شرف و جلال پیمبران بود از جلال محمّدی سبب وجود جهانیان، همه از كمال محمّدی
نرسد خرد به كمال او نه بشر به كنه جلال او شرف و صبر و یقین و رضا نَمی از خصال محمّدی
بهترین اسوه
اصل «محاكات» و همرنگ شدن با دیگران مخصوصاً افراد پر نفوذ و با شخصیت و انسانهایی كه از صفات كمالی و معنوی والایی برخورداراند یكی از اصول مسلّم روانی است. مطابق این اصل انسان كششی در وجود خود به سوی هماهنگی و همرنگی با دیگران، مخصوصاً با قهرمانان و پاكان، احساس می كند و به همین علّت به سوی اعمال و صفات آنان جذب می شود و تلاش می كند در رفتار و اوصاف، همرنگ آنان گردد. این كشش روانی اگر همراه با محبوبیّت و مجذوبیّت شود در رساندن انسان به صفات عالی انسانی سخت مؤثر است و در مدّت كمی می تواند از مِس وجود انسان عادی طلای ناب بسازد.
قرآن با توجه به این نكته ا ست كه در هر بخش انسانهای نمونه را معرّفی نموده است و در هر زمان اسوه هایی را معرّفی نموده است. امّا آن اسوه و الگوی كه برای ابد می تواند (همچون دین و شریعت اسلامی) به عنوان الگو مطرح بماند و تمام بشریت را به سوی خود جذب نماید، عصاره هستی ، و برترین انسان در عالم وجود یعنی حضرت محمّد بن عبداللّه(ص)، خاتم پیامبران و جامع كمالات انسانی است، به این جهت قرآن كریم می فرماید:
«ولكم فی رسول اللّه اسوةٌ حسنة لمن كان یرجوا اللّه و الیوم الآخر؛(1) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیكویی بود، برای آن ها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می كنند.»
آیه فوق بخوبی نشان می دهد كه هر كس در پی سعادت ابدی در تمام جهات و رفتارهاست، پیغمبراكرم(ص) بهترین الگو می تواند باشد. آنچه پیش رو دارید، حركتی است در این مسیر، كه نشان دهد پیامبر اكرم(ص) بهترین الگوی برای تمامی بشریت است در تمام ابعاد.
الف: الگو در اخلاق نیك
اخلاق نیكو از برترین صفات كمالی انسان است چه در سطح جامعه و چه در سطح خانواده، لذا شدیداً احساس نیاز می شود كه فردی دارای اخلاق جامع باشد تا مردم به پیروی از او دنیا و آخرت خویش را با نشاط و آرامش تأمین نماید. قرآن كریم در این بخش پیامبر اكرم(ص) را به عنوان الگو معرّفی نموده، می فرماید: «و انّك لعلی خلق عظیم؛(2) و یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.»
علی(ع) درباره اخلاق نیك می فرماید: «پیغمبر سخی ترین مردم از نظر انفاق، شجاعترین مردم، راستگوترین مردم، وفا كننده ترین آنان به وعده، و نرمترین آنها از نظر خوی و بزرگوارترین آنها از نظر برخورد بود، هر كس در ابتدا او را می دید، ابهتش او را می گرفت، و كسی كه با او برخورد داشت و او را می شناخت به او عشق می ورزید، «لم ار قبله و لابعده مثله؛(3) هرگز مانند او را قبل و بعد از او ندیدم.»
برخی افراد در جامعه از اخلاق خوبی برخورداراند ولی در درون منزل و با اهل و عیال خویش اخلاق نیكو ندارند، امّا حضرت ختمی مرتبت در همه جا دارای اخلاق نیك و رفتار انسانی بود. از عایشه سؤال شد كه اخلاق پیامبر در خانه (و با خانواده چگونه بود) در جواب گفت: «كان احسن النّاس خلقاً، لم یكن فاحشاً…؛(4)نیكوترین مردم از نظر اخلاق (در خانواده) بود هرگز بد زبانی نمی كرد»
در جای دیگر جواب داد: «كان الین النّاس و اكرم النّاس و كان رجلاً من رجالكم الّا انّه كان ضحّاكاً بسّاماً؛(5)پیغمبر نرمخوترین مردم و بزرگوارترین مرم بود، و او (مانند) مردی از مردان شما جز آن كه او بسیار خنده رو و متبسّم بود.»
به این نكته توجّه شود كه این پاسخ از طرف كسی است كه آزار و اذیت كمی نسبت به پیامبر اكرم(ص) نداشته، و قطعاً جا داشته كه حضرت با او در مواردی تند برخورد كند، ولی خلق نیك او اجازه چنین كاری را نداده است.
عبداللّه بن حارث نیز می گوید: «ما رأیت احداً اكثر تبسّماً من رسول اللّه(ص)؛(6) هیچ كسی را مانند رسول خدا متبسّم ندیدم.»
پیامبر اكرم(ص) نه تنها خود دارای اخلاق ستوده و كامل بود كه اساساً بر این باور بود كه فلسفه اصلی بعثت او برای تكمیل اخلاق است و می فرمود: «انّما بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق؛(7) همانا من برای به سامان رساندن فضائل اخلاقی مبعوث شده ام.»
در میان اخلاقیات آن حضرت برخی از آنها خیلی برجسته است كه قرآن نیز روی آن تكیه كرده است:
1ـ نرمخویی راز موفقیّت آن حضرت.
از شاخص ترین صفات اخلاقی آن حضرت نرمخویی و «الین» بودن آن حضرت بود تا آنجا كه قرآن كریم رمز و راز موفقیّت آن حضرت را در هدایت جامعه آن روز همین امر می داند، لذا فرمود: «فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم ولو كنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولك؛(8) به بركت رحمت الهی در برخورد با مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراكنده می شدند.»
2ـ دلسوزی برای هدایت مردم.
رهبران و عالمانی كه درد و سوز هدایت مردم را دارند، دلسوزانه مردم را به سوی حق و حقیقت دعوت می كنند و برای تحقق این مسئله از هیچ تلاشی فروگذار نمی كنند، و هیچ مانعی هم نمی تواند آنها را از این تلاشها باز دارد. پیامبر خاتم از جمله رهبرانی است كه این صفت را در حد كمالش داراست، قرآن كریم در این باره می فرماید: «لقد جاءكم رسولٌ من انفسكم عزیزٌ علیه ما عنتّم حریصٌ علیكم بالمؤمنین رؤفٌ رحیم؛(9) همانا فرستاده ای از خود شما به سویتان آمد كه رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایی شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.»
دلسوزی حضرت ختمی مرتبت به حدّی بود كه گاهی از شدّت غصّه خود را در معرض خطر قرار می داد، و غصّه او اختصاص به انحرافات مسلمانان نداشت بلكه بر گمراهی كافران نیز غصّه می خورد، قرآن در این باره می فرماید: «فلعلّك باخعٌ نفسك علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً؛(10) گویی می خواهی به خاطر اعمال (ناروای) آنان اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاك كنی.»
حضرت مردم مكّه و اطراف آنرا به سوی توحید و خداپرستی و ترك بت پرستی دعوت می كرد، گاه آن مردم نادان او را سنگ باران می كردند، حضرت مجبور می شد كه مكّه راترك گوید، خدیجه به دنبال حضرت، وقتی او را می یافت زخمهای پای او را پانسمان می كرد ولی حضرت در همان حال در حق قومش دعا می كرد، و هرگز نفرین نمی نمود، و عرضه می داشت: «اللهم اغفر لقومی فانّهم لایعلمون؛(11) خدایا قومم را ببخش زیرا آنها نادانند (و از مقامم و منزلت من آگاهی ندارند.»
3ـ امانت داری
امانتداری حضرت به حدّی معروف بود كه در زمان قبل از بعثت در بین مشركین مكّه معروف به محمّد «امین» بود. خود آن بزرگوار درباره امانتداری خود می فرماید: «اما واللّه انّی لامینٌ فی السّماء و امینٌ فی الارض؛(12) بخدا سوگند به حقیقت من در آسمان و زمین امانتدارم.»
ابن اسحاق در این باره می گوید: «قریش رسول خدا(ص) را قبل از نزول وحی “امین” نامیدند.» بخاطر همین امانت داری او بود كه خدیجه بنت خویلد وقتی متوجّه راستگویی و امانتداری او شد فردی را دنبال او فرستاد و از او خواست كه كاروان تجارتی او رابه سوی شام همراهی كند، حضرت قبول فرمود: و بعد از برگشت طبق گزارش همراهان امانتداری او بیشتر برای خدیجه ظاهر گشت(13) و همین امر نیز در انتخاب آن حضرت به عنوان همسر دخیل بود.
حتی بعد از بعثت، مشركان مكّه با همه دشمنی هایی كه با پیامبر اكرم(ص) داشتند امانت های خویش را نزد او می گذاردند، به این جهت و برخی موراد دیگر علی(ع) را هنگام مهاجرت نماینده خویش قرار داد تا علاوه بر انجام كارهای دیگر امانات را به صاحبان آنها برگرداند. از همه این ها بالاتر امانتداری اودر حفظ و تبلیغ وحی از بارزترین نشانه های امانتداری آن حضرت بود.
4ـ زهد و بی رغبتی به دنیا
بر حصیری می خوابید كه اثر او در پهلوانش آشكار بود، به او گفته شد بهتر نیست فرشی بهتر برای خود انتخاب كنی؟ فرمود: «مالی وللدّنیا؟! ما مثلی و مثل الدنیا الّا كراكب سار فی یومٍ سائف فاستظلّ تحت شجرةٍ ساعةً من نهارٍ ثمّ راح و تركها؛(14) مرا به دنیا چه كار؟ مَثَلِ من نسبت به دنیا مَثَلِ سواری است كه در روز صاف حركت می كند، پس (برای فرار از گرما) ساعتی را زیر سایه درخت استراحت می كند و بعد آنجا را ترك می كند (حالت من نسبت به دنیا نیز چنین است).» امام باقر(ع) درباره زهد و بی اعتنایی پیامبر اكرم(ص) نسبت به دنیا و ما فیها فرمود: «انّ رسول اللّه لم یورّث دیناراً ولا درهماً و لاعبدا ولا ولیدةً و لاشاة و لا بعیراً، و لقد قبض و انّ درعه مرهونة عند یهودیٍ من یهود المدینة بعشرین صاعاً من شعیر استلفها نفقةً لاهله؛(15) براستی رسول خدا(ص) نه درهم و دیناری و نه بنده و كنیزی و نه گوسفند و شتری به ارث نگذاشت، در حالی قبض روح شد كه زره اش در نزد یهودی از یهودیان مدینه در مقابل بیست من جو كه به عنوان معامله سلف برای نفقه خانواده گرفته بود گرو بود.»
ابن خولی می گوید: ظرفی از شیر و عسل برای پیامبر اكرم(ص) بردم، امتناع كرد كه بنوشد، پس فرمود: دو نوشیدنی با هم و دو ظرف(غذا) در یك ظرف؟ لذا از نوشیدن امتناع كرد و فرمود: من آن را حرام نمی دانم(برای مردم حلال است) ولكن فخر فروشی(از این كه چنین غذایی خوردم) و حساب پس دادن در مقابل مازاد (بر ضرورت) دنیا را فردا(ی قیامت) مكروه و ناپسند می دانم. و دوست می دارم فروتنی در مقابل خداوند را، براستی كسی كه برای خدا فروتنی كند خدا او را بالا می برد.»(16) این زهد برای همه مخصوصاً مسؤولان می تواند الگو قرار گیرد.
5 ـ غضب برای خدا
از آنجا كه پیامبر خاتم (ص) كامل ترین انسان هستی است و تمام كارها و فعالیت های او بر محور رضایت الهی بود، حتّی غضبش نیز برای خدا بود.
ابن شهر آشوب نقل نموده كه: «كان النبی…یغضب لربّه و لا یغضب لنفسه؛(17) همیشه این گونه بود كه پیامبر برای خدا غضب می كرد و(هرگز) برای نفس خود غضب نمی كرد.»
عایشه می گوید: هرگز رسول خدا(ص) چیزی را با دستش نزد، و همین طور زن و خادمی را نزد مگر (زدنی كه برای خدا بود) لذا در راه خدا جهاد می كرد.
6ـ با حیا
از دیگر صفات اخلاقی آن حضرت حیاء بود، در نهایت دلاوری و شجاعت از بالاترین درجه حیاء برخوردار بود. ابو سعید خدری درباره حیای آن حضرت می گوید: «كان اشدّ حیاءً من العذراء فی خدرها؛(18) حیای او(پیامبر) از دختران پشت پرده، بیشتر و شدیدتر بود.»
و نیز از ابوسعید خدری نقل شده كه: «حضرت آن قدر حیاء داشت كه چیزی از او درخواست نمی شد مگر این كه عنایت می كرد.»(19)
7ـ متواضع و فروتن
خود آن بزرگوار فرمود: «خمس لاادعهن حتی الممات: الاكل علی الحضیض مع العبید، و ركوبی الحمار مؤكفاً و حلبی العنز بیدی، و لبس الصّوف و التسلیم علی الصبیان لتكون سنّةً من بعدی؛(20) پنج چیز را تا دم مگر رها نمی كنم: 1ـ خوردن بر روی زمین با بردگان. 2ـ سوار شدن الاغ در حالی كه فقط عرق گیر داشت. 3ـ دوشیدن شیر بز با دستان خویش 4ـ پوشیدن جامه پشمی 5ـ سلام نمودن بر كودكان تا بعد از من سنّت و رسم شود.»
ابومسعود می گوید: مردی خدمت پیامبر اكرم(ص) رسید، هنگام سخن گفتن بدنش می لرزید. حضرت فرمود: آرام باش من شاه نیستم من فرزند زنی هستم كه قدید (گوشت خشك شده) می خورد.(21)
حمزة بن عبداللّه بن عتبه می گوید: «در پیامبر اكرم(ص) خصلت هایی بود كه در جبّاران نیست، 1ـ همیشه این گونه بود كه سرخ پوست و سیاه پوست او را می خواند اجابت می كرد، خرمایی كه در مسیر راه افتاده بود برمی داشت و می خورد، و همیشه الاغ را برهنه سوار می شد.»(22)
امام باقر(ع) درباره تواضع و انتخاب آن از طرف پیامبر فرمود: «و لقد اتاه جبرئیل بمفاتیح خزائن الارض ثلاث مرّاتٍ یخیّره من غیر ان ینقصه اللّه تبارك و تعالی ممّا اعدّ اللّه له یوم القیامة شیئاً فیختار التّواضع لربّه جلّ و عزّ؛(23) جبرئیل سه نوبت كلیدهای خزانه های زمین را در اختیار او (پیامبر) قرار داد كه انتخاب كند، بدون آن كه از (مقامات آخرتی او و) آنچه برای او در قیامت آماده كرده است خدای تبارك و تعالی كم كند، پس او (پیامبر(ص)) فروتنی در مقابل پروردگار عزیز و جلیل را انتخاب نمود.»
8 ـ شجاعت و دلیری
شجاعت و دلاوری آن حضرت نیز زبانزد خاص و عام بود، آن حضرت این گونه نبوده كه دیگران را به شجاعت و جنگ و جهاد تشویق كند ولی خود در صحنه حضور نداشته باشد، بلكه او در جنگ ها همیشه در خط مقدّم حضور داشت و هیچگاه در جنگ عقب نشینی نكرد، از شجاعت اوست كه با تمام قدرت نامه های دعوت به اسلام به تمام سران و ابرقدرتهای دوران خویش آنهم، همزمان فرستاد، از ابرقدرت روم و ایران گرفته تا شاه حبشه و یمن. و هیچ واهمه به خود راه نداد. امیرمؤمنان علی(ع) درباره شجاعت آن حضرت چنین می فرماید: «كنّا اذا احمرّ البأس ولقی القوم القوم اتّقینا برسول اللّه فما یكون احداً اقرب الی العدوّ منه؛(24) همیشه این گونه بود كه وقتی تنور جنگ داغ می شد و سختی به نقطه اوج خود می رسید، و گروه (مسلمانان) با گروه (كفار) مقابل هم قرار می گرفتند و درگیری آغاز می شد ما به رسول خدا پناه می بردیم هیچ كس مانند او به دشمن نزدیك تر نبود.»
براءبن عاذب می گوید: هرگاه تنور جنگ داغ می شدو درگیری شدت می گرفت ما خود را با وجود رسول خدا محافظت می كردیم، و شجاع و دلیر فرد كسی به حساب می آمد كه (در جنگ و درگیری) محاذی و در كنار رسول خدا قرار داشت.»(25)
و انس بن مالك می گوید: پیغمبر اكرم(ص) زیباترین، سختی ترین آنها، و شجاعترین مردم بود (از نشانه شجاعت او این است كه) مردم مدینه شبی از صدای وحشتناكی ترسیدند، عدّه ای به سوی آن صدا حركت كردند در حالی كه پیامبر اكرم(ص) بر همه پیشی گرفت و زودتر از همه به آن صوت رسیده بود، وقتی برگشت با جمعیّت برخورد نمود در حالی كه بر اسب برهنه ای ابی طلحه سوار بود و شمشیر بر گردنش (حمایل) بود.»(26)
9ـ صبر و بردباری
از دیگر اوصاف آن حضرت كه واقعاً می تواند به عنوان الگوی زندگی قرار گیرد صبر و بردباری آن حضرت است، او در مقابل رنجهای بی شماری چون كوه استقامت ورزید، در مقابل تهمت های فراوان، جنگهای متعدد، محاصره اقتصادی، رنج و زحمت هجرت، از دست دادن فرزندان و…چون كوه استقامت ورزید، و خود آن بزرگوار فرمود: «ما اوذی احدٌ مثل ما اوذیت فی اللّه؛(27)هیچ فردی همانند من در راه خدا
مورد اذیت قرار نگرفت.»
و در جای دیگر فرمود: «براستی در راه خدا آنقدر اذیت شدم كه هیچ كس مانند من اذیت نشد و در راه خدا آن قدر مورد خوف و ترس قرار گرفتم كه احدی آنچنان نترسید، گاهی می شد كه سی شبانه روز می گذشت من و بلال اصلاً غذایی نداشتیم كه بخوریم…»(28)
اسماعیل بن عبّاش نقل كرده كه: «كان رسول اللّه اصبر النّاس علی اوزارالنّاس؛(29) رسول خدا(ص) بردبارترین مردم در مقابل آزار مردم بود».
استاد مطهری در زمینه صبر آن حضرت می گوید: «اراده و استقامتش بی نظیر بود دوره 23 سال بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است، او در تاریخ زندگی اش مكرر در شرایطی قرار گرفت كه امیدها از هر جا قطع می شد، ولی او یك لحظه تصوّر شكست را در مخیّله اش راه نداد ایمان نیرومندش به موفقیّت، یك لحظه متزلزل نشد.»(30)
راز این مسئله هم این بود كه حضرت بخوبی می دانست پیروزی در درون همان صبرها و استقامت ها قرار دارد، و گشایش همراه با رنج هاست.
آن حضرت فرمود: «انّ النّصر مع الصّبر، و الفرج مع الكرب، انّ مع العسر یسراً؛ پیروزی در صبر است و گشایش همراه سختی و رنج، و براستی با سختی و آسانی است.» و حقاً باید گفت كه پیامبر اكرم(ص) و برخی یارانش مصداق حقیقی این آیه بود كه خداوند می فرماید: «چه بسیار پیامبرانی كه مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ كردند. آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می رسید، سست و ناتوان نشدند(و تن به تسیلم ندادند) و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.»(31)
و خداوند متعال نیز برای تقویت روحیه صبر و استقامت پیامبرش با او سخن می گفت و می فرمود: «فاصبر كما صبر اولواالعزم من الرّسل؛(32) پس صبر و بردباری پیشه كن آنچنان كه پیامبران اولواالعزم صبر كردند.»
و با همین استقامت ها بود كه پیروزی نهایی را بدست آورد، و بر دشمنان خویش چیره گشت، امیرمؤمنان(ع) آن استقامت و نتایج آن را این گونه ستود: «اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله دعا الی طاعته و قاهر اعداءه جهاداً عن دینه. لایثنبه عن ذلك اجتماعٌ علی تكذیبه و التماسٌ لاطفاء نوره؛(33) گواهی می دهم كه محمد بنده و فرستاده اوست، (انسان ها را) به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دین او پیكار نموده و مغلوبشان كرد. هرگز همداستانی و دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را از آن (دعوت به حق و تلاش در راه دین) باز نداشت و تلاش آنان برای خاموش كردن نور رسالت نتیجه نداد.»
بر پیروان پیامبر اكرم(ص) است كه در سختی و گرفتاریها، رنجها و زحمتها، در عین تلاش و كوشش از صبر و بردباری بهره گیرند، امام صادق(ع) با توجّه به این نكته است كه فرمود: «علیك بالصّبر فی جمیع امورك فانّ اللّه عزّ و جلّ بعث محمداً(ص) فامره بالصّبر و الرفق…؛(34) باید در تمام كارهای خود صبر كنی، زیرا خدای عزیز، محمد(ص) را كه به پیامبری مبعوث نمود، به او دستور داد كه صبر و مدارا را پیشه خود سازد.»
ب: الگو در بندگی و عبادت
پیامبر اكرم(ص) خود آورنده قرآن برای جامعه بشری بود، و قرآن با صدایی به بلندای ابدیت هدف از آفرینش و خلقت انسان را رسیدن به قلّه كمال بندگی می داند آنجا كه می فرماید: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون؛(35) من جن و انس را نیافریدم جز برای این كه عبادت كنند.»
و از زبان علی(ع) نقل شده است كه فرمود: «فبعث اللّه محمّداً صلی اللّه علیه و آله بالحق لیخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته ؛(36) براستی خداوند محمد را مبعوث كرد تا بندگان را از پرستش بتها بیرون آورده به بندگی خداوند درآورد»
كسی كه آن هدف را برای آفرینش ترسیم نموده و هدف بعثت خویش را هماهنگ با هدف خلقت دعوت به سوی بندگی خدا می داند، هرگز نمی تواند آرام باشد و برای رسیدن به آن هدف تلاش نكند، او حتی قبل از بعثت اهل عبادت و بندگی بود، و تلاش می كرد جای خلوتی برای عبادت خویش بجوید.
چون مكّه كفر اندود بود هم درون كعبه شرك آلود
مصطفی بیرون شدی از آن مكان رو سوی غار حرا درآن زمان
لذا غار «حِرا» را به عنوان عبادتگاه خویش انتخاب نمود. او شبها و روزهای پیش از بعثت و رسالت را در آنجا سپری می كرد و این نقطه دور از غوغای زمان و زمانه را به عنوان عبادتگاه خویش انتخاب كرده بود. تمام ماه رمضانها را در این نقطه می گذراند و در غیر این ماه نیز ایّامی را در آنجا سپری می كرد و حتّی همسر عزیزش می دانست هرگاه حضرت به خانه نیاید، به طور قطع در غار «حرا» مشغول عبادت است. و هر موقع كسانی را دنبال او می فرستاد، او را در آن نقطه در حال تفكّر و عبادت پیدا می كردند و آن عبادتها و شب نشینیهای غار حِرا بود كه حضرت را به مدال ختم رسالت رساند.
اربعین ها گریه و زاری كند بهر آنكه روح را صافی كند
نیمه شب ها با خدایش راز كرد خود رها از دست نفس و آز كرد
و با رسیدن به بعثت، عبادت و بندگی او شدّت بیشتری گرفت چرا كه از یك طرف خداوند نماز شب و عبادت در آن را بر او لازم نمود چنان كه فرمود: «یا ایها المزّمّل قم اللیل الّا قلیلا، نصفه او انقص منه قلیلاً، اوزد علیه و رتّل القرآن ترتیلاً؛(37) ای جامه به خود پیچیده! شب را جز كمی به پاخیز! نیمی از شب را یا كمی از آن كم كن یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با تامّل بخوان!»
ای مزمل خیز در آنای لیل بهر راز و ذكر همگام سهیل
نیمه شب ها با خدایت راز كن درب رحمت ها به سویت بازكن
و آن گاه آثار و راز نیاز شب را برای او بیان می دارد «(چرا كه) ما به زودی سخنی سنگین را بر تو القاء می كنیم، مسلّماً برنامه (عبادت) شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت.»(38) و برای نجات امّت و رهایی از مشكلات سخت به نماز شب و عبادتهای شبانه نیازمندی، از آن بالاتر رسیدن به مقام محمود و شفاعت كبری در گروی نمازهای شبانه است كه فرمود: «و من اللیل فتهجّد به نافلةً لك عسی ان یبعثك ربك مقاماً محموداً؛(39) و (پاسی) از شب را (از خواب برخیز) و تهجّد و نماز شب داشته باش! این یك وظیفه اضافی برای توست تا پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد»
گر مقام محمودت در دل بود با عبادات و دعا حاصل بود
عبادت مستمر و مداوم
عبادت پیامبراكرم(ص) فصلی و مخصوص به دوران خاصی نبود بلكه در طول عمرش لحظه ای از عبادت و بندگی خسته نشد و آنی از آن دست برنداشت. ام سلمه می گوید: رسول اكرم(ص) در نیمه شب ها همیشه این چهار دعا را می خواند و ناله می كرد: «اللّهم لاتنزع صالح ما اعطیتنی ابداً،اللّهم لاتشمت بی عدوّاً ولاحاسداً ابداً، اللّهم لاتردّنی فی سوءٍ استنقذتنی اللّهم لاتكلنی الی نفسی طرفة عین ابداً؛(40) خدایا! آنچه از امور صالحه به من داده ای، باز پس نگیر! بار خدایا! هیچ گاه دشمن را و آنهایی را كه نسبت به من حسد می ورزند، شاد نكن! خدایا! از آن بدی كه نجاتم داده ای، دوباره به آن برم نگردان! خدایا! یك چشم به هم زدن مرا به خودم وامگذار.»
گاه برخی از همسران پیامبر به آن حضرت اعتراض می كردند، كه چرا این همه ناله و عبادت و شب زنده داری می كنی در حالی كه قرآن درباره شما فرموده است: «لیغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر؛(41) تا خداوند گناهان گذشته و آینده ات را (كه به تو نسبت می دادند) ببخشد.»
یعنی این كه شما عذاب و عقاب نداری، حضرت می فرمود: مگر همه عبادتها و شب زنده داریها برای نجات از عذاب است، «افلا اكون عبداً شكوراً؛(42) آیا نباید من یك بنده شكرگزار باشم.»
آن حضرت نه تنها در دورانهای عادی و آرام، اهل مناجات و نماز شب و عبادت بود، بلكه در سخت ترین لحظه و درگیریها نیز مناجات و عبادت شبانه را ترك نمی كرد.
از علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است كه فرمود: «شبی كه فردای آن، واقعه بدر رخ داد، باران بارید و ما در زیر درخت و سپرهای خود پناه گرفتیم و رسول خدا(ص) شب را بیتوته كرد و نماز می خواند و مردم را بر قتال دعوت می كرد و در میان ما تنها مقداد اسب سوار بود. در آن شب به هركس نگاه كردم، خفته بود، مگر رسول خدا(ص) كه در زیر درخت نماز می گزارد و گریه می كرد تا این كه صبح شد.»
ابن كثیر می گوید: «شب جنگ بدر، شب جمعه و شب هفدهم ماه مبارك رمضان سال دوم هجرت بود و رسول خدا(ص) آن شب را در كنار درختی نماز می گزارد و در سجده و ذكر «یا حیّ یا قیّوم» را می گفت و تكرار می كرد.»(43)
و قرآن كریم نیز مقام عبودیت و بندگی او را امضاء كرد لذا خداوند در موارد متعددی او را به جای «رسول اللّه» و «خاتم النبیین» بنده خویش خوانده است از جمله فرمود:
1ـ «و ان كنتم فی ریبٍ ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورةٍ من مثله؛(44) و اگر در آنچه كه به بنده خودمان نازل كرده ایم شك دارید، یك سوره همانند آن را بیاورید.»
2ـ «تبارك الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً؛(45) بزرگوار و پر بركت است آن خداوند كه قرآن را بر بنده(خاص) خود نازل كرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.»
3ـ «فاوحی الی عبده ما اوحی؛(46) آنچه را كه وحی كردنی بود (در شب معراج) به بنده اش وحی نمود.»
بر پیروان آن پیامبرعظیم الشأن است كه در حد قدرت و توان خویش به او اقتدا نمایند و عبادت و شب زنده داری را در درون زندگی خویش جا داده، و آن را با نور عبادت روشن و با نشاط نمایند، حضرت امام صادق(ع) به شیعیان این چنین سفارش فرمود: «علیكم بصلاة اللّیل فانّها سنّة نبیّكم؛(47) بر شما باد به نماز شب، زیرا نماز شب سنّت پیامبر شماست.»
ج: الگو در عدالت خواهی
اسلام و پیامبر اكرم(ص) اوّلین تأثیری كه بر مردم گذاشت، تأثیر دو اندیشه و تفكرات بود به این معنی كه ارزشها را بالا، پایین آورد، ارزشهایی كه در حد صفر بود، مانند تقوا در درجه اَعلی قرار داد و بهای فوق العاده سنگینی برای آنها تعیین كرد و ارزشهای خیلی بالا را از قبیل قوم و قبیله و نژاد و زبان و ثروتمندی و غیر آن را پایین آورد و تا سر حد صفر تنزّل داد.
عدالت یكی از مسائلی است كه به وسیله اسلام و تعلیمات پیامبر اكرم(ص)حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش و عظمت فوق العاده یافت، خوب است این مطلب را از زبان بزرگترین شاگرد مكتب وحیانی پیامبر اكرم(ص) و تربیت شده در دامن او، یعنی امیرمؤمنان علی(ع) بشنویم. شخصی باهوش و نكته سنج از آن حضرت پرسید: «العدل افضل ام الجود؛آیا عدالت برتر است یا جود و بخشندگی» اگر انسان با معیارهای اخلاقی و فردی قضیّه را بسنجد به راحتی می تواند پاسخ دهد كه جود و بخشندگی بالاتر است، زیرا عدالت رعایت حقوق دیگران است و جود نثار حقوق مسلّم خویش به دیگران، جود بیش از عدالت معرّف و نشانه كمال نفس و ترقی و رشد روح است. امّا شاگرد مكتب پیامبر اكرم(ص) بر عكس فرمود: به دو دلیل عدل از جود بهتر است:
1ـ «العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها؛ عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد، ولی جود جریانها را از مجرای طبیعی خارج می سازد»
2ـ «العدل سائس عامٌ و الجود عارضٌ خاصٌ؛ عدالت یك تدبیر (و قانون) عمومی است (كه همه اجتماع را زیر بال می گیرد)امّا بخشش (یك حالت استثنائی و غیر كلّی است كه) گروه خاصی را شامل می شود» بعد از این دو دلیل نتیجه می گیرد كه «فالعدل اشرفها و افضلها؛(48)پس عدالت شریف تر و برتر آن دو می باشد.»
و در جای دیگر فرمود: «فانّ فی العدل سعةٌ و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛(49) پس راستی در عدالت (گنجایشی خاص است كه) فراگیری و عمومیت دارد، و آن كس كه عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است.»
پیامبر اكرم(ص) برای ایجاد چنان بینش و اندیشه و اجرای عدالت از طریق قرآن كریم و كلمات خود كه برگرفته از وحی بود چند امر را تبیین فرمود:
1ـ عدالت خواهی یكی از مهمترین اهداف بعثت پیامبران است
چنان كه قرآن كریم می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛(50) ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان كتاب (آسمانی) و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت قیام كنند.»
نكته قابل ذكر در آیه این است كه هرچند همه پیامبران برای برپایی عدالت آمده اند، ولی اجرای آن با اجبار و زور امكان ندارد، بلكه باید اندیشه و تفكر مردم را عوض كرد تا خود برای قسط و عدالت قیام كنند و زمینه را برای عدالت فراگیر و عمومی فراهم نمایند.
2ـ مأموریت ویژه من برای اجرای عدالت
علاوه بر این كه رسالت عمومی پیامبران اندیشه سازی برای ایجاد عدالت بود، پیامبر خاتم، مأموریت ویژه داشت كه عدالت را عملاً بین مردم اجرا نماید، لذا قرآن از زبان آن حضرت چنین می فرماید: «و امرت لاعدل بینكم؛(51) من برای اجرای عدالت در میان شما (به مأموریت ویژه ای) مأمور شده ام».
3ـ عدالت مرز نژاد را به رسمیّت نمی شناسد
پیامبر عدالت را در محور انسانیّت و بشریت مطرح كرد نه در محدوده قومیّت و نژاد و زبان، روزی یكی از اصحاب عرب حضرت، سلمان فارسی را بخاطر غیر عرب بودن تحقیر كرد حضرت در سخنان حكیمانه و عدالت ساز خود فرمود:
«انّ النّاس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط لافضل للعربی علی العجمی و لا للاحمر علی الاسود الّا بالتّقوی؛(52) مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه های شانه( مساوی و برابر) هستند عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوا.»
در جای دیگر فرمود: «ای مردم! بدانید كه خدای شما یكی است و پدرتان یكی است، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندم گون و نه گندم گون بر سیاه پوست مگر به تقوا (آنگاه فرمود) آیا من دستور الهی را ابلاغ كردم؟ همه گفتند: آری. فرمود: حاضران این سخن را به غایبان برسانند.»(53)
4ـ عدالت حتّی نسبت به خویشاوندان
پیامبراكرم(ص) مأمور به اجرای عدالت بود، هرگز در زندگی خویش در تقسیم غنائم و یا آزادی اسرا خلاف عدالت و قانون الهی رفتار نكرد اگر افرادی چنان تقاضایی می كردند سخت حضرت آزرده خاطر می شد. چنان كه نقل شده برخی از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب (خندق) در مورد تقسیم غنائم جنگی از آن بزرگوار درخواست سهم بیشتر نمودند، حضرت نه تنها زیر بار این درخواست ناعادلانه نرفت كه به شدت ناراحت شد و 29 روز از تمامی آنان فاصله گرفت،(54) خداوند آیاتی را در این زمینه نازل فرموده از جمله فرمود: «یا ایّها النّبی قل لازواجك ان كنتنّ تردن الحیوة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعكنّ و اسرّحكنّ سراحاً جمیلاً؛(55) ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید(به هدیه ای) شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیكویی رها سازم.»
5 ـ توسعه عدالت در حیطه سخن
یكی از كارهای رسول اكرم(ص) در حیطه اندیشه سازی عدالت این بود كه مفهوم آن را در تمام زوایای زندگی انسان نفوذ داد و گستره آن را به گفتار و رفتار و روابط انسانها، معاملات، خانواده، دوستان و فرزندان كشاند، لذا قرآن كریم می فرماید: «و اذا قلتم فاعدلوا؛(56) و هنگامی كه سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید.» و خود آن حضرت فرمود: «كسی كه با مردم معامله كند و ظلم نورزد، و با آنها سخن بگوید پس دروغ نگوید، و آنها را وعده دهد، وعده خلافی نكند، این فرد كسی است كه مروتش كامل شده، و عدالتش ظاهر و آشكار گشته است…»(57)
پیامبر اكرم(ص) آنچنان به مسئله عدالت اهمیت می داد كه حتی در نگاه كردن به دیگران عدالت را رعایت می كرد، امام صادق(ع) فرمود: «كان رسول اللّه یقسّم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسّویّة؛(58) رسول خدا نگاه خود را در میان اصحاب بطور مساوی تقسیم می كرد، گاهی به این و گاهی به آن دیگری به طور مساوی نگاه می كرد.»
این گونه برخوردها بود كه دلهای همه را مجذوب او كرد، بر پیروان آن حضرت مخصوصاً مسئولان و بزرگان و رهبران جامعه است كه چنین روشی را پیشه خود سازند، و چنین عدالتی را در حق مردم روا دارند تا مردم صادقانه به دور آنان حلقه زنند، و امر همه اصلاح شود.
پی نوشت ها:
59ـ سوره احزاب، آیه 21.
60ـ سوره قلم، آیه 4.
61ـ بحارالانوار، ج 16، ص 231.
62ـ طبقات، ج 1، ص 365.
63ـ همان.
64ـ طبقات، همان، ص 372؛ و منتخب میزان الحكمه، همان، ص 497 روایت 6053.
65ـ همان، ص 170، حدیث 1948 ؛ مكارم الاخلاق، ص 8 فتح الباری، ج 6، ص 419.
66ـ سوره آل عمران، آیه 159.
67ـ سوره توبه، آیه 128.
68ـ سوره كهف، آیه 6.
69ـ منتخب میزان الحكمه، همان، ص 499، حدیث 6074.
70ـ كنزالعمّال، حدیث 32147 و منتخب میزان الحكمه، ص 497.
71ـ سیره ابن هشام، ج 1، ص 199.
72ـ منتخب میزان الحكمه، ص 499؛ مكارم الاخلاق، ج 1، ص 64، حدیث 65.
73ـ بحارالانوار، ج 16، ص 219 و قرب الاسناد، ص 91، حدیث 304.
74ـ مكارم الاخلاق، ج 1، ص 79 و 124.
75ـ المناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 145 ـ 146.
76ـ كنزالعمّال، حدیث 17817.
77ـ الطبقات الكبری، ج 1، ص 370 به نقل از منتخب میزان الحكمه، ص 498.
78ـ امالی شیخ صدوق، ص 68، حدیث 2.
79ـ سنن ابن ماجه، حدیث 3312.
80ـ الطبقات الكبری، ج 1، ص 370.
81ـ الكافی، ج 8، ص 130، حدیث 100 و منتخب میزان الحكمه، ص 498.
82ـ كنزالعمّال، حدیث 35347.
83ـ صحیح مسلم، حدیث 2307 به نقل از منتخب میزان الحكمه، همان، ص 498.
84ـ مكارم الاخلاق، ج 1، ص 55، حدیث 34.
85ـ همان، ص 499 و كنزالعمّال روایت: 16678، كشف الغمّه، ج 2، ص537.
86ـ منتخب میزان الحكمه، ص 499.
87ـ همان، و الطبقات الكبری، ج 1، ص 378.
88ـ مرتضی مطهری، مقدمّه ای بر جهان بینی اسلامی، وحی و نبوت، ج 3، ص 137.
89ـ سوره آل عمران، آیه 146.
90ـ سوره احقاف، آیه 35.
91ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 190، ص 372.
92ـ جامع السعادات، ج 3، ص 234.
93ـ سوره ذاریات، آیه 56.
94ـ نهج البلاغه، خطبه 147.
95ـ سوره مزمل، آیه 1 ـ 4.
96ـ سوره مزمل، آیه 5 ـ 8.
97ـ سوره اسراء، آیه 79.
98ـ تفسیر سوره نجم، دستغیب شیرازی، ص 100.
99ـ سوره فتح، آیه 2.
100ـ كحل البصر، ص 78.
101ـ البدایة و النهایه، ابن كثیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 326.
102ـ سوره بقره، آیه 23.
103ـ سوره فرقان، آیه 1.
104ـ سوره النجم، آیه 10.
105ـ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 472.
106ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 734، حكمت 437 و سیری در نهج البلاغه، ص 110 ـ 112.
107ـ همان، ص 58، خطبه 15 و سیری در نهج البلاغه، ص 114.
108ـ سوره حدید، آیه 25.
109ـ سوره شوری، آیه 15.
110ـ میرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل، ج 12، ص 89.
111ـ تفسیر قرطبی، ج 9، ص 61 ـ 62 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، ج 22، ص 201.
112ـ تفسیر الصافی، فیض كاشانی،مؤسسه الاعلمی، ج 4، ص 185.
113ـ سوره احزاب، آیه 28.
114ـ سوره انعام، آیه 152.
115ـ منتخب میزان الحكمه، محمدی ری شهری، ص 330، روایت 4020و خصال صدوق، ص 308، روایت 28.
116ـ بحارالانوار، ج 16، ص 260، الكافی، ج 8، ص 268 و منتخب میزان الحكمه، همان، ص 497.
پدید آورنده : سید جواد حسینی