‌برداري مي‌كند، با پرسش‏هاي كوتاه، اعلام همراهي مي‏كند، زبان بدن مناسبي دارد، ابراز هيجان يا تأسف مي‏كند، برخي نكات را يادداشت مي‏كند، هيچ انتقادي از مخاطب نمي‏كند.

شايد اين گوش دادن ساعت‏ها طول بكشد؛ اما از نظر مبلّغ حرفه‏اي، اين شيوه نه تنها اتلاف وقت نيست، بلكه مخاطب را شنيدن سخنان خود آماده مي‏كند. وقتي تمام حرف‏هاي مخاطب گفته شد، به طور طبيعي به مبلّغ جريان خواهد گفت: شما هم چيزي بگو… و آن وقت مبلّغ مي‏تواند با تحسين روحيات آن فرد، درباره ادبيات جريان، مناسك جذاب و نظاير آن سخن به ميان ‏آورد.

2-5-3. وعده حل مشكلات

همان طور كه قبلا گفته شد، يكي از عوامل ميل به تغيير انديشه، وجود بحران‏ها و خلاء‏ها در زندگي افراد است. آن‌‌ها براي آن كه زمين بازي را تغيير دهند، انديشه‏ جديد را مي‏پذيرند و اگر مبلّغان اين انديشه توان حل مشكلات آنان را داشته باشند، افراد به سرعت جذب آنان مي‌‌شوند. مبلّغ جريان‏هاي انحرافي مهدويت با آگاهي از اين امر، در جلسات تعاملي خود با مخاطب، به اين مسئله اهتمام دارد و براي حل مشكلات او وعده‏ مي‏دهد و براي جلب اعتماد، براي حل برخي از آن مشكلات نيز اقدام مي‏كند. با يكي از مستبصران در تربت حيدريه گفت وگويي داشتم كه مدت‏ها جذب جريان احمدالحسن بود و جزو مبلّغان آن بشمار مي‏رفت. در اولين جلسه تعامل با مبلّغان جريان، وعده تأمين مالي به او داده شده و او نيز به آنان تمايل نشان داده و وارد جريان شده بود. جالب توجه اين است كه آنچه از جهت مالي به او داده شد، صرفاً چند كيلو گوشت گوسفند بوده و با اين كار دلسوزي خود را به او اثبات كرده و پس از آن، هيچ گونه پولي به او داده نشده بود. عموماً اين وعده‏ها جنبه جلب اعتماد دارد و هيچ گاه محقق نخواهد شد.

2-5-4. توصيف جذابيت‏هاي جريان

توصيف زيبايي‏هاي جريان، به اقتضاي شخصيت و علاقه مندي مخاطب، يكي از وظايف مبلّغان جريان‏ها در جلسات تعامل است. افرادي كه دچار بحران شده‏اند، براي تغيير انديشه به تغيير فضا نياز دارند و اگر فضاي جديد و مورد علاقه آنان را ترسيم كنند، انديشه حاكم بر آن فضا را بدون مقاومت خواهند پذيرفت.

2-5-5. اعلام دسترسي

يكي ديگر از اركان جلسات تعامل، اعلام دسترسي در شبانه روز است كه توسط مبلّغان جريان انجام مي‏شود. اين، بدان سبب است كه مخاطب در برزخ بين انديشه گذشته و آينده ايستاده و براي آن كه تصميم نهايي خود را بگيرد، به حامي نياز دارد. اگر حامي در دسترس نباشد، تمام تلاش مبلّغ در مرحله مواجهه و تعامل بي فايده خواهد شد. بنابراين، صرف اعلام اين كه من شبانه روز در خدمت تو هستم، براي آن فرد مهم جلوه داده شده و با خيال اين كه تكيه‏گاهي جديد و مستحكم و مستمر يافته است، خود را از علائق سابق دور مي‌‌كند.

عموماً جلسات تعامل و اجراي ملزومات آن از سوي مبلّغ، مخاطب را به آموزه‏هاي آنان «مؤمن» مي‌‌كند و براي گفت وگوي بيش‌‌تر درباره ادله و استدلال‏ها مجالي نمي‏ماند و اغلب جريان‏ها براي آن كه فرد را از پرسش درباره ادله و ريز شدن در استدلال‏ها دور بدارند، آن‌ها را به عجله در ايمان آوردن ترغيب مي‏كنند. مخاطب به صرف ايمان به جريان، از پرسش بيش‌‌تر پرهيز و سكوت اختيار مي‏كند؛ چرا كه به جاي اقناع علمي، اقناع روانشناختي شده است. اين جمله مشهور منسوب به زكرياي رازي: «ايمان به شما پاسخ نمي‌دهد، بلكه فقط شما را از پرسيدن بازمي‌دارد. معجزات متنبيان (مدعيان نبوت) نيز چيزي جز خدعه و نيرنگ نيست و غالب آن‌‌ها هم از مقوله افسانه‌هاي ديني است كه بعد از آنان پديد آمد» (راوندي، 1393: ج10، ص136)؛ اين مطلب را تاييد مي‌‌كند.

2-6. تعهد

پس از ايجاد وابستگي در جلسات تعامل كه در قالب «ايمان» خودنمايي مي‏كند؛ به متعهد كردن فرد يا به عبارت عاميانه، نوبت به «گردن‏گير نمودن» او نوبت نمي‌‌رسد. بنابراين، با حضور يافتن فرد جذب شده در مراسم و مناسك جريان، يا با انجام امور محوله، مانند توزيع منشورات تبليغي جريان، عملاً تعهد به جريان را پذيرفته و آن را اعلان مي‏كند. لوئيس رامبو در كتاب شناخت تغيير دين، براي اين مرحله پنج گام مؤثر ترسيم كرده است كه عبارتند از: 1. تصميم‏گيري، 2. مناسك، 3. تسليم، 4. اعلان شهادت، 5. اصلاح انگيزشي(رامبو، 1373: ص157).

2-6-1. تصميم‏گيري

تهديد و ايجاد دو راهي در جريان‏هاي انحرافي مهدويت، فرد جذب شده را با مسئوليتي مواجه مي‌‌كند؛ زيرا ميان دو جهت اعتقادي مردد بوده و بايد دركم‌‌ترين زمان يكي از آن دو، يعني انديشه سابق يا انديشه جديد را انتخاب كند. عموماً تهديدهاي فرقه به قدري سنگين و سخت است كه افراد را در مرحله اتخاذ تصميم آزار مي‏دهد. به عنوان نمونه، احمداسماعيل بصري در بيانيه‏اي مي‏گويد:

به اسم امام محمد بن حسن (ع) اعلان مي‏كنم: هر كسي كه تا تاريخ 13 رجب سال 1425 هجري قمري به اين دعوت ملحق نشده و اعلان بيعت با وصي امام مهدي (عج) نكند، از ولايت علي بن ابي طالب (ع) خارج بوده و به همين خاطر وارد جهنم خواهد شد(ر.ك: احمد اسماعيل، 1383).

توجه به پاداش(محبت، تأييد و احترام) يا تنبيه (كشته شدن، زندان و طرد) اجتماعي در اين مرحله مؤثر است و فرد جذب شده را براي اتخاذ تصميم ياري مي‏كند. اما اين قانون عموميت نداشته و در موارد متعددي شاهد آن بوده‏ايم كه قدرت ايدئولوژي و انديشه جديد آن قدر زياد است كه افراد بدون توجه به پاداش يا تنبيه اجتماعي، تصميم گرفته‏اند.

2-6-2. مناسك

عمل به احكام و مناسك جديد، «نه» گفتن به گذشته و آري گفتن به باورهاي جريان جديد است. لذا فرد جذب شده به جريان احمداسماعيل، با تغيير نحوه مسح پا در وضو، گفتن هفت تكبير واجب در ابتداي نماز و نظاير آن(ر.ك: احمداسماعيل،1390)؛ اتمام زندگي گذشته و آغاز زندگي جديد را اعلام مي‏كند. بنابراين، مي‏توان به انجام دادن مناسك جديد، به عنوان خراب كردن پل‏هاي گذشته و تأسيس عبورگاهي جديد نگريست كه در مرحله تعهد محقق مي‏گردد.

2-6-3. تسليم

شاهد بودن، تبعيت محض، خودباختن، عبد محض، تسليم، پذيرش و واژگاني كه تماماً در پي بي‌‌اختيار كردن جذب شده‌‌گان در برابر سركرده فرقه، توليد شده‏اند؛ از جمله اصطلاحات رايج در فرقه‏هاي انحرافي مي‏باشند. لوئيس رامبو مي‏گويد:

تسليم فرايند دروني تعهد و يكي از دشوارترين جنبه‏هاي شناخت تغيير دين است. تسليم عبارت است از تمكين دروني، يعني پذيرش اقتدار رهبر و گروهي كه نوكيش را قادر مي‏سازد تا خودش را به طور كامل وقف گروه كند. تا حد زيادي دست يافتن به معناي تسليم مي‏تواند دشوار باشد و چندين عنصر براي شناخت اين فرايند بايد مورد توجه قرار گيرد. اين مراحل، منظم و از لحاظ زماني مجزا نيستند، بلكه تا حدي مراحلي با آثار معنوي و روان شناسانه‏اند كه در پديدار شناسي عملي فرايند تسليم با هم آميخته و همزمان هستند. من در تسليم پنج عنصر مي‏بينم: 1. نوكيش ممكن است در ابتدا حس تمايل به تسليم داشته باشد كه مي‏تواند در اين ريشه داشته باشد كه بخواهد مطيع شرايط گروه باشد، يا از اين درك عميق ناشي شود كه تسليم در راه تحول معنوي لازم است؛ 2. تسليم موجب تعارض ميان نياز به كفّ نفس و تمايلي براي تسليم و تحول مي‏شود. تمايل و ترس در اين تعارض، مقابل هم قرار مي‏گيرند. نوكيش جذب زندگي جديد مي‏شود؛ با وجود اين، مي‏خواهد از اضطرابي كه همراه تسليم است، به دور باشد؛ 3. دركل، تعارض از طريق آنچه مي‏تواند «تسليم» يا «دست كشيدن» ناميده شود، كه ممكن است خود نيازمند «جهش ايمان» نمادين باشد، حل شود؛ 4. حل تعارض با تجربه رهايي، آرامش و پيروزي آغاز مي‏شود؛ 5. تسليم، به بي ثباتي و تزلزل گرايش دارد و دائماً نياز دارد تا از سوي چهار عامل ديگر(تمايل، تعارض، آرامش و تداوم) غربال شود. تسليم براي هميشه نياز دارد تا دوباره مورد تأييد و تجربه قرار گيرد تا انسان‏ها آنچه را هستند، بشنوند (رامبو، 1373: ص167).

2-6-4. اعلان شهادت

شهادت دادن به حقانيت باورهاي جديد، اعلان زباني تعهد است. اقرار زباني، همان چيزي است كه راه بازگشت و توجيه را براي افراد خواهد بست. اين اعلان، بايد مطابق ادبيات جريان باشد كه خود آغازي براي تحول ادبيات فرد نوانديش در فضاي انحرافات مهدويت خواهد بود. برخي از اين جريان‏ها، حتي اين اقرار را به اذان و اقامه نماز مي‏افزايند تا شهادت و اقرار افراد، روزانه تكرار گردد. به عنوان نمونه مي‏توان به جريان بابيت اشاره كرد كه در اذان نماز مي‏گفتند: «اشهد انّ علياً قبل نبيل باب بقية الله؛ شهادت مي‌‌دهم كه علي، قبل از نبيل(علي محمد شيرازي)، باب بقية الله است» (خاوري، 1325: ص127). همچنين در جريان احمداسماعيل بصري كه مي‏گويند: «أشهد انّ المهدي و المهديين من ولده حجت الله» (العقيلي، 1391: ص10). نيز در جريان اصحاب القضيه به سركردگي حميد الكعبي كه باور به مهدي بودن مقتدا صدر دارند، گفته مي‏شود: «أشهد انّ المقتدي صدر مهدي حجت الله» (ذوالفقار، 1383: ص207).

2-6-5. اصلاح انگيزشي

اين، حقيقتي واضح است كه انگيزه افراد در تغيير انديشه يكسان نيست و ممكن است هر كدام به نسبت زمينه يا بحران خود، انگيزه متفاوتي داشته باشد، اما اين امر براي يك جريان اصلا خوشايند نيست و بايد تلاش خود را براي اصلاح و يكسان سازي انگيزه‏هاي پيروان خود صرف كند. بنابراين، از همان ابتداي راه، سعي بر آن دارد ضمن نگرش‌بخشي به آنان، انگيزه تغيير انديشه را اصلاح و به آنان چنين القا كند كه مثلاً تو فقط براي نجات انسان‌‌ها از ظلم به ما پيوسته‏اي و انگيزه ديگري نداري!

2-7. نتايج

شايد در اين چند مرحله گذشته، از بحث علمي و استدلال عقلي و نقلي بين فرد جذب شده با مبلّغ جريان انحرافي اثري مشاهده نمي‏شود و به عبارتي ديگر، از اقناع علمي اثري نيست و بايد اين پذيرش را محصول اقناع روانشناختي دانست. همين نكته به عنوان وجه تمايز الگوي هفت وجهي با برخي از الگوهاي ديگر است كه در الگوهاي ديگر، يا به طور صد درصدي بر اقناع علمي متمركز هستند و يا اين كه تلفيق و تركيبي از دو روش را مورد استفاده قرار مي‏دهند.

اما آنچه در مرحله پاياني الگوي هفت وجهي قابل مطالعه مي‏گردد، مقوله نتايج است كه مبلّغان يا راهبران جريان آن را بر عهده دارند. آنان براي اين كه سطح و عمق اين تغيير را در فرد جذب شده ارزيابي نمايند، ناگزير بايد متوجه نتايج باشند.

ارزيابي بايد از جنبه‏هاي مختلفي انجام شود تا سطح و عمق تغيير انديشه و وضعيت سنجي فرد جذب شده به دست آيد: 1. اهتمام به انجام امورات محوله؛ 2. انتقادات به نحوه عملكرد راهبران جريان؛ 3. جديت در فهم و حفظ آموزه‏هاي جريان؛ 4. پايبندي به ادبيات و نوع سلوك جريان؛ 5. توجه و رعايت نكات امنيتي و محافظتي جريان؛ 6. ترجيح منافع و غيرت سازماني.

پس از ارزيابي‏هاي لازم در ابعاد مختلف، جريان به تغيير انديشه يك فرد موفق شده و او را به عنوان يك كنشگر و مبلّغ مورد اعتماد پذيرش مي‏كنند.

نتيجه گيري

تغيير انديشه، فرايندي چند وجهي است و هرگز نمي‏تواند به عنوان رويدادي واحد مورد مطالعه قرار گيرد. از اين رو، الگوي تبليغي جريان‏هاي انحرافي مهدويت از دستگاهي منظم و هندسي و به عبارتي از «فرايند چند وجهي تغيير انديشه» برخوردار است كه انديشه مخاطب را به طور نسبي و با استفاده از آن تغيير مي‏دهند. شايد بتوان براي تغيير انديشه در جريان‏هاي انحرافي، الگوهاي بيشماري را ترسيم كرد، اما الگوي هفت وجهي در كتاب «شناخت تغيير دين»، اثر رامبو لوئيس نگاهي جامع به اين مقوله دارد كه از زاويه مباحث روانشناختي و جامعه شناختي، روند تغيير دين را مورد بررسي قرار داده است. پژوهش حاضر با تكيه بر روش مذكور، تغيير انديشه را در جريان‏هاي انحرافي مهدويت مورد بررسي قرار داده است. در اين نوشتار، «زمينه»، مانند شناخت محيط فرايند تغيير انديشه و «بحران»، به مانند واسطه تحول و «جست وجو»، مانند گشتن فعالانه و «مواجهه» به مانند حمايت و پشتيباني براي تغيير و «تعامل»، مانند چارچوب دهي براي تغيير و «تعهد»، مانند تكميل و تحكيم تحول و «نتايج»، مثابه بررسي آثار فرايند تغيير انديشه مورد بررسي قرار گفته‌‌اند و بر اين باور هستيم كه مخاطب با قرار گرفتن در اين فرايند، امكان تغيير انديشه را خواهد داشت.

منابع:

1. باقري، علي(1396). جلاد دهه 60، تهران، موسسه راهبردي ديده بان.

2. بصري، احمد اسماعيل(1383). بيانيه برائت، بي‏جا، بي‌‌نا.

3. _____________ (1390). الجواب المنير عبر الاثير، نجف، مكتب.

4. توسلي، غلام‌عباس(1369). نظريه‌هاي جامعه شناسي، تهران، سمت.

5. حجامي، حسين (بي‌‌تا). به سوي انحراف، قم، پژوهشكده مهدويت و آينده پژوهي.

6. خاوري، اشراق (1325). تلخيص تاريخ نبيل زرندي، بي‌‌جا، بي‏نا.

7. خندان، ‌محسن (1374). تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اجتماعي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.

8. ذوالفقار، علي ذوالفقار (1383). الحركات المهدويه، بغداد، مركز بانقيا للابحاث و الدراسات.

9. رامبو، لوئيس (1995). شناخت تغيير دين، مترجم: الهام موحدي، رساله دكتري، مشهد، دانشگاه فردوسي.

10. راوندي، مرتضي (1393). تاريخ اجتماعي ايران، تهران، نشر نگاه.

11. ساروخاني، باقر (1370). دايرةالمعارف علوم اجتماعي، تهران، كيهان.

12. كاوياني، محمد (1390). روانشناسي و تبليغات با تاكيد بر تبليغ ديني، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

13. العقيلي، ناظم (1391). الوصيه و الوصي احمدالحسن، نجف، مكتب.

14. محمدي هوشيار، علي (1400). درسنامه نقد و بررسي جريان احمدالحسن، قم، تولي.

15. ________________ (1399). پيشواي اينترنتي، قم، نشر جمكران.

16. ________________ (1398). پرچم‏هاي تاريكي، قم، نشر جمكران.

17. ________________ (1397). جريان شناسي نفوذ احمداسماعيل در اقشار مذهبي ايران، قم، مركز تحقيقات كاربردي ويژه روحانيت.

18. مودودي، ابوالقاسم (1381). آسيب‌شناسي مبلغان ديني پس از انقلاب، روزنامه‌ همبستگي،‌ شماره ۱۵.

19. مندارس، هانري (1349). مباني جامعه‌شناسي، مترجم: باقر پرهام، تهران، امير كبير.

20. John A. Gration (1983). Cultural Context, International Bulletin of Missionary, Research 7: 15763.

21. Luther P Gerlavh and Virginia H. Hine (1970). People, Power Change. Movements of social Transformation, USA, Indianapolis: Bobbs-Merrill, 16379.

[1]. عليرضا بابايي آريا (1363 هـ.ش)، متولد تهران و ساكن افغانستان، با نام مستعار «منصور هاشمي خراساني»، فعاليت خود را در سال (1385هـ.ش) آغاز نموده و در سال (1391 هـ . ش)، از فرقه «نهضت بازگشت به اسلام» پرده‌برداري كرد. وي تحصيلات خود را در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد، در رشته الهيات و معارف اسلامي، با گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي، تا مقطع دكتري ادامه داد. و فرقه موسوم به نهضت بازگشت به اسلام را راه اندازي كرد (محمدي هوشيار، علي، پرچم‏هاي تاريكي، ص13).

[2]. حيدر فرزند مشتت از آل منشد؛ متولد شهر كاظميه بغداد در سال (1355ش) بوده و دوران زندگي خود را در شهر العماره عراق گذرانده است. وي بعدها نام خود را به ابوعبدالله الحسين القحطاني تغيير داد و ادعاي يمانيت كرد (محمدي هوشيار، علي، درسنامه نقد و بررسي جريان احمدالحسن البصري، ص10).

[3]. علي يعقوبي متولد سال 1344 در تهران، مدعي درمان از طريق امداهاي غيبي، ارتباط با عوالم ناشناخته، برخورداري از نعمات خاصه، داراي علم برتر، مدعي كشف اسرار غيبت و رموز ظهور امام مهدي (عج)، انتفاع خاص از امام مهدي (عج) و نظاير آن است (حجامي، بي‌‌تا: ص69).