13 آذر 1403

مرکز تخصصی مهدویت

كلامی در اسناد صحیفه سجادیه

فهرست مطالب:

بسم الله الرحمن الرحیم

كلامی در اسناد صحیفه سجادیه

گردآورنده: علی ربانی

تواتر صحيفه كامله سجّاديّه‏

صحيفه كامله سجّاديّه از متواترات می‏باشد؛ و مانند نسبت كتاب «كافى» به كلينى، و «تهذيب» به شيخ طوسى، كه از متواترات است و در آن محلّ شبهه و ترديد نيست، نسبت اين صحيفه الهيّه به حضرت امام سيّدالسّاجدين زين العابدين على بن الحسين بن على بن أبى طالب- عليهم أفضل الصّلوة و أكمل التّحيّه و السّلام- چنين است.

علماء أعلام و محدّثين عظام ما از زمان حضرت باقر عليه السّلام تا به حال آن را يداً بِيَدٍ و لساناً عن لسانٍ و كتابةً عن كتابٍ روايت نموده‏اند؛ و در هر دوره و زمان تواتر داشته است، و همان طور كه خواهيم ديد نسبت جهالت يا ضعف به بعضى از راويان آن كه در مفتتح صحيفه مكتوبه و مطبوعه‏هاى فعلى وارد است أبداً ضررى بدان نمى‏رساند. چرا كه اين سند مانند ضَمّ الحَجَر على جنب الانسان است كه بدون آن هم انسانيّتش كامل، و با وجود آن هم چيزى بر آن افزوده نمى‏گردد. جائى كه أدعيه صحيفه از زمان معصوم تا به حال به تواتر متّصل و منسجم بوده باشد، لو فرض كه اين سند هم در ميان نبود، نبود. ( امام شناسى،علامه تهرانی، ج‏15، ص: 53)

كثرت طرق صحيفه سجّاديه‏

مجلسى- رضوان الله عليه- در كتاب اجازات از «بحارالانوار» آن را به طرق عديده‏اى روايت مى‏كند، از جمله روايتِ آن است از والدش: محمّد تقى علّامه مجلسى اوّل كه در رويا بدون واسطه از حضرت قائم آل محمّد عليه السّلام به طور مناوله (دست به دست گرفتن) اخذ و روايت نموده است.[1]

و سپس نيز با روايت والدش محمّد تقى از بعضى از مشايخ خود معنعناً روايت كرده است، و در خاتمه آن علّامه مجلسى اوَّل مى‏فرمايد: «و غير از اين طريق، طرق كثيره‏اى وجود دارد كه بر آلاف و الوف زيادتى مى‏نمايد، و اگرچه آنچه را كه من ذكر كرده‏ام با نهايت اختصار آن بالغ بر ششصد طريق عالى مى‏گردد.»[2]

و همچنين پس از آنكه روايت صحيفه را از والدش: محمّد تقى از طريق شهيد ثانى ذكر مى‏كند مى‏گويد: «صورت مكتوب پدر علّامه‏ام بعد از اين اجازه شهيديّه ثانويّه اين است كه: من به فرزند اعزّ خود اجازه دادم تا از من اين صحيفه را با اين إسناد از حضرت امام السّاجدين و زين العابدين و العارفين على بن الحسين بن على ابن أبى طالب با اسنادى كه بلا واسطه از صاحب الزمان و خليفة الرّحمن- صلوات الله و سلامه عليه- در رويا واقع شده است، با سائر اسانيدى كه بر هزار هزار سند افزون است (يك ميليون سند)[3] روايت كند.»[4] و همچنين پس از آنكه روايت صحيفه را با أسناد مختلفه و كثيره‏اى به طريق ذكر حَيْلُولَه‏ها در ميان سند از والدش محمّد تقى، از شيخ بهاءالدّين عاملى و سائر اساتيد و أعلام اجازه خود نقل مى‏كند، در خاتمه آن عبارت پدر را مى‏آورد كه: «اسانيد مذكوره در اينجا فقط بر پنجاه و شش هزار و يكصد عدد رسيده است.»[5]

و همچنين در اجازه ديگرى چون روايت صحيفه را از والدش: علّامه محمّد تقى از طريق صاحب الزّمان عليه السّلام و از خط شيخ شمس الدين محمّد صاحب الكرامات: جدّ حسين بن عبد الصّمد پدر شيخ بهائى عاملى- أعلى الله تعالى مقامهم- نقل مى‏كند، و نيز مرحوم مجلسى اوَّل با ذكر حيلوله‏هائى، كثرت طرق را اعلام مى‏فرمايد، در پايانش مجلسى اوّل مى‏گويد: «و حاصل آنكه ابداً شكّى وجود ندارد بر اينكه صحيفه كامله از مولانا سيّد السّاجدين مى‏باشد، از جهت متن خود صحيفه، و فصاحتش، و بلاغتش، و اشتمالش بر علوم إلهيّه‏اى كه براى غير معصوم امكان آوردن آن نمى‏باشد. و الحَمد لِلّه ربّ العالمين بر اين نعمت جليله و عظيمه‏اى كه اختصاص به ما جماعت شيعه دارد. و صلوات و درود بر مدينه علوم ربّانيّه: سيّد المرسلين و عترت وى ابواب علوم و حكمتهاى قدُّوسيّه و السّلام عليهم و رحمة الله و بركاته. زينت داد با كتابت خود محمّد تقى بن مجلسى در اوّل شهر الله الاعظم رمضان سنه يك هزار و شصت و چهار. و اسانيد مذكوره در اينجا عبارت از پنجهزار و ششصد و شانزده سند مى‏باشد.»[6] و در ميان اجازات مجلسى اوّل كلمه لَا يُحْصَى بسيار است يعنى از اين طريق روايت به قدرى أسناد تكثّر دارد كه قابل شمارش نمى‏باشد، مثلًا در يكى از حيلوله‏هاى اجازه صحيفه از شيخ بهائى مى‏فرمايد: و با اسناد سابقه و غيرها مِمّا لَا يُحْصَى به واسطه شهيد و به غيرها از سيّد تاج الدّين از جماعت غفيرى از علماء ما كه در عصر وى بوده‏اند.[7]

و نيز در ميان اجازه ايشان از والد شيخ بهائى در ضمن حيلوله‏اى مى‏گويد: و آنچه را كه من از اسانيد صحيفه به غير از اين اسانيد مشاهده كرده‏ام فَهِىَ أكْثَرُ مِنْ أنْ تُحْصَى.[8] (امام شناسى، علامه تهرانی، ج‏15، ص: 80 ، 81)

قديمى‏ترين نسخه صحيفه سجاديه و مشخصات آن‏

قديمى‏ترين نسخه صحيفه كامله خطِّيَّه كه أخيراً به دست آمده است‏ فقط داراى 40 دعا مى‏باشد، و از صحيفه أصليّه 35 دعا كم دارد. در دوران حكومت طاغوت: محمّد رضا پهلوى، و استاندارى مَحَطّه خراسان و نيابت توليت آستان قدس حضرت ثامن الحُجَج سلام الله عليه: داود پيرنيا، و سرپرستى تعميرات حرم مطهّر مهندس انصارى، در هنگام برداشتن جرز و ستون حرم به واسطه توسعه مَطَاف زوّار، در ميان ستون، سه چيز يافت شد كه از جهت ارزشمندى و نفاست و دورى از دستبرد غارتگران و حفظ و صيانتشان، آنها را در وسط ستون و جرز حرم مبارك قرار داده و روى آن را بنّائى كرده بودند.

اين عمل در چه زمان، و به وسيله كدام حاكم قدرتمند و تصدّى و تسلّط وى بر آستانه صورت گرفته است هيچ معلوم نيست؟ ولى از تاريخ نوشتجات و مكتوباتى كه در آن بوده است، معلوم مى‏شود: بعد از هفدهم شهر مبارك رمضان سنه چهار صد و بيست و نه هجريّه قمريّه مى‏باشد.

آن سه چيز عبارت بودند از:

اوَّل: حدود يك هزار و ششصد و پنجاه قسمت از قرآن كريم.

دوم: چهار عدد كتاب كه يكى از آنها مجموعه اى است كه داراى جلد مقوّائى، و رنگ حنائى با سطور مختلف، و خطّ نسخ، و اندازه صفحه 5/ 11* 5/ 17 سانتيمتر مى‏باشد. اين مجموعه داراى پنج كتاب است: اوَّل قَوَارِعُ الْقُرْآن، دوم: جزوه اى كه در آن آيات رُقْيَه و حِرْز مى‏باشد. سوم صحيفه سجّاديّه. چهارم: كتاب المذكّر و المؤنّث، پنجم: رسالة فى شَهْرِ رَجَب.

از اين چهار كتاب، اين مجموعه مذكوره بسيار ذيقيمت و نفيس مى‏باشد، وليكن سه كتاب دگر بدين مقدار داراى اهميّت نيستند.[9]

سوم: جواهرات بسيار گرانقدر و نفيس بوده است كه توسط داود پيرنيا و مهندس انصارى به سرقت رفته است.

صورت كلّ كتب مذكوره همراه با كتب به آقاى دكتر احمد على رجائى رئيس دانشكده أدبيات مشهد فرزند مزاربان فردوسى سپرده شده است، و آقاى مهدى ولائى كه متخصّص نُسَخْ خَطيّه و قديمه‏اند و ساليان متمادى در آستان قدس براى خصوص اين امور تصدّى داشته‏اند، در آن زمان با وجود آنكه بازنشسته بوده‏اند امّا به جهت انحصار ايشان در اين فنّ باز به ايشان رجوع مى‏شود و كتب به ايشان تحويل مى‏گردد.

ايشان هم آن مجموعه و سائر كتب را بررسى نموده و براى آنها فهرست در مجموعه فهرست كتب خطّى تنظيم مى‏نمايند. تاريخ تحويل كتب به دكتر رجائى طبق گفتار خود ايشان (يعنى مهدى ولائى) در 24 مرداد ماه 1349 شمسى بوده است.[10] چون «صحيفه سجّاديّه» در اين مجموعه، از جمله پنج كتابى مى‏باشد كه در يك مجلّد تجليد گرديده است، و يك كتاب آن در علائم شناختن لفظ مذكّر و مؤنّث است، و بقيّه در قسمت دعا و كلام مى‏باشد، لهذا در فهرست كتب خطّى كتابخانه آستان قدس رضوى، اوّل در قسمت كتب تفسير و حكمت و كلام كه جلد يازدهم از آن، و دوم در قسمت كتب صرف و نحو و ادبيّات كه جلد دوازدهم از آن مى‏باشد ضبط و ثبت گرديده است. (امام شناسى، ج‏15، ص: 102، 103)

پی نوشتها:

[1] . «بحارالانوار»، طبع حروفى مكتبه اسلاميّه، ج 110 ص 43 و در اينجا عين عبارت علامه محمّد تقى مجلسى اوّل اين است: … انّى أروى الصحيفة الكاملةَ عن مولانا و مولى الانام سيّد السّاجدين على بن الحسين زين العابدين مناولةً عن صاحب الزّمان و خليفة الرّحمن الحجّة بن الحسن: بين النّوم و اليقظة، و رأيت كأنّى فى الجامع العتيق بإصبهان، و المهدىّ صلوات الله عليه قائم و سألت عنه مسائلَ أشكلت علىّ فأجاب عنها. ثمّ سألت عنه عليه السلام كتاباً أعمل عليه، فأحالنى بذلك الكتاب الى رَجل صالح فلمّا أخذت منه كان الصّحيفة. و ببركة هذه الرويا انتشرت الصحيفة فى الآفاق بعد ما كان مطموس الأثر فى هذه البلاد.

[2] . «بحارالانوار»، ج 110 ص 45 تا ص 47.

[3]. به عين اين لفظ مرحوم استاد سيد محمّد مشكوة در مقدمه مدوّنه خود بر شرح صحيفه فارسى سيد صدر الدّين بلاغى تصريح دارد، آنجا كه مى‏گويد: تا كار شهرت آن به جائى رسيده كه مولى محمّد تقى مجلسى در يكى از روايات خود اشاره كرده كه: او در نقل و روايت صحيفه يك ميليون سند دارد.

[4]. «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 50.

[5] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 51 تا ص 61.

[6]. «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 63 تا ص 66

[7] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص 54.

[8] . «بحارالانوار»، طبع حروفى ج 110 ص‏ 95

[9] . شرح ديوان ابن مقبل و دو سه تا كتاب دعا.

[10]. مطالب مذكوره در اينجا توسط جناب برادر ارجمند حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محسن سعيديان- دامت معاليه- از خود جناب محترم آقاى مهدى ولائى- دام توفيقه- بوده است. آقاى مهدى ولائى مردى خبير و مطّلع حدود هشتاد سال عمر دارد، و به واسطه نياز آستان قدس فعلًا هم بدين مهم اشتغال دارد. او مى‏گويد: داود پيرنيا مرد قبيح العمل و زشت كردارى بوده است و بسيارى از سيّئات او را برشمرده است. اقول: شاه خائن مدتى او را استاندار شيراز كرده بود. و شيرازيها از مجالس شب نشينى و وقاحت او داستانها بيان مى‏كنند. او پسر مشير الدّوله: حسن پيرنيا مى‏باشد، كه او و برادرش مُؤتمن المُلْك: حسين پيرنيا از رجال با اطلاع و خيرخواه دوره قاجاريّه و أوائل سلطنت پهلوى اول به حساب مى‏آيند. مؤتمن الملك حسين پيرنيا پسرى دارد به نام خسرو پيرنيا كه حقّاً مرد مؤمن و متعهّد و نمازگزار و خوش فكرى است. با حقير از قديم الايّام سوابق دوستى و محبّت برقرار است و عجيب است از اين دو پسر عم كه يكى مانند داود پيرنيا با آن سوابق سيّئه و يكى مانند خسرو پيرنيا با اين اعمال حسنه اهل مسجد و دعا و روزه و قرآن از آب در مى‏آيند.