بسم الله الرحمن الرحیم
كلامی در اسناد صحیفه سجادیه
گردآورنده: علی ربانی
تواتر صحيفه كامله سجّاديّه
صحيفه كامله سجّاديّه از متواترات میباشد؛ و مانند نسبت كتاب «كافى» به كلينى، و «تهذيب» به شيخ طوسى، كه از متواترات است و در آن محلّ شبهه و ترديد نيست، نسبت اين صحيفه الهيّه به حضرت امام سيّدالسّاجدين زين العابدين على بن الحسين بن على بن أبى طالب- عليهم أفضل الصّلوة و أكمل التّحيّه و السّلام- چنين است.
علماء أعلام و محدّثين عظام ما از زمان حضرت باقر عليه السّلام تا به حال آن را يداً بِيَدٍ و لساناً عن لسانٍ و كتابةً عن كتابٍ روايت نمودهاند؛ و در هر دوره و زمان تواتر داشته است، و همان طور كه خواهيم ديد نسبت جهالت يا ضعف به بعضى از راويان آن كه در مفتتح صحيفه مكتوبه و مطبوعههاى فعلى وارد است أبداً ضررى بدان نمىرساند. چرا كه اين سند مانند ضَمّ الحَجَر على جنب الانسان است كه بدون آن هم انسانيّتش كامل، و با وجود آن هم چيزى بر آن افزوده نمىگردد. جائى كه أدعيه صحيفه از زمان معصوم تا به حال به تواتر متّصل و منسجم بوده باشد، لو فرض كه اين سند هم در ميان نبود، نبود. ( امام شناسى،علامه تهرانی، ج15، ص: 53)
كثرت طرق صحيفه سجّاديه
مجلسى- رضوان الله عليه- در كتاب اجازات از «بحارالانوار» آن را به طرق عديدهاى روايت مىكند، از جمله روايتِ آن است از والدش: محمّد تقى علّامه مجلسى اوّل كه در رويا بدون واسطه از حضرت قائم آل محمّد عليه السّلام به طور مناوله (دست به دست گرفتن) اخذ و روايت نموده است.[1]
و سپس نيز با روايت والدش محمّد تقى از بعضى از مشايخ خود معنعناً روايت كرده است، و در خاتمه آن علّامه مجلسى اوَّل مىفرمايد: «و غير از اين طريق، طرق كثيرهاى وجود دارد كه بر آلاف و الوف زيادتى مىنمايد، و اگرچه آنچه را كه من ذكر كردهام با نهايت اختصار آن بالغ بر ششصد طريق عالى مىگردد.»[2]
و همچنين پس از آنكه روايت صحيفه را از والدش: محمّد تقى از طريق شهيد ثانى ذكر مىكند مىگويد: «صورت مكتوب پدر علّامهام بعد از اين اجازه شهيديّه ثانويّه اين است كه: من به فرزند اعزّ خود اجازه دادم تا از من اين صحيفه را با اين إسناد از حضرت امام السّاجدين و زين العابدين و العارفين على بن الحسين بن على ابن أبى طالب با اسنادى كه بلا واسطه از صاحب الزمان و خليفة الرّحمن- صلوات الله و سلامه عليه- در رويا واقع شده است، با سائر اسانيدى كه بر هزار هزار سند افزون است (يك ميليون سند)[3] روايت كند.»[4] و همچنين پس از آنكه روايت صحيفه را با أسناد مختلفه و كثيرهاى به طريق ذكر حَيْلُولَهها در ميان سند از والدش محمّد تقى، از شيخ بهاءالدّين عاملى و سائر اساتيد و أعلام اجازه خود نقل مىكند، در خاتمه آن عبارت پدر را مىآورد كه: «اسانيد مذكوره در اينجا فقط بر پنجاه و شش هزار و يكصد عدد رسيده است.»[5]
و همچنين در اجازه ديگرى چون روايت صحيفه را از والدش: علّامه محمّد تقى از طريق صاحب الزّمان عليه السّلام و از خط شيخ شمس الدين محمّد صاحب الكرامات: جدّ حسين بن عبد الصّمد پدر شيخ بهائى عاملى- أعلى الله تعالى مقامهم- نقل مىكند، و نيز مرحوم مجلسى اوَّل با ذكر حيلولههائى، كثرت طرق را اعلام مىفرمايد، در پايانش مجلسى اوّل مىگويد: «و حاصل آنكه ابداً شكّى وجود ندارد بر اينكه صحيفه كامله از مولانا سيّد السّاجدين مىباشد، از جهت متن خود صحيفه، و فصاحتش، و بلاغتش، و اشتمالش بر علوم إلهيّهاى كه براى غير معصوم امكان آوردن آن نمىباشد. و الحَمد لِلّه ربّ العالمين بر اين نعمت جليله و عظيمهاى كه اختصاص به ما جماعت شيعه دارد. و صلوات و درود بر مدينه علوم ربّانيّه: سيّد المرسلين و عترت وى ابواب علوم و حكمتهاى قدُّوسيّه و السّلام عليهم و رحمة الله و بركاته. زينت داد با كتابت خود محمّد تقى بن مجلسى در اوّل شهر الله الاعظم رمضان سنه يك هزار و شصت و چهار. و اسانيد مذكوره در اينجا عبارت از پنجهزار و ششصد و شانزده سند مىباشد.»[6] و در ميان اجازات مجلسى اوّل كلمه لَا يُحْصَى بسيار است يعنى از اين طريق روايت به قدرى أسناد تكثّر دارد كه قابل شمارش نمىباشد، مثلًا در يكى از حيلولههاى اجازه صحيفه از شيخ بهائى مىفرمايد: و با اسناد سابقه و غيرها مِمّا لَا يُحْصَى به واسطه شهيد و به غيرها از سيّد تاج الدّين از جماعت غفيرى از علماء ما كه در عصر وى بودهاند.[7]
و نيز در ميان اجازه ايشان از والد شيخ بهائى در ضمن حيلولهاى مىگويد: و آنچه را كه من از اسانيد صحيفه به غير از اين اسانيد مشاهده كردهام فَهِىَ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُحْصَى.[8] (امام شناسى، علامه تهرانی، ج15، ص: 80 ، 81)
قديمىترين نسخه صحيفه سجاديه و مشخصات آن
قديمىترين نسخه صحيفه كامله خطِّيَّه كه أخيراً به دست آمده است فقط داراى 40 دعا مىباشد، و از صحيفه أصليّه 35 دعا كم دارد. در دوران حكومت طاغوت: محمّد رضا پهلوى، و استاندارى مَحَطّه خراسان و نيابت توليت آستان قدس حضرت ثامن الحُجَج سلام الله عليه: داود پيرنيا، و سرپرستى تعميرات حرم مطهّر مهندس انصارى، در هنگام برداشتن جرز و ستون حرم به واسطه توسعه مَطَاف زوّار، در ميان ستون، سه چيز يافت شد كه از جهت ارزشمندى و نفاست و دورى از دستبرد غارتگران و حفظ و صيانتشان، آنها را در وسط ستون و جرز حرم مبارك قرار داده و روى آن را بنّائى كرده بودند.
اين عمل در چه زمان، و به وسيله كدام حاكم قدرتمند و تصدّى و تسلّط وى بر آستانه صورت گرفته است هيچ معلوم نيست؟ ولى از تاريخ نوشتجات و مكتوباتى كه در آن بوده است، معلوم مىشود: بعد از هفدهم شهر مبارك رمضان سنه چهار صد و بيست و نه هجريّه قمريّه مىباشد.
آن سه چيز عبارت بودند از:
اوَّل: حدود يك هزار و ششصد و پنجاه قسمت از قرآن كريم.
دوم: چهار عدد كتاب كه يكى از آنها مجموعه اى است كه داراى جلد مقوّائى، و رنگ حنائى با سطور مختلف، و خطّ نسخ، و اندازه صفحه 5/ 11* 5/ 17 سانتيمتر مىباشد. اين مجموعه داراى پنج كتاب است: اوَّل قَوَارِعُ الْقُرْآن، دوم: جزوه اى كه در آن آيات رُقْيَه و حِرْز مىباشد. سوم صحيفه سجّاديّه. چهارم: كتاب المذكّر و المؤنّث، پنجم: رسالة فى شَهْرِ رَجَب.
از اين چهار كتاب، اين مجموعه مذكوره بسيار ذيقيمت و نفيس مىباشد، وليكن سه كتاب دگر بدين مقدار داراى اهميّت نيستند.[9]
سوم: جواهرات بسيار گرانقدر و نفيس بوده است كه توسط داود پيرنيا و مهندس انصارى به سرقت رفته است.
صورت كلّ كتب مذكوره همراه با كتب به آقاى دكتر احمد على رجائى رئيس دانشكده أدبيات مشهد فرزند مزاربان فردوسى سپرده شده است، و آقاى مهدى ولائى كه متخصّص نُسَخْ خَطيّه و قديمهاند و ساليان متمادى در آستان قدس براى خصوص اين امور تصدّى داشتهاند، در آن زمان با وجود آنكه بازنشسته بودهاند امّا به جهت انحصار ايشان در اين فنّ باز به ايشان رجوع مىشود و كتب به ايشان تحويل مىگردد.
ايشان هم آن مجموعه و سائر كتب را بررسى نموده و براى آنها فهرست در مجموعه فهرست كتب خطّى تنظيم مىنمايند. تاريخ تحويل كتب به دكتر رجائى طبق گفتار خود ايشان (يعنى مهدى ولائى) در 24 مرداد ماه 1349 شمسى بوده است.[10] چون «صحيفه سجّاديّه» در اين مجموعه، از جمله پنج كتابى مىباشد كه در يك مجلّد تجليد گرديده است، و يك كتاب آن در علائم شناختن لفظ مذكّر و مؤنّث است، و بقيّه در قسمت دعا و كلام مىباشد، لهذا در فهرست كتب خطّى كتابخانه آستان قدس رضوى، اوّل در قسمت كتب تفسير و حكمت و كلام كه جلد يازدهم از آن، و دوم در قسمت كتب صرف و نحو و ادبيّات كه جلد دوازدهم از آن مىباشد ضبط و ثبت گرديده است. (امام شناسى، ج15، ص: 102، 103)
پی نوشتها:
[1] . «بحارالانوار»، طبع حروفى مكتبه اسلاميّه، ج 110 ص 43 و در اينجا عين عبارت علامه محمّد تقى مجلسى اوّل اين است: … انّى أروى الصحيفة الكاملةَ عن مولانا و مولى الانام سيّد السّاجدين على بن الحسين زين العابدين مناولةً عن صاحب الزّمان و خليفة الرّحمن الحجّة بن الحسن: بين النّوم و اليقظة، و رأيت كأنّى فى الجامع العتيق بإصبهان، و المهدىّ صلوات الله عليه قائم و سألت عنه مسائلَ أشكلت علىّ فأجاب عنها. ثمّ سألت عنه عليه السلام كتاباً أعمل عليه، فأحالنى بذلك الكتاب الى رَجل صالح فلمّا أخذت منه كان الصّحيفة. و ببركة هذه الرويا انتشرت الصحيفة فى الآفاق بعد ما كان مطموس الأثر فى هذه البلاد.
[2] . «بحارالانوار»، ج 110 ص 45 تا ص 47.
[3]. به عين اين لفظ مرحوم استاد سيد محمّد مشكوة در مقدمه مدوّنه خود بر شرح صحيفه فارسى سيد صدر الدّين بلاغى تصريح دارد، آنجا كه مىگويد: تا كار شهرت آن به جائى رسيده كه مولى محمّد تقى مجلسى در يكى از روايات خود اشاره كرده كه: او در نقل و روايت صحيفه يك ميليون سند دارد.
[4]. «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 50.
[5] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 51 تا ص 61.
[6]. «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 63 تا ص 66
[7] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 54.
[8] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 95
[9] . شرح ديوان ابن مقبل و دو سه تا كتاب دعا.
[10]. مطالب مذكوره در اينجا توسط جناب برادر ارجمند حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محسن سعيديان- دامت معاليه- از خود جناب محترم آقاى مهدى ولائى- دام توفيقه- بوده است. آقاى مهدى ولائى مردى خبير و مطّلع حدود هشتاد سال عمر دارد، و به واسطه نياز آستان قدس فعلًا هم بدين مهم اشتغال دارد. او مىگويد: داود پيرنيا مرد قبيح العمل و زشت كردارى بوده است و بسيارى از سيّئات او را برشمرده است. اقول: شاه خائن مدتى او را استاندار شيراز كرده بود. و شيرازيها از مجالس شب نشينى و وقاحت او داستانها بيان مىكنند. او پسر مشير الدّوله: حسن پيرنيا مىباشد، كه او و برادرش مُؤتمن المُلْك: حسين پيرنيا از رجال با اطلاع و خيرخواه دوره قاجاريّه و أوائل سلطنت پهلوى اول به حساب مىآيند. مؤتمن الملك حسين پيرنيا پسرى دارد به نام خسرو پيرنيا كه حقّاً مرد مؤمن و متعهّد و نمازگزار و خوش فكرى است. با حقير از قديم الايّام سوابق دوستى و محبّت برقرار است و عجيب است از اين دو پسر عم كه يكى مانند داود پيرنيا با آن سوابق سيّئه و يكى مانند خسرو پيرنيا با اين اعمال حسنه اهل مسجد و دعا و روزه و قرآن از آب در مىآيند.